سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | شناسنامه | پست الکترونیک | پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

مهر 1387 - پیاده رو خاطرات

داروینیسم اجتماعی (سه شنبه 87/7/23 ساعت 10:49 صبح)

آنچه در پی می‏آید متن سخنرانی دیروز من در مراسم آغاز سال تحصیلی دانشکده برق شریف است:

با تشکر از آقای دکتر شمس اللهی. همچنین تشکر می کنم ازین که این فرصت در اختیار من گذاشته شد که چند دقیقه ای در خدمتتون باشم. تبریک عرض می کنم آغاز سال تحصیلی جدید را به اساتید گرامی و دانشجویان عزیز. حالا که تقریبا یک ماه از شروع ترم تحصیلی گذشته است، از مشکلات مربوط به انتخاب واحد و شروع کلاس ها عبور کرده ایم و فرصت مناسبی است که دور هم جمع شویم و شروع سال تحصیلی را جشن بگیریم. دانشگاه برای ما محلی است که در مسیر زندگی خود از دامان خانواده تا متن اجتماع چند سالی را در آن توقف می کنیم تا آمادگی زیستن در یک فضای بزرگتر را کسب کنیم و برای یک زندگی مستقل آماده شویم. بنابراین وظیفه همه ما تلاش برای بهبود این محیط و ارتقای سطح استانداردهای زندگی و آموزش در آن خواهد بود.

 من می خواهم در اینجا از فرصت استفاده کنم و درباره یک نظریه علمی صحبت کنم ..... همانطور که می دانید همواره یکی از بزرگترین سوالات بشر درباره چیستی حیات و سرمنشاء آن بوده است. اولین نظریه مهم تجربی که درباره نحوه پیدایش حیات به شکل امروزی ارائه شد نظریه تکامل داروین بود. داروین که یک گیاه شناس انگلیسی در قرن 19 بود نظریه خود را تحت تاثیر محیط فکری انگلستان آن روز نوشت که بتازگی بعنوان یک ابرقدرت بخشهای بزرگی از جهان را تحت سلطه خود درآورده بود. در این محیط فکری، آدام اسمیت، پدر علم اقتصاد نوین، نظریه رقابت آزاد اقتصادی را تدوین کرده بود که بر اساس آن رقابت بی رحمانه و آزاد از دخالت دولت یا مردم، ضامن پیشرفت اقتصادی است. همچنین مالتوس، اقتصاددان انگلیسی گرسنگی را عامل تنظیم جمعیت انسانی در محیط زیست معرفی کرده بود. بنظر مالتوس جمعیت انسان همواره تا جایی گسترش میابد که گرسنگی آنرا محدود کند. نتیجه ضمنی این نظریه این بود که کمک کردن به فقرا و گرسنگان نه تنها لازم نیست بلکه از نظر اخلاقی نادرست و بی نتیجه است. داروین در چنین فضای فکری ای نظریه تکامل انواع خود را ارائه داد. بر طبق نظریه تکامل داروینی، موجودات زنده درگیر رقابتی بی رحمانه بر سر منابع زیستی هستند و the fittest survives. بر اساس این تئوری انواع موجودات با جهش های ژنی موفق بتدریج بر موجودات ناکارآمد غلبه کرده و باعث تکامل موجودات به سطح امروزی شده اند.

 این دیدگاه بیش از یک قرن بر علم و جامعه انسانی حاکم بود تا اینکه در دهه 1960 یک خانم زیست شناس آمریکایی بنام لین مارگولیس دیدگاه تازه ای ارائه داد. مقاله جنجالی وی بیان میداشت که تکامل تک سلولی های اولیه به سطح سلول های پیچیده امروزی نه از طریق رقابت و تکامل داروینی، بلکه بر اساس همزیستی انواع باکتری های اولیه در درون یکدیگر بدست آمده است. این مقاله توسط 15 ژورنال تخصصی رد شد تا اینکه نهایتا در سال 1966 اجازه انتشار یافت. نظریه وی سالها مورد انتقادات گسترده قرار داشت تا اینکه در دهه 1980 دانشمندان پس از تجزیه مواد ژنتیکی میتوکوندری ها و کلروپلاست با شگفتی متوجه شدند که ساختار ژنتیک آنها با DNA موجود در هسته سلول متفاوت است. بنابراین آنها می بایست منشاهای متفاوتی داشته باشند. نظریه مارگولیس تایید شد و اکنون بعنوان جریان اصلی در علم تکامل مطرح است. بر طبق این دیدگاه، یکی از بزرگترین جهش های تکاملی حیات از گذر همزیستی تک سلولی های اولیه با یکدیگر بوجود آمد. آنچه ما اندامک های درونی سلول های امروزی می بینیم از هسته سلول، میتوکوندری که مسئول سوخت وساز است، کلروپلاست که مسئول فتوسنتز و رنگ است، شبکه درون سلولی که وظیفه انتقال پیام ها را بر عهده دارد، هر یک نوعی از باکتری های ابتدایی بوده اند که همزیستی و همکاری را برگزیده اند. همزیستی چنان تاثیر انفجاری ای بر تکامل سلول ها گذاشت که بقول مارگولیس: "در مقیاس زمین شناختی، چون آذرخش های تکاملی بوده است".

