سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | شناسنامه | پست الکترونیک | پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

آتش سبز - پیاده رو خاطرات

آتش سبز (سه شنبه 87/10/3 ساعت 2:4 عصر)

چیزی که پس از مدت‏ها وادارم می‏کند درباره یک فیلم سینمایی بنویسم این است که با وجود صراحتی که در موضع ضد اسلامی فیلم موجود است بدلیل برخی ظاهرسازی‏ها فیلم با استقبال رسانه‏های اصولگرا روبرو شده است حتی تا حدی که چند روز پیش ویژه برنامه‏ای تلویزیونی درباره آن پخش شد که طی آن با عوامل فیلم گفتگو شد. فیلم را تا حدی بالا برده‏اند که گویی یک حاتمی‏کیای جدید ظهور کرده است. نفس این موضوع نشاندهنده این است که دست‏اندرکاران اهل فیلم دیدن نیستند تا جایی که حتی نمی‏دانند برای اسلام بهتر بود از فیلم چارچنگولی تقدیر کنند نه آتش سبز.

 تبلیغلات فیلم بیانگر فیلمی بی‏توجه به گیشه است که در پی جذب مخاطب به هر قیمتی نیست، فیلمی تاریخی که عنوانش تلمیحی به تاریخ شیعه در این سرزمین دارد. در شروع فیلم یک باستان‏شناس ایرانی به همراه خانواده‏اش در جستجوی آب به یک قلعه متروک پناه می‏برند. دختر در قلعه را باز می‏کند و وارد می‏شود، در حالی که پدر (باستان‏شناس) و مادر او را در درون قلعه گم می‏کنند. دختر ازین دالان وارد تاریخ گذشته قلعه می‏شود و دوره‏های تاریخی مختلف را به چشم می‏بیند. در همین صحنه نوآوری جدیدی در عرصه سینمای ایران انجام می‏شود و آن هم نشان دادن یک دختر با دامن در نماهای درشت است که بهانه آن هم خارجی بودن آن دختر است، اگرچه در ادامه هیچ اثری از خارجی بودن وی در فیلم دیده نمی‏شود بلکه وی نمونه زن ایرانی در دوره‏های مختلف تاریخی معرفی می‏شود. اولین مقطع تاریخی عهد باستانی است. گروهی دختر که از صحرا بازمی‏گردند و یکی از آنها در جوی آب سیبی گاز زده شده پیدا می‏کند که کرمی روی آن نشسته است. همه به او می‏گویند که بختت باز می‏شود. اصولا فیلم سراسر مشحون از خرافات است. خلاصه این کرم برای این خانواده خوشبختی و ثروت و بزرگی می‏آورد. «کرم‏ات پاینده باد» شعاری است که در سراسر فیلم شنیده می‏شود. این خانواده جهانگیر می‏شود و قلعه مورد نظر را بر سر کوه می‏سازد و نام آنرا «کرمان» می‏گذارد. بدینگونه اولین سلسله تاریخی شکل می‏گیرد.

سلسله‏ای که بشیوه هخامنشیان و سایر حکومت‏های باستانی پرداخته شده است. در آنها زن (در هیات همان دختر) به مقام فرمانروایی می‏رسد. و در این کار از خود چیره‏دستی فراوانی نشان می‏دهد و در مملکتش عدل و داد و حل مخاصمات فراوان می‏شود. رعیت راضی، فرمانروا راضی و دوره‏ای پرشکوه .... اگرچه فیلم با ابهام آفرینی تلاش دارد پیام اصلی خود را پوشیده نگاه دارد و خود را دارای لایه‏های مختلف وانمود کند اما خط سیر اصلی فیلم بر مخاطب پوشیده نمی‏ماند. سپس در گذر زمان، گویی به دوره اسلامی می‏رسیم. زنی پوشیه زده از خانه خارج می‏شود و دست دخترک خردسال خود را گرفته و بجای بردن وی به مکتبخانه که در آن احتمالا قرآن و علوم اسلامی تدریس می‏شود وی را به پیش استاد موسیقی‏دانی می‏برد تا از وی ساز یاد بگیرد. دختر بتدریج بزرگ می‏شود و عاشق استاد می‏شود. استاد بسیار پاک‏نهاد است اما ...‏

