معنويت يعني اينكه همه چيز رو به رنگ خدا ببيني. يعني هر جا رو كني خدا رو در مقابل ببيني( فاينما تولوا فثم وجه الله ). معنويت يعني به رنگ خدا شدن. يعني بندگي كردن . يعني سراپا اطاعت شدن ... كه خود گفت : عبدي اطعني ... يعني به درجه اي از عرفان برسي كه قلبت عرش خدا بشه ( قلب المومن عرش الرحمن ). جايي كه شايد يك پله از خدا پايين تر باشي ( الرحمن علي العرش الستوي ) ... يعني اينكه كه تو ارباب نفست باشي و نه اينكه نفس ارباب تو ... و جايي كه نفس افسار روح رو در دست گرفت خبري از معنويت نيست ... معنويت كنج عزلت نشستن و تنها ذكر گفتن نيست. كمك به خلق خدا براي رضاي خالق هم جزيي از معنويته ... معنويت با حرفهاي شعارگونه بيگانه است ... حالا يك آدم معنوي پيدا كنيد ...