 اصل انتخاب طبیعی داروین به داروینیسم اجتماعی تبدیل شد و فضای پیشین موجود در جامعه انگلستان را تشدید کرد. تصویر چنین جامعه ای را هنوز هم می توانیم در رمان های جاودانه چارلز دیکنز مثل "الیور تویست" و "آرزوهای بزرگ" ببینیم. داروینیسم اجتماعی می گوید که ما می بایست در مسیر صعود دشوارمان در زندگی، پا بر شانه همدیگر هم بگذاریم و اگر توانستیم حتی به قیمت نابود کردن دیگران به موفقیت دست یابیم، چرا که آن کس که پیروز می شود حتما بهترین بوده است. او نه تنها حق دارد بر دیگران پیروز شود بلکه وظیفه دارد خود را جایگزین ضعیفترها بکند و آنها را از عرصه حذف نماید.

 اما همانطور که نظریه مارگولیس پیشنهاد میدهد، اگر چه رقابت در درون یک اکوسیستم زنده ضامن پیشرفت موجودات است، همواره همکاری دستاوردهایی بسیار بزرگتر در بر داشته است. جامعه، برای حفظ و ادامه حیات در تلاشی دشوار قرار دارد و بنابراین اعضای این جامعه بیش از آن که بخواهند بفکر برتری بر یکدیگر باشند لازم است در جهت حفظ اکوسیستم کلی حیات شان بکوشند. بنابراین نظریه مارگولیس میتواند پایه ای برای یک تئوری اخلاق اجتماعی جدید ارائه دهد.

واقعیت این است که نمی توان به قیمت شکست دیگران پیروز شد. این در حالی است که متاسفانه سیستم های اجتماعی ما اغلب بر اساس رقابت طراحی شده اند، یکی پیروز می شود و دیگران شکست می خورند. اما چرا سیستم پاداش دهی ما نباید بر اساس عملکرد جمعی بنا شود؟ فرض کنید استاد درسی  در امتحان نهایی 6 سوال مطرح کرده است. یک دانشجوی باهوش را در نظر بگیرید که در اتاق را بروی خودش می بندد و آنقدر مطالعه می کند که می تواند همه 6 سوال امتحان را حل کند. دانشجوی دیگری را هم در نظر بگیرید که بخشی از وقت خود را صرف رفع اشکالات درسی دوستانش می کند تا آنها بتوانند بجای 3 سوال به 4 سوال امتحان جواب دهند ولو اینکه خودش هم نتواند به بیش از 5 سوال جواب بدهد. اگر هدف ما ارتقای سطح کیفی فارغ التحصیلان دانشگاه بود به کدام یک ازین دانشجویان باید پاداش بیشتری می دادیم؟ ...... در بین دانشجویان دکترا، ما شعاری داریم که می گوید "1 + 1 دو نمی شود. خیلی بیشتر از 2 می شود". وقتی دو نفر کنار هم می نشینند و ایده ها و دانش خود را برای کمک به همدیگر بکار می گیرند نتیجه اعجاب انگیز است. کارهایی را که یک نفر ماه ها طول می کشید تا انجام دهد و چه بسا بدلیل محدودیت دانش، دید و تجربه ممکن بود هرگز نتواند انجام دهد بصورت جمعی بسرعت به نتیجه می رسند. ما اثر فوق العاده همکاری در کارهای پژوهشی را دیده ایم و به سایر دانشجویان تحصیلات تکمیلی و اساتید گرامی هم توصیه می کنیم هیچ فرصتی را برای کار گروهی و جمع شدن دور هم از دست ندهند. چرا باید خط کشی سفت و سخت میان حوزه های پژوهشی اساتید و دانشجویان دکترا وجود داشته باشد؟ چه بسا اگر گاهی بر حسب تصادف یا با طراحی قبلی، این حوزه ها به هم نزدیک بشوند برآیند کلی حرکت پژوهشی دانشگاه بسیار قویتر بشود. همکاری بجای رقابت ظرفیتها راشکوفا می کند و به زندگی انسانها معنایی عمیق می بخشد که حاضر نیستند آنرا با هیچ چیز عوض کنند.

