سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | شناسنامه | پست الکترونیک | پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

سیاست داخلی - پیاده رو خاطرات

معجزه فناوری اطلاعات (یکشنبه 87/3/12 ساعت 3:14 عصر)

وقتی دهه 60 میلادی فرارسید جنبش‏های ضدفرهنگی جوانان (هیپی‏ها، پانک‏ها و غیره) اوج گرفت، تحلیلگران فکر کردند دوران تازه‏ای از بی‏ثباتی یا نوآوری فرهنگی آغاز شده است. نفوذ این جنبش‏ها بقدری بالا بود که بازتاب آن در سراسر جهان قابل مشاهده بود (دست‏کم زمانی که من بچه بودم هنوز آثارش باقی بود). دهه 70 میلادی اما آغازگر موج تحول جدیدی بر مبنای گسترش سریع فناوری اطلاعات و الکترونیک بود. با بوجود آمدن میکروپروسسورها و افزایش سرعت دائمی آنها بهمراه کاهش دائمی قیمت، چشم‏انداز تازه‏ای از تحول صنعتی برپایه اتوماسیون و آنچه آن روزها دانش انفورماتیک نامیده می‏شد بوجود آمد. امثال آلوین تافلر که با شوک فرهنگی دهه 60 و بوجود آمدن سبک‏های جدید زندگی کتاب «شوک آینده» را نوشته بود، اکنون تحلیل خود از افزایش سرعت زندگی را و سایر جنبه‏های زندگی جدید را در کتاب «موج سوم» گردآوری کرد. خط سیر داستانی همه تحلیل‏ها این بود که با افزایش روزافزون سرعت و کارایی میکروها تحول بنیادی در تمام جنبه‏های زندگی انسان رخ خواهد داد. اما این اتفاق نیفتاد! درست که کامپیوتر وسیله‏ای جذاب بود اما واژه «ابتر» خیلی برای آن مناسبتر بود تا کارآمد! وسیله‏ای بود که پتانسیل بالایی داشت اما توان استفاده ازین پتانسیل را نداشت. گام بعدی اتصال کامپیوترها به همدیگر بود تا بتوانند اطلاعات را با یکدیگر منتقل کنند. وقتی اینترنت متولد شد تازه تحول واقعی آغاز شد.

هر موجود زنده‏ای بنا به تعریف یک سیستم درهم‏تنیده است که قادر است با محیط خود ارتباط برقرار کرده مبادله اطلاعات بنماید و خود را با اطلاعات دریافتی تطبیق دهد. با این تعریف اینترنت سطح حیات بشر را ارتقا داد. چرا که کمک کرد اطلاعاتی که من به آن احتیاج دارم و نزد افراد دیگری هست بواسطه شبکه بدست من برسد. من وقتی اطلاعات داشته باشم توانایی بیشتری خواهم داشت، رفتار متناسبتری در پیش خواهم گرفت و برنامه‏ریزی بهتری خواهم داشت. کاربرد شبکه درست مانند شبکه اجتماعی دوستان ماست. ما از دوستان‏مان اطلاعات فراوان دریافت می‏کنیم و نوع اطلاعاتی که دریافت می‏کنیم چه مربوط به حوادث مهم باشد چه سبک زندگی یا نحوه انجام بعضی کارها، بر شکل‏گیری شخصیت ما تاثیرگذار است. حالا می‏توانیم بخشی ازین اطلاعات را از اینترنت دریافت کنیم. در این میان می‏خواهم به اهمیت اطلاعات غیررسمی و شخصی تاکید کنم. اگرچه خواندن اخبار و متون علمی از طریق اینترنت برای ما جالب است اما در تحلیل نهایی ما نیازهای اطلاعاتی مهمتری در حوزه زندگی فردی و شخصی داریم. اگرچه معمولا برای این مسایل بشدت شخصی منبع اطلاعاتی خوبی در رسانه‏ها نمی‏یابیم اما اینترنت چنین امکانی را فراهم آورده است. وبلاگ یکی از اولین ابداعات در این زمینه بود. محیط بشدت فردی شده وبلاگ جایی است که ما می‏توانیم حرف‏هایی بسیار نزدیک‏تر به شخصیت خودمان را بشنویم و بگوییم.

