«ربا و تورم» نوشته احمد علی یوسفی، 1850 تومان. وقتی این کتاب را خریدم از خوشحالی در پوست نمیگنجیدم فکر میکردم بالاخره یک کتابی پیدا کردم که دیدگاه من را درباره ربا تایید میکند. اما وقتی سوار اتوبوس شدم و کتاب را باز کردم دیدم صفحه اولش تقدیرنامه برای برگزیده شدن بعنوان پژوهش برگزیده سال هست و با اضطراب پایینش رو نگاه کردم دیدم خاتمی امضا کرده. متوجه شدم که اتفاقا کتاب در جهت توجیه نظام بانکداری داخلی و بینالمللی نوشته شده. با این وجود بخشهایی از آن را خواندم.
استدلال اصلی کتاب این است که در شرایط وجود تورم پایدار، اصل بر جبران کاهش ارزش پول در قرضهای مدتدار است، چرا که فلسفه وجودی پول ارزش مبادلهای آن است و پول بخودیخود ارزشی ندارد. مثال رایجش این است که برف در زمان قدیم یک کالای گرانی بوده، مثلا شبیه بستنی فعلی. حالا میگویند اگر کسی به شما در تابستان مقداری برف قرض داد شما نمیتوانی همان مقدار را در زمستان به او رد کنی چون آن وقت ارزشش را از دست داده است. کتاب همچنین شامل مباحث نسبتا دقیقتر اقتصادی نیز هست. در یکی دو سال گذشته استدلال بنفع جبران کاهش ارزش پول دچار اشکالات جدی شده است. مخالفان سوال میکنند که مگر در عصر تشریع هیچ نوع تورمی وجود نداشته است؟ اگر وجود داشته و با وجود آن هر گونه اضافه در بازپرداخت قرض ربا دانسته شده پس این حکم برای زمان حال نیز معتبر است. در حقیقت این کتاب تنها برای پاسخ به این پرسش نوشته شده است و پاسخش این است که در زمان ائمه اگرچه روایات محکمی درباره افزایش قیمتها در دست است اما این افزایشها بصورت نوسانی حول نقطه میانگین بوده است. چرا که میزان کل نقدینگی در گردش (طلا و نقره) بدلیل کمیاب بودن معادن آنها تقریبا ثابت بوده و اگر هم بر اثر فتح ایران و روم موقتا نقدینگی موجود در مدینه افزایش یافته دوباره به سراسر مملکت اسلامی بازگشته است. اما از دیدگاه کتاب، ماهیت تورم امروزی این است که دولت آزاد است هر چقدر میخواهد اسکناس چاپ کند و بنابراین با تورم پایدار و غیربازگشتی روبرو هستیم.
در پاسخ به این کتاب اولا باید مناظرهای که درباره رابطه ربا و تورم بوجود آمده است را به فال نیک بگیریم. در ابتدای کتاب فتواهای علمای سنی آمده است که نشان میدهد قریب به اتفاق جبران کاهش ارزش پول را ربا میدانند و بنظر میرسد ما در این زمینه مدتها غافل بودهایم یا مساله را نادیده گرفتهایم. ثانیا نویسنده محترم اصل نوسانات شدید قیمتی را در عصر ائمه تایید میکنند تا حدی که در زمان عثمان قیمت یک کنیز معادل هموزنش نقره بوده است. یا احادیثی را نقل میکنند که مطابق آنها شخصی درهم (نقره) از کسی قرض میگیرد و در هنگام ادای قرض در چند روز بعد ارزش نقره در برابر طلا به نصف کاهش یافته است! حال در چنین شرایطی چه چیزی موجب میشود نویسنده معتقد به جبران کاهش ارزش پول در حالت تورم پایدار و عدم جبران آن در تورم نوسانی باشد (به فرض که اصل نوسانی بودن تورم زمان ائمه را با مسامحه بپذیریم). اگر فیالمثل در اثر قحطی بمدت چند سال کالاها گران شود چه منطقی میتواند بگوید در اینجا نیازی به جبران کاهش ارزش پول نیست؟ جمعبندی روشنی که میتوان از این اثر داشت این است که مولف پذیرفته است که نوسانات قیمتی حتی با ثبات چند ده ساله در عصر تشریع وجود داشته است، بنابراین دو راه پیشرو دارد یا حکم بدهد که تحریم ربا مخالف عقل است و نعوذبالله خداوند خلاف عقل حکم کرده است یا اینکه مجددا به استدلال «تفاوت بنیادی طلا و نقره با اسکناس» پناه ببرد و در این صورت در واقع در مقابل سوال اصلی مخالفان سپر انداخته است. نویسنده اگر چه با استناد به استفاده طلا و نقره بعنوان زیورآلات آنها را برخلاف اسکناس دارای مطلوبیت ذاتی میداند اما بعقیده من طلا و نقره قدیم تفاوت ماهوی با اسکناس فعلی ندارد و هر دو بعنوان وسیله مبادله تنها به میزان کمیابیشان ارزشمند بودهاند. شاهد آن نیز کاهش ارزش طلا و نقره در زمانهایی است که حجم آنها در بازار افزایش مییافت (فتح ایران، فتح آمریکا بعد از کریستفکلمب و ...).
|
سیاست داخلی |