بیاد داشته باشیم که حتی اگر بتوان زندگی را به یک مسابقه تشبیه کرد این مسابقه ای است که در آن همه پیروز می شویم یا همه شکست می خوریم.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    بومی‏گزینی (جمعه 87/7/12 ساعت 4:37 عصر)

    جدیدترین طرح اجتماعی دولت که بطور بسیار ناشیانه‏ای بدون آماده‏سازی افکار عمومی و بشیوه قرار دادن مردم در مقابل عمل انجام شده و بازی با سرنوشت بسیاری از خانواده‏ها انجام شد طرح بومی‏گزینی دانشگاه‏ها در کنکور سراسری بود. نتیجه این طرح راهیابی افراد ضعیف به دانشگاه‏های برتر و ناکامی افراد قوی در این راه بوده است و این روند نه تنها به خود این افراد و خانواده‏های آنان ضربه وارد می‏کند بلکه باعث بروز مشکلات بسیاری در دانشگاه‏ها نیز خواهد شد. ورود دانشجویان ضعیف به دانشگاه‏هایی با سطح علمی بالا نتیجه‏ای جز بروز موارد متعدد افتادگی، حذف درس، افت تحصیلی و طولانی شدن مدت تحصیل نخواهد داشت. از سوی دیگر افراد شایسته‏ای که بدلیل یک طرح نسنجیده و همراه با بی‏عدالتی (در دولت مدعی عدالت) از ورود به جمع همطرازان خود بازمانده‏اند به صورت‏های مختلف نارضایتی خود را در محیط‏های سطح پایین بروز خواهند داد و کمترینش این است که انگیزه‏های خود را برای پیشرفت از دست خواهند داد. در همه جای دنیا دانشگاه‏هایی که بنوعی مجبور به پذیرش بومی هستند (مثل دانشگاه‏های ایالتی آمریکا که از بودجه ایالتی استفاده می‏کنند) دارای سطح علمی پایینتری نسبت به سایر دانشگاه‏ها هستند و پیامد این طرح نیز در ایران چیزی جز افت سطح علمی دانشگاه‏های خوب کشور نخواهد بود.

    اگرچه در دولت رازداری کامل در مورد انگیزه‏ها رعایت می‏شود اما با توجه به عقب‏نشینی دولت بسمت طرح محدودتر «بومی‏گزینی برای دختران» می‏توان حدس زد هدف ازین اقدام بیشتر جنبه فرهنگی داشته است. گویا شکایات مردم بومی از دانشجویان شهری مخصوصا دختران که از سراسر کشور به دانشگاه‏های شهرستان‏ها مهاجرت می‏کنند باعث شده است دولت به چنین فکری بیفتد. اولا آن روز که در هر شهرستان کوچکی (مثلا میمه با 5000 نفر جمعیت) دانشگاه می‏ساختید آیا به این موضوع فکر نکردید که آیا این منطقه از نظر فرهنگی توانایی پذیرش دانشجویان را دارد یا نه؟ در ثانی، مگر هر شکایتی که رنگ و بوی دینی دارد باید جدی گرفته شود؟ آیا دختران شهری لزوما بدتر از دختران شهرستانی هستند؟ اگر این طور است راه چاره آیا این است که تهرانی‏ها را در تهران نگه داریم؟ با این کار دانشگاه‏های تهران تبدیل به سالن مد خواهد شد. چرا به عکس موضوع نگاه نمی‏کنید؟‏ آمدن دختران شهرستانی به دانشگاه‏های تهران باعث تعدیل جو این دانشگاه‏ها می‏شود. همانطور که در امر سربازی بر اختلاط قومی اصرار هست تا امنیت نظامی کشور در معرض خطر قرار نگیرد به همان نسبت باید به لزوم ایجاد «اختلاط فرهنگی» توجه داشت تا تعارضات فرهنگی در کشور آنقدر عمیق نشود که تبدیل به مشکلات لاینحل بشود.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    دیوار (چهارشنبه 87/7/3 ساعت 4:19 عصر)