در این شش سالی که وبلاگ می‏نویسم تجربیات تلخ و شیرین زیادی داشته‏ام. نویسنده با آشکار کردن اسرار درونش در یک موقعیت دوگانه قرار می‏گیرد. از یک سو حفاظ‏های روحی خود را (پنهان‏کاری) کنار می‏زند و حرف‏های باطنی خود را آشکار می‏کند. ازین‏رو در مقابل انکارها و تمسخرها و سوال‏ها بشدت آسیب‏پذیر می‏شود و مکرر ضربات سختی می‏خورد. از سوی دیگر اگر چه ظاهرا زیر ضربه است اما باطنا این اوست که دستور کار بحث جاری را تعیین کرده است. اطلاعات مفیدی را چه بسا منتقل کرده است و در ذهن حتی منتقدانش هم تاثیری مهم و غالبا ناخودآگاه برجا گذاشته است. معمولا نود درصد حرفش پذیرفته شده و اگر هم بحثی هست بر سر ده درصد باقیمانده است.

اما همه ما مهمترین تاثیر را از دوستان‏مان می‏گیریم، آنهایی که اطلاعاتی درباره مسایل خصوصی زندگی به ما منتقل می‏کنند. بنابراین شاید پله بعدی در شبکه‏سازی ایجاد «وبلاگ‏های زنده» باشد، جایی که در آن مسایل خیلی روزمره‏تر، شخصی‏تر و بروزتر مورد بررسی قرار گیرد. این چیزی است که این روزها بعنوان «تویتر» براه افتاده است. شبیه وبلاگ است اما هر پستش یکی دو جمله بیشتر نیست و مختص این است که بگویید کجا هستید و چه می‏کنید. تا بحال دقت کرده‏اید مردم که به گوشی موبایل‏شان جواب می‏دهند بلااستثنا اول موقعیت خودشان را اعلام می‏کنند؟ معلوم است این موضوع اطلاعات بسیار ارزشمندی برای طرف مقابل آنهاست. من هم برای اینکه کمی نوآوری بخرج داده باشم تصمیم گرفتم یک وبلاگ شبه تویتری راه بیندازم در کنار وبلاگ تحلیلی حاضر، جایی که دست‏کم روزی یکبار بروز بشود و متون کوتاهی درباره اتفاقات روزمره زندگی‏ام باشد. امیدوارم جالب باشد و خوانندگانی پیدا کند. نمی‏دانم این تجربه جدید چقدر موفق خواهد بود ممکن است یک ماه بیشتر دوام نیاورد، اما من آموخته‏ام که هر تجربه تازه‏ای در درازمدت یک پیروزی بزرگ است حتی اگر شکست خورده باشد. نام آن خاطرات خصوصی و در آدرس khateratekhosusi.parsiblog.com قرار دارد.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    گزینه انسانی (چهارشنبه 87/3/8 ساعت 7:41 عصر)

