سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | شناسنامه | پست الکترونیک | پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

دست نیاز به وسعت وجود - پیاده رو خاطرات

دست نیاز به وسعت وجود (یکشنبه 87/1/11 ساعت 9:48 عصر)

انسان، به این اعتبار که حیات دارد، متصل به کلی است، یا شاید بهتر باشد بگوییم .... جزئی از آن وجودی است، که تجلی بالاترین کمال و زیباترین وحدت موجودات، از ماده بی‏جان تا برترین جانداران است. زمانی که به تنوع خیره کننده حیات می‏نگریم، زمانی که به زمین، این مادر حیات، از فضایی خیالی و دور، چشم می‏دوزیم، زمانی که وارد قلمرویی تازه می‏شویم، زمانی که بوی تازگی باران‏خورده کوچه‏ها را، با تمام وجودمان حس می‏کنیم،‏ تازگی حیات با دردی عمیق در قلب‏مان از فراق هر آنچه با آن متصل نیستیم جوانه می‏زند .... آب که نشانه حیات، و حیات‏بخش است، وقتی از آسمان آبی زیبا، بر زمین قهوه‏ای، آرام‏آرام و با نرمی می‏بارد .... در تار و پود هر چیزی که بر زمین «هست» نفوذ می‏کند، بوی آن را در فضا می‏پراکند، رنگی تازه به آن می‏بخشد، و به آن تازگی و لطافت آب‏گونه‏ای می‏بخشد .... هیچ یک از ما، قادر نیستیم، نه اقیانوس حیاتی که در آن غوطه‏وریم، توصیف کنیم. نه نیمه پر آنرا می‏بینیم، نه نیمه خالی آنرا می‏فهمیم .... چیزی که از حیات در ما باقی مانده است .... دردی عمیق است ... که هر از گاهی در قلب‏مان تازه می‏شود .... و معنای حیات، چه بسا چیزی جز درد نیست .... احساس همزاد درد است ... که شاید تنها احساسی است که کمی قوی‏تر از حد معمول شده است ... اگر طرح ظریفی را با نوک انگشتان‏مان لمس کنیم، اگر چیزی خشن‏تر را احساس کنیم، یا چیزی را که اینقدر خشن است که از حریم محافظ ما می‏گذرد، ما همه را با یک احساس واحد می‏یابیم .... معنای وجود، چه بسا احساس نیاز ما برای وصل شدن به هر آنچیزی باشد، که رنگ و بویی از آب حیات را به خود گرفته است، نیازی به گرفتن هر دستی، که بسوی ما دراز می‏شود، نیازی به دیدن هر آنچه تاکنون با لذت تماشای آن آشنا نشده‏ایم، نیازی به بوییدن هر بوی خوشی، دیدن هر گل زیبایی .... تو گویی، این آرزوهای محال، پاسخ سوالی است که از خود داریم، که مفهوم زنده بودن ما چیست؟ انسان، و چه بسا بهتر باشد که دیگر موجودات را هم شریک کنیم، تجلی فقر مطلق است، یکپارچه نیازی است، دستی یاریخواه است، بسوی هر آنچه زیباست، هر آنچه پذیراست، هر آنچه آسیب نمی‏رساند، هر آنچه سیراب می‏کند، هر آنچه گویی .. نیاز ما را می‏فهمد، هر آنچه نشانی دارد در خود، از آنچه محبوب مطلق ماست، آری تو گویی، «خدا هست»، چون من، می‏یابم که به حضور او، وجود او، تماس با او، نیازمندم، و اگر نبود خدا، نه اینکه بگوییم زندگی بی‏معنا بود، بهتر است بگوییم اصلا زندگی نبود .... چرا که در جایی، که تاکنون آبی به خود ندیده است، تشنه‏ای نیز نمی‏توان یافت ......


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    دست نیاز به وسعت وجود - پیاده رو خاطرات
    فرزان حدادی
    فرزان حدادی، 29 ساله، ساکن تهران. دانشجوی مهندسی برق، گرایش مخابرات، دانشگاه شریف.

  • بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 37 بازدید
    دیروز: 51 بازدید
    کل بازدیدها: 232972 بازدید

  • پیوندهای روزانه
  • » تمامش کن اوباما ! (فارس) [121]
    » نگاه میر حسین به اقتصاد (فارس) [117]
    » راز تونل‏های غزه (فیگارو) [204]
    » بمب گوگلی برای غزه [85]
    » تنها ایران می‏تواند به برتری غرب خاتمه دهد (رابرت بائر) [111]
    » جراحی قلب گرانتر از متوسط جهانی (الف) [318]
    » درباره اجتهاد، تقلید و مرجعیت (هاشمی) [112]
    » حملات بمبئی عملیات مخفی سرویس‌های اطلاعاتی (بارنز) [89]
    » مهاجرین و قدرت آینده اروپا (الف) [62]
    » تحلیلی بر شکل‏گیری حزب‏الله (فارس) [84]
    » مبانی قحط‏الرجال (واژگون) [90]
    » توسعه ویکی‌پدیای فارسی، وظیفه ملی (الف) [142]
    » نقدی بر فیلم کنعان (الف) [68]
    » تلفن همراه خطرناکتر از سیگار (الف) [93]
    » کالبدشکافی بحران موسسات مالی امریکا (الف) [179]
    [آرشیو(48)]

    " style="width:110" onfocus="this.select()" autocomplete=off contenteditable=true />

  • اخبار و تحلیل

  • کیهان
    خبرگزاری فارس
    خبرگزاری مهر
    رجا نیوز
    الف

  • لینک دوستان

  • خاطرات خصوصی من
    پاسداران
    خاکریز
    عقل سرخ
    مطالعات فرهنگی
    واژگون
    بیم موج
    خبرنگار مسلمان
    اشراق
    سیاست خارجی
    حریم یاس
    دولت اسلامی
    پیاده رو خاطرات در پرشین بلاگ
    کلمه

  • مطالب بایگانی شده