    اولمرت بعد از کناره‏گیری یاس خود را از متوقف کردن حملات شهادت‏طلبانه فلسطینی‏ها بیان کرده و گفته که «این حملات متوقف نمی‏شود مگر اینکه جداسازی کامل میان اعراب و اسراییلی‏ها صورت بگیرد». البته این قصه سر دراز دارد. اسراییل در دهه‏های اول حاکمیت خود از تز انتقال بحران به خارج از مرزها استفاده می‏کرد. به این معنی که تجاوزگری و توسعه‏طلبی ارضی موجد ثبات داخلی فرض می‏شد. البته این راهکار هزینه‏های بزرگی در سیاست خارجی روی دست این رژیم گذاشت و نهایتا متوقف شد. از آنجاکه پناهندگان فلسطینی در اثر حملات اسراییل به کشورهای اطراف کوچ کرده بودند حملات اسراییل متوجه این کشورها شد تا بتواند باقیمانده این پناهندگان را نیز نابود نماید. حمله اسراییل به لبنان در سال 1982 در چنین چارچوبی صورت گرفت و به کشتارهای خونینی از جمله کشتار صبرا و شتیلا با واسطگی فالانژها انجامید. با این وجود حتی این حملات زمینی نیز قادر به بهبود شرایط امنیتی این رژیم نشد چرا که اشغالگری‏های تازه نیروهای مقاومت تازه‏ای را خلق کرد که این بار می‏توانستند در پایگاه ملی خود آزادانه برای مواجهه با اسراییل آماده شوند و دست به حملات انتقام‏جویانه بزنند. تلاش‏های نافرجام اسراییل برای تحکیم پایه‏های خود در حمله به لبنان به نحو فاجعه‏آمیزی منجر به تولد بزرگترین تهدید نزدیک برای این رژیم یعنی حزب‏الله لبنان شد. در یکی دو دهه گذشته واقعگرایی تا حدودی جای خود را در اندیشه سران اسراییل باز کرده است. درسی که گرفتند این بود که اشغالگری امنیت نمی‏آورد. عقب‏نشینی از لبنان گام اول بود. سپس عقب نشینی از نوار غزه و چیزی که اکنون اولمرت از آن صحبت می‏کند عقب‏نشینی از کرانه باختری است. با این وجود هنوز تاریخ درس‏های بیشتری برای اشغالگران دارد. این که ظلم و ستم هیچ گاه نمی‏تواند دائمی و باثبات باشد و ثمره آن چیزی جز نابودی ظالم نیست. نمی‏توان شریان‏های حیاتی غزه را بست و زجر مردمش را به نظاره نشست و انتظار امنیت داشت. دروغگو خود اولین قربانی دروغگویی خود است چرا که هر لحظه می‏پندارد دیگران نیز به او دروغ می‏گویند. ظالم نیز اولین کسی است که به انتظار انتقام از خود نشسته است. مگر می‏توان سرزمین یک ملت را غصب کرد و در آن دولت‏سازی کرد و ملت‏سازی کرد، ملت اصلی را زیر شکنجه و کشتار گرفت و زجر داد و با این همه منتظر نابودی محتوم نبود؟


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    مهر 1387 - پیاده رو خاطرات
    فرزان حدادی
    فرزان حدادی، 29 ساله، ساکن تهران. دانشجوی مهندسی برق، گرایش مخابرات، دانشگاه شریف.

  • بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 5 بازدید
    دیروز: 6 بازدید
    کل بازدیدها: 232420 بازدید

  • پیوندهای روزانه
  • » تمامش کن اوباما ! (فارس) [121]
    » نگاه میر حسین به اقتصاد (فارس) [117]
    » راز تونل‏های غزه (فیگارو) [204]
    » بمب گوگلی برای غزه [85]
    » تنها ایران می‏تواند به برتری غرب خاتمه دهد (رابرت بائر) [111]
    » جراحی قلب گرانتر از متوسط جهانی (الف) [318]
    » درباره اجتهاد، تقلید و مرجعیت (هاشمی) [112]
    » حملات بمبئی عملیات مخفی سرویس‌های اطلاعاتی (بارنز) [89]
    » مهاجرین و قدرت آینده اروپا (الف) [62]
    » تحلیلی بر شکل‏گیری حزب‏الله (فارس) [84]
    » مبانی قحط‏الرجال (واژگون) [90]
    » توسعه ویکی‌پدیای فارسی، وظیفه ملی (الف) [142]
    » نقدی بر فیلم کنعان (الف) [68]
    » تلفن همراه خطرناکتر از سیگار (الف) [93]
    » کالبدشکافی بحران موسسات مالی امریکا (الف) [179]
    [آرشیو(48)]

    " style="width:110" onfocus="this.select()" autocomplete=off contenteditable=true />

  • اخبار و تحلیل

  • کیهان
    خبرگزاری فارس
    خبرگزاری مهر
    رجا نیوز
    الف

  • لینک دوستان

  • خاطرات خصوصی من
    پاسداران
    خاکریز
    عقل سرخ
    مطالعات فرهنگی
    واژگون
    بیم موج
    خبرنگار مسلمان
    اشراق
    سیاست خارجی
    حریم یاس
    دولت اسلامی
    پیاده رو خاطرات در پرشین بلاگ
    کلمه

  • مطالب بایگانی شده