    مقاله الف درباره خودکشی سه کارگر ایرانی که در ستون لینک‏های روزانه لینک کرده‏ام من را بیاد روزها و شاید بهتر باشد بگویم سال‏های گذشته می‏اندازد. زمانی که تازه جنبش عدالت‏خواهی در جامعه بوجود آمده بود، جنبشی سیاسی که آثار خود را هنوز بر زندگی خصوصی من حفظ کرده است. فقرا تاثیر زیادی بر من داشتند، از آنجا که خودم از یک محله پایین‏شهر برخاسته بودم ، از آنجا که هنوز طعم تلخ تحقیر و انزوای ناشی از پایین‏دست بودن را فراموش نکرده بودم هرگز نمی‏توانستم با فقرا همدردی نکنم. می‏دانستم درد اصلی نه بی‏پولی بلکه انزوای آنهاست. برای همین هم هست که اسلام درباره فقرا دستور می‏دهد خودتان را به آنها نزدیک کنید، به فقرا نزدیک باشید و از ثروتمندان دور ... اما حالا چند سالی است که در شمال شهر بنا به توفیق اجباری خانواده پدری زندگی می‏کنم. از وصف حال خودم اینقدر می‏فهمم که کم‏کم شبیه آنها می‏شوم و کم‏کم پا گذاشتن در محله قبلی برایم سخت می‏شود. شاید اندکی از آن مربوط به افزایش سن و جایگاه اجتماعی‏ام باشد اما بی‏گمان بیشتر این احساس از محل و سبک جدید زندگی‏ام ناشی می‏شود. آدم‏های قبل از ما هم کمابیش همین راه را طی کردند. افرادی که در جوانی افکار آرمانی داشتند کم‏کم وقتی به امکانات زندگی دست یافتند، وقتی در جامعه موقعیت و نفوذی بدست آوردند، کم‏کم یاد گرفتند چگونه هر چیز را بخوبی توجیه کنند. راهکار امثال من در گذشته این بوده که به این نتیجه برسند که کارآفرینی بزرگترین خدمت به فقراست چون به این صورت اشتغال ایجاد می‏شود و چیزی هم گیر پایین دستی‏ها می‏آید، مهم نیست اگر درآمد ما که مدیر هستیم 100 برابر مهندس شرکت باشد، چون بالاخره اگر ما نبودیم سر او هم بی‏کلاه می‏ماند. البته راه برای توجیه هوا و هوس‏ها بسیار است و ما وقت زیادی نمی‏خواهیم صرف بحث با این مدیر محترم کنیم. به این هم کاری نداریم که همین شرکت بطور کاملا طبیعی بعدا به این نتیجه می‏رسد که برای خدمت بیشتر باید بزرگ شود و تبدیل به یک امپراطوری بشود و ازینجاست که زمین زدن رقبا هم بخشی از نیت الهی را تشکیل می‏دهد. به خیال من بیایید دو راهکار جلوی خودمان بگذاریم، اولا اینکه هر چیز برای خودمان می‏خواهیم برای دیگران هم بخواهیم. تک‏خوری را اگر بر خودمان حرام کنیم بسیاری از نیت‏های ناپاک مجالی برای بروز نخواهد یافت. دنبال هوس‏های بزرگ نباشیم، کلمه قناعت را ماهی یکبار از ذهن بگذرانیم، اجازه بدهیم درآمدهای بزرگ مال اهلش باشد و خودمان راضی به رضای خدا باشیم و تلاش و کوشش خود را در راهی که فکر می‏کنیم درست است صرف کنیم نه راهی که با پول و ارقام درشت می‏خواهند مجبورمان کنند که طی کنیم. آزادی چیز خوبی است و آدم این جور وقت‏ها ارزش آنرا خوب می‏فهمد. اما درباره فقرا شما را به خدا نظریه‏های جفنگ ارائه نکنید، همینقدر که انسان باشیم در برخورد با مردم برای همه‏مان کافی است. اگر کسی به چیزی احتیاج دارد اگر دارید به او بدهید ندارید لااقل با او مهربان باشید. اگر کسی رو انداخت سخنش را بپذیریم به کرامت انسانی مردم ایمان داشته باشیم، به راستگویی آنها به درستی آنها به ایمان آنها. اینطوری کسی تنها نمی‏ماند آنقدر که دست به خودکشی بزند.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    پایان اقتصاد نفتی (دوشنبه 87/2/30 ساعت 9:43 عصر)

    بالاخره بحران جهانی انرژی از راه رسید. پس از سال‏ها پیش‏بینی‏های نادرست که نفت تا سال 2000 به پایان خواهد رسید، و پیش‏بینی بعدی که اوج تولید نفت در سال 2006 خواهد بود، اکنون آنچه واضح است پیشی گرفتن تقاضای جهانی برای انرژی بر عرضه است. رشد و توسعه سریع اقتصادهای آسیایی چین و هند که شامل 2 میلیارد نفوس انسانی است و تمایل آنها برای رساندن سطح زندگی خود از نظر میزان مصرف انرژی به سطح ممالک توسعه‏یافته بیکباره آنچنان تقاضا را افزایش داد که برای نفت چاره‏ای جز گرانی بمنظور جلوگیری از فقرا برای خرید این ماده‏ء ارزشمند باقی نماند. از سوی دیگر این تحول همراه شد با کاهش سهم آمریکا از تولید و تجارت جهانی. بنابراین کاهش ارزش دلار بناچار طوری عمل می‏کند که منجر به کاهش نابرابری جهانی از طریق پایین کشیدن آمریکانشینان می‏شود.

