سلام اخوي ...
با فرض اين كه كشاندن سه وزير خارجه ي اروپايي به تهران و اعلام داوطلبانه بودن تعليق ، كه مانع از كشاندن پرونده ي ايران به شوراي امنيت شد ذلت است و شعار دادن و فعال كردن همه ي پروژه ها در كنار حركت شعاري زير سوال بردن هولوكاست و شركت رييس جمهور در سمينار نفي صهيونيسم و بيان اين كه اسرائيل را بايد از روي صفحه ي زمين محو كرد (كه خود زمينه اي براي فشارهاي رواني رسانه اي ست و منجر به اجماع جهاني عليه ايران مي شود ) و كشاندن پرونده ي ايران به شوراي امنيت و تصويب تحريم عليه ايران و قطع ارتباطات اقتصادي بانك هاي بزرگ با ايران و در معرض خطر قرار دادن سرمايه گذاري هاي خارجي در ايران (نظير پروژه ي خط لوله صلح ) عزت . چند سوال دارم :
1- پرونده ي هسته اي از زمان دولت خاتمي هم در چارچوب سياست هاي كلي نظام مي گنجيده و مسوول مذاكرات هم نه وزارت خارجه ي دولت اصلاحات كه حسن روحاني منصوب مقام رهبري در شوراي عالي امنيت ملي بوده است .
2-اصولن وظيفه ي حكومت چيست؟ آيا تامين شرايط براي ارتقاي سطح زندگي شهروندان وظيفه ي اوليه ي حكومت نيست ؟ اينكه مملكت را در شرايط نمي گوييم جنگي ، بحراني قرار دهيم به خاطر اين كه حرف حق بزنيم و شرايط اقتصادي دشوار را بر جامعه ي اقتصادي و صنعتي تحميل كنيم جزو اصول مملكت داري است؟ با فرض اين كه اسلام برنامه ي سياسي دارد، از سنت اسلامي تنها خاطره ي شعب ابي طالب و غزوه ها و جنگ صفين ( و اين اواخر با توجه به فوكوس سپاه روي تهديدات داخلي جنگ نهروان) براي نظام جمهوري اسلامي برجسته است و هيچ كس يادش نمي آيد كه صلح حديبيه اي هم بوده در اين تاريخ اسلام ؟
3-وقتي در مورد امريكا و نظام نابرابر سلطه ي جهاني مي گويي سوال پيش مي آيد كه دولتمردي كه به فكر رفاه شهروندانش است و وظيفه دارد نوكر مردم باشد در اين شرايط نابرابر ، از تسلط امريكا بر اقتصاد و صنعت و قدرت نظامي دنيا چه استفاده اي مي تواند براي بهبود وضعيت مملكت خود ببرد. اصالت انقلاب اگر اعتبار انقلاب را به حضور مردم فرض مي كني به جهاني شدن انقلاب نبوده و مردمي كه انقلاب كردند چنين ايده هايي نداشته اند . راستش آن ها از جمهوري اسلامي هم تصور خاصي نداشته اند . شعاري بود كه ساخته شده بود و مردم مي دادند ( همانطور كه وقتي از اجماع ملي بر سر پرونده ي هسته اي مي گويي و لابد رفرنست به شعار كذايي انرژي هسته يي حق مسلم ماست است) و شعار رو برآمده از شور مي گويند در مقابل شعور .
اگر در سياست خارجي بخواهيم به صحبت هاي آقاي خامنه اي هم توجه كنيم بايد در برخورد با امريكا در كنار عزت ( كه ظاهرن با شعارهاي تند و تيز دادن معنا پيدا مي كند) به حكمت و مصلحت هم بينديشيم كه ظاهرن با بيان :آمريكا در بازي بلندمدتي كه با ايران آغاز كرده است در موقعيت مناسبي قرار ندارد، نه آن موقعيت جهاني سابق را دارد نه ايران آن ايران سابق است قصد داري بگويي كه در افتادن با تنها ابرقدرت كنوني دنيا خلاف مصلحت و حكمت هم نيست . اما فراموش نكن سفارش مهم امام خميني را در مورد رابطه ي ايران و امريكا كه : تا زماني كه رابطه ي ما رابطه ي گرگ و ميش است ما نمي توانيم با امريكا رابطه داشته باشيم . پس حالا كه اين رابطه رابطه ي گرگ و ميش نيست مي شود با امريكا رابطه داشت . ولي نه با اين رويكرد ماجراجويانه در عرصه ي روابط بين الملل . ( گرچه من هنوز معتقدم كه اين رابطه هنوز گرگ و ميش است و ميش اگر شعور ترس داشته باشد بايد از گرگ بترسد )
طولاني شد . صحبت هاي ديگري هم هست كه بماند براي بعد.