در صحنه‏ای از یک یخچال قدیمی درون قلعه (که بصورت یک دخمه تاریک درآمده است) گروهی مردم بشکل تظاهر کنندگانی با لباس‏های دوران اسلامی (شبیه اعراب) بیرون می‏آیند، هر یک در دامن خود سنگ‏هایی دارند، پرداخت آنها بشدت شبیه مراسم رمی جمرات در حج است. و آنها نوازنده را سنگسار می‏کنند. فیلم از وی مثل یک شهید تجلیل می‏کند. از آن پس دختر در یک خانه با دیوارهایی بلند محبوس است. این خانه که دختر در آن تنهاست هیچ دری به بیرون ندارد و کنایه از زندانی شدن زنان در درون خانه در دوره اسلامی است. تنها وسیله ارتباطی با بیرون زنبیلی است که از پشت بام به بیرون بالا و پایین فرستاده می‏شود. زن،‏ کنیزی می‏خرد، با زنبیل وی را به درون منزل می‏آورد. ازو می‏خواهد امور منزل را بعهده بگیرد و از چاه آب بکشد، ختر پاسخ می‏دهد «بانو،‏ من جان رقص دارم نه جان آب کشید!». اگر هنوز «جانمایه» فیلم مورد تردید است در صحنه بعدی دختر و بانو با لباس‏های قرمز (به سبک مراسم‏های قاجاری)، دختر شراب به بانو تعارف می‏کند، بانو می‏خواهد بخورد ولی یادش می‏اآید که «روزه» است، پس دختر می‏خورد و بعد هم موسیقی رقص شروع می‏شود. از آنجا که هنوز خیلی مملکت به فنا نرفته، رقص بصورت تئاتری به نمایش درآمده است یعنی با عکس‏های پی‏درپی و نشان دادن دفزنی بانو. 

آتش سبز یک نمونه تمام عیار از باستان‏گرایی به سبک پهلوی است، البته از آنجا که تاریخ مثل تانک از روی ایده‏های بی ربط عبور کرده است،‏این مرده دیگر زنده نخواهد شد و شاهد آن هم سالن‏های بشدت خالی سینما در زمان پخش این فیلم بی‏معناست. چیزی که به غلط مسئولین را به این اشتباه انداخته است که اگر مردم از این فیلم استقبال نکرده‏اند پس حتما فیلم ضد گیشه و «ارزشی» باید باشد. با این حال هنوز امیدمان به مردم بیش از مسئولین است.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )

  • آتش سبز - پیاده رو خاطرات
    فرزان حدادی
    فرزان حدادی، 29 ساله، ساکن تهران. دانشجوی مهندسی برق، گرایش مخابرات، دانشگاه شریف.

  • بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 22 بازدید
    دیروز: 44 بازدید
    کل بازدیدها: 232840 بازدید

  • پیوندهای روزانه
  • » تمامش کن اوباما ! (فارس) [121]
    » نگاه میر حسین به اقتصاد (فارس) [117]
    » راز تونل‏های غزه (فیگارو) [204]
    » بمب گوگلی برای غزه [85]
    » تنها ایران می‏تواند به برتری غرب خاتمه دهد (رابرت بائر) [111]
    » جراحی قلب گرانتر از متوسط جهانی (الف) [318]
    » درباره اجتهاد، تقلید و مرجعیت (هاشمی) [112]
    » حملات بمبئی عملیات مخفی سرویس‌های اطلاعاتی (بارنز) [89]
    » مهاجرین و قدرت آینده اروپا (الف) [62]
    » تحلیلی بر شکل‏گیری حزب‏الله (فارس) [84]
    » مبانی قحط‏الرجال (واژگون) [90]
    » توسعه ویکی‌پدیای فارسی، وظیفه ملی (الف) [142]
    » نقدی بر فیلم کنعان (الف) [68]
    » تلفن همراه خطرناکتر از سیگار (الف) [93]
    » کالبدشکافی بحران موسسات مالی امریکا (الف) [179]
    [آرشیو(48)]

    " style="width:110" onfocus="this.select()" autocomplete=off contenteditable=true />

  • اخبار و تحلیل

  • کیهان
    خبرگزاری فارس
    خبرگزاری مهر
    رجا نیوز
    الف

  • لینک دوستان

  • خاطرات خصوصی من
    پاسداران
    خاکریز
    عقل سرخ
    مطالعات فرهنگی
    واژگون
    بیم موج
    خبرنگار مسلمان
    اشراق
    سیاست خارجی
    حریم یاس
    دولت اسلامی
    پیاده رو خاطرات در پرشین بلاگ
    کلمه

  • مطالب بایگانی شده