    اما این روزی است که مدتها در انتظار آن بودیم. بدون هیچ تردیدی می‏دانیم که نفت و سایر منابع طبیعی یک روزی تمام می‏شوند یا بهتر است بگوییم تولید آنها چنان رو به کاهش می‏گذارد که برای اقتصاد جهانی تغییر روش‏ها و منابع تولید بیشتر صرف خواهد کرد تا سازش با کمبود نهاده‏های تولید. بی‏تردید روزی می‏رسید که مجبور می‏شدیم پایه‏های اقتصادمان را بر چیزی غیر از نفت بنا کنیم. کشاورزی در این میان نمونه خوبی است. معجزه کشاورزی آمریکا در قرن اخیر تماما بر پایه نفت ارزان بنا شد. الگوی توسعه کشاورزی آمریکایی مبتنی است بر کاربرد ماشین آلات خودکار کشاورزی وابسته به گازوئیل، کاربرد گسترده کود شیمیایی مشتق از نفت، استفاده از آب چاه‏های عمیق برقی یا گازوئیلی، تکیه بر شبکه وسیع حمل و نقل محصولات کشاورزی در اقصی نقاط عالم بر پایه حمل و نقل فسیلی و .... در حقیقت الگوی کشاورزی صنعتی فعلی عبارت است از مصرف نفت بیشتر برای تولید محصولات کشاورزی بیشتر. این الگو تنها زمانی جواب می‏دهد که نفت به قیمتی ارزانتر از آب و کمتر از ارزش واقعی آن بوفور در دسترس باشد، در واقع این صادرات گسترده و ارزان نفت کشورهای جهان سوم بود که به آمریکا کمک کرد بزرگترین تولید کننده کشاورزی جهان لقب بگیرد.

    برای آینده وقتی نفت گرانتر و گرانتر بشود چاره‏ای جز روی آوردن به روش‏های کاملا خلاق و تازه کشاورزی پیش‏روی بشر وجود نخواهد داشت. روش‏هایی که بیشتر بر پایه حفظ شاکله محیط زیست بسان یک اکوسیستم استوار باشد تا اینکه بدنبال تبدیل طبیعت به یک کارخانه بزرگ صنعتی باشد. بجای اینکه جنگل‏ها را بتراشیم و زمین لخت را زیر کشت تک محصولی ببریم نوعی اکوسیستم متنوع طبیعی ایجاد کنیم که آب را در خود نگه دارد و مانع از فرسایش سریع خاک و از دست دادن قوه آن شود. چنین روش‏هایی در نقاط مختلف جهان خصوصا آفریقا بصورت سنتی مورد عمل بوده است و از نظر بازدهی بخوبی با مصنوعی‏ترین روش‏های کشاورزی نفتی برابری می‏کند. می‏بایست از تکیه بر شبکه‏های طویل حمل‏ونقل احتراز کرد و مکان‏های تولید و مصرف را به هم نزدیک کرد و .... مساله ساختن اقتصادی جدید است که با واقعیتی بنام انرژی فوق گران سازگار باشد، همه چیز باید از نو ساخته شود.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    در حمایت از لاریجانی (شنبه 87/2/21 ساعت 2:49 عصر)

    این روزها دیگر کمتر سخنی از حداد عادل رییس مجلس هفتم می‏شنویم، با بایکوتی که از طرف اصولگرایان شده است بعید نیست سر از رسانه‏های آنطرفی دربیاورد. هواداران دولت بدلیل ایستادگی قانونی‏اش در برابر دولت از وی دل خوشی ندارند و ساز عوض کردنش را کوک کرده‏اند و مجلسی‏ها هم مدارای زیاد او را با دولت نمی‏پسندند و به امید مجلسی قوی‏تر که بتواند بیشتر دولت را رام کند نیم نگاهی به لاریجانی دارند. از سوی دیگر شطرنج متفکرانه لاریجانی بکمک مراجع قم و یک انتخابات بی‏دردسر برای او بخت وی را برای تصاحب صندلی ریاست مجلس هشتم بالا برده است. البته حداد عادل ناید چندان گله‏مند باشد. در تمام دنیا قدرتمندترین وزیران وزرای امور خارجه هستند. آنها معمولا نفر دوم دولت محسوب می‏شوند که در صورت کنار رفتن رییس جمهور می‏توانند جای وی را پر کنند. و البته لاریجانی فراتر از یک وزیر خارجه برای ایران بود چرا که اداره پرونده هسته‏ای ایران و کسب پیروزی‏های بزرگ در این عرصه اثری بسیار بزرگ در فضای سیاسی ایران داشت وبسی بیشتر از اداره بروکراسی وزارت خارجه برای وی اعتبار به ارمغان آورده است. با این وجود من می‏خواهم به دلیلی کاملا متفاوت از لاریجانی برای تصدی این سمت حمایت کنم. معتقدم از آفات مهم پیروزی‏های سیاسی گرفتار شدن در نوعی انسداد سیاسی تدریجی است که با شکل‏گیری یک طبقه جدید سیاستمداران مانع از بروز خلاقیت و نوآوری برای حل مشکلات جامعه می‏شود و همین امر مردم را بتدریج از گرد جریان پیروز ولی مغرور و ناتوان و پرمدعا پراکنده می‏کند. پیامدهای انسداد ساختاری در جریانات پیروز آنقدر جدی است که معمولا این جریانات حتی پس از شکست‏های سنگین نیز قادر به کنار گذاشتن بت‏هایی که برای خود ساخته‏اند نیستند. نگاه کنید به کارگزاران سازندگی که تا 10 سال پس از از دست دادن دولت به فکر بازگرداندن پیرمرد سازندگی (هاشمی) به صحنه بود، یا جریان اصلاحات که مدام کروبی را برای هر پست جدیدی کاندید می‏کند. رمز پیروزی اصولگرایان از انتخابات شورای شهر دوم تا ریاست جمهوری نهم جوانگرایی شدید و میدان دادن به تفکرات کاملا بدیع و تازه (اگر نه لزوما پخته و درست) بود. بنابراین اگر چه حداد عادل نوع جدیدی از سیاستمداری مبتنی بر قانون را در مقام ریاست مجلس هفتم ابداع کرد که الگویی تازه و ذخیره آینده کشور محسوب می‏شود اما ادامه ریاست وی برای 4 سال دیگر می‏تواند بر محبوبیت اصولگرایان بشدت تاثیر منفی بگذارد، ماجرایی که برای ناطق نوری پیش آمد را همه بخاطر داریم،‏ مردم دیگر از دیدن چهره ایشان که 4 سال رییس مجلس بود و حالا قرار بود 8 سال رییس جمهور شود حال‏شان بد می‏شد. بنابراین بنظر می‏رسد باید مکان خوبی در شان حداد پیدا کرد و این منصب را به نیروی جوانتری سپرد که از قضا دارای این توانایی است که تنوع درونی جریان اصولگرا را با نقدهای قوی بر دولت افزایش دهد و آینده آنرا تضمین کند.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    درباره نقش معلمی (شنبه 87/2/14 ساعت 5:11 عصر)

    امروز می‏خواستم طبق روال درباره مسایل سیاسی بنویسم اما یادداشت واژگون درباره معلم داغ دلم را تازه کرد. من از آنجا که سنی ازم گذشته است تا بحال جاهای مختلفی تدریس کرده‏ام از تدریس خصوصی بگیر تا دبیرستان و دانشگاه‏های این‏ طرف و آن طرف. با این حال از ترم گذشته که مسئول حل تمرین گروهی از بچه‏های دانشگاه خودمان شدم تازه درهای دنیای جدیدی برایم باز شد. آنقدر حل تمرین ترم قبل و درسی که این ترم تدریس می‏کنم از من انرژی گرفته‏اند که سابقه نداشته است.

    ...... بنابراین چیزی که می‏فهمم این است که معلم چه از قبل آدم خوبی باشد و چه مثل من انسان متوسطی باشد، زمانی که در جایگاه معلمی قرار گرفت چیزهای تازه‏ای درونش متولد می‏شود و مسئولیت‏های تازه‏ای احساس می‏کند. برای من در این چند سالی که تحصیل می‏کنم بالاترین اتفاق مثبتی که افتاده است این بوده که بتوانم برای بچه‏ها چیزی تدریس کنم که برایشان مفید باشد و آنها را خوشحال کند. بعنوان یک معلم از نظر احساسی با تک‏تک بچه‏های کلاسم درگیری ذهنی و عاطفی پیدا کرده‏ام، در میان کلاس دایم سیگنال‏های سریعی به چشم و گوش و احساسم می‏رسد که می‏گوید فلانی ناراحت است، فلانی خوشحال است، فلانی مشکل دارد و دیگری شاید از درس راضی نیست. برای بچه‏ها که روبروی من می‏نشینند حجم سیگنالهای دریافتی من بی‏گمان قابل تصور نیست، آنها آسوده آنچه هستند را دست‏کم به استادانشان (اگر نه به همدیگر) نشان می‏دهند بدون اینکه احساس ناامنی داشته باشند. معلمی همزمان یکی از مشکلترین و یکی از شیرین‏ترین تجربیات زندگی است. من هرگز تا پیش ازین از حجم بالای تسلطی که استاد باید به درس داشته باشد تا بتواند امثال ما را راضی کند خبر نداشتم و اینکه چه مایه تلاشی برای کسب این تسلط لازم است. همچنین تا پیش ازین هیچ وقت فعالیتی لذت بخش‏تر از معلمی موفقیت‏آمیز که رضایت خاطری بیش از هدایت و حمایت از جمع بزرگی از جوانان داشته باشد نیافته‏ام. البته معلم می‏تواند به سوال‏ها پاسخ ندهد،‏رفتارهای غلط را با تنبیه جریمه کند. اما چه این کار را بکند و چه نکند همواره بار سنگینی برای اداره کلاس در جهت آموزش بدوش دارد که با مسئولیت‏های دیگر قابل مقایسه نیست.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    <      1   2   3   4   5   >>   >
    سیاست داخلی - پیاده رو خاطرات
    فرزان حدادی
    فرزان حدادی، 29 ساله، ساکن تهران. دانشجوی مهندسی برق، گرایش مخابرات، دانشگاه شریف.

  • بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 27 بازدید
    دیروز: 51 بازدید
    کل بازدیدها: 232962 بازدید

  • پیوندهای روزانه
  • » تمامش کن اوباما ! (فارس) [121]
    » نگاه میر حسین به اقتصاد (فارس) [117]
    » راز تونل‏های غزه (فیگارو) [204]
    » بمب گوگلی برای غزه [85]
    » تنها ایران می‏تواند به برتری غرب خاتمه دهد (رابرت بائر) [111]
    » جراحی قلب گرانتر از متوسط جهانی (الف) [318]
    » درباره اجتهاد، تقلید و مرجعیت (هاشمی) [112]
    » حملات بمبئی عملیات مخفی سرویس‌های اطلاعاتی (بارنز) [89]
    » مهاجرین و قدرت آینده اروپا (الف) [62]
    » تحلیلی بر شکل‏گیری حزب‏الله (فارس) [84]
    » مبانی قحط‏الرجال (واژگون) [90]
    » توسعه ویکی‌پدیای فارسی، وظیفه ملی (الف) [142]
    » نقدی بر فیلم کنعان (الف) [68]
    » تلفن همراه خطرناکتر از سیگار (الف) [93]
    » کالبدشکافی بحران موسسات مالی امریکا (الف) [179]
    [آرشیو(48)]

    " style="width:110" onfocus="this.select()" autocomplete=off contenteditable=true />

  • اخبار و تحلیل

  • کیهان
    خبرگزاری فارس
    خبرگزاری مهر
    رجا نیوز
    الف

  • لینک دوستان

  • خاطرات خصوصی من
    پاسداران
    خاکریز
    عقل سرخ
    مطالعات فرهنگی
    واژگون
    بیم موج
    خبرنگار مسلمان
    اشراق
    سیاست خارجی
    حریم یاس
    دولت اسلامی
    پیاده رو خاطرات در پرشین بلاگ
    کلمه

  • مطالب بایگانی شده