با سلام مجدد :) ....
لينكي كه داده بودي رو خوندم. بحثهاي زيادي در اون مطرح شده مثلا اينكه روحانيون در حكومت جديد نقشي نخواهند داشت. البته الان تقريبا همينطور شده و تعداد روحانيون در دولت و مجلس بسيار كم شده مگر نقشهايي كه اصولا نياز به اجتهاد داره (مثل وزارت اطلاعات و كشور). اوايل انقلاب هم به هر حال همه ديديم كه واگذار كردن نقش به احزاب چقدر كشور رو در معرض خطر قرار داد و امام مجبور شد نقش يافتن روحانيون رو قبول كنه. البته راجع به اين وعدهها اگر دوست داشته باشي بايد ريز بحث كنيم ......
اين رو قبول دارم كه بحث اساسي بايد خيلي بنياديتر باشه اما پيشنهاد من اينه كه بحث كوچكتر فانكشنال كه مطرح كردي رو پيش ببريم مخصوصا اينكه ميشه اون رو از يك ديدگاه غيرايدئولوژيك پيش برد و نيازي به استناد به اسلام فعلا نخواهيم داشت ......
اينكه گفتي حرف من درباره پيشرفت در زمانهاي سختي را شعار ميداني. بنظر من نبايد به پيشرفت بشكل مكانيكي نگاه كرد. بله پيشرفت نياز به سرمايه و نيروي انساني سطح بالا دارد اما اين تمام داستان نيست. مشكل ما در ايران كمبود سرمايه نيست ما نفت داريم و كشور ثروتمندي محسوب ميشويم، مشكل نيروي انساني هم نداريم بهترين استعدادها را داريم. تعداد دانشجويان ايران از بسياري از كشورهاي همسايه بسي بيشتر است. مشكل اصلي ما عدم بهرهوري مناسب از منابع موجود است و اين دقيقا علتش رخوت و احساس امنيت ماست كه باعث ميشود بفكر چاره جدي نباشيم. ازين جهت گفتم كه شرايط بحراني ميتواند ما را به تحرك دربياورد. اينكه دانشجويان نخبه ما از كشور خارج ميشوند تنها مشكل ما نيست تمام كشورها دارند بهترين نيروهايشان را به نفع آمريكا از دست ميدهند حتي پيشرفتهترينها، اين نبايد باعث شود فكر كنيم مشكل از سيستم سياسي ماست. مگر در آمريكا مشكل نيست؟ مگر فقر نيست، تبعيض نيست، چرا هست آنجا هم خيلي مثل ايران است فرقش اين است كه پول بيشتري آنجا هست.
سلام و تشكر از پاسخت..
من فكر مي كنم ما داريم توي دو تا ميدان مختلف بحث مي كنيم و چنين بحثي نتيجه نخواهد داشت . اما :
««قطع ارتباطهاي اقتصادي» بنظر من چيزي جز يك فرصت بزرگ براي ايران نيست تا خودباورانه حركتي عميق را در عرصه اقتصاد داخلي آغاز كند» به نظر من شعار مي آيد . وقتي ادارات را مي بينم ، ناكارآمدي سيستم صنعتي را از دور يا نزديك مي بينم (كه احتمالن تو با توجه به تخصصت بيشتر آشنايي داري باهاش) اين رو رويا مي دونم كه بتونيم حركتي عميق را سامان ببخشيم . پيشرفت، سرمايه مي خواهد ؛ سرمايه ي انساني و مالي ، سرمايه امنيت مي خواهد كه با بحران در منافات است . نيروي متخصص محيط مناسب براي زنده گي و پيشرفت مي خواهد . انسان مدرن ( اگر بپذيري كه دانشگاه ها از اقتضائات جامعه ي مدرن است و انسان مدرن تربيت مي كند) حقوق مي خواهد تا در مقابلش مسووليت هايي را به عهده بگيرد . سيستمي كه حقوق ابتدايي انسان ها را به نام حقيقت مطلقي كه به صورت ايدئولوژي درآمده پايمال مي كند نمي تواند نيروهايش را حفظ كند .
و در اين شرايط پيشرفت منتفي ست .
البته مي پذيرم اين يك نقد فانكشنال است بر سيستم . در حالي كه اگر بخواهيم وارد سپهر گفتماني مشترك شويم بايد در مورد حقانيت يك مفهوم قدسي براي تشكيل حكومت بحث كنيم . نقش دولت را در جامعه مورد ارزيابي قرار دهيم . منشا مشروعيت حكومت و جايگاه مردم را ارزيابي كنيم . جايگاه اخلاق را در سياست بسنجيم . ببينيم كه سخنان بانيان انقلاب كه مردم به اعتبار ارادتشان به آن ها به خيابان ها آمدند تا چه اندازه با آنچه پس از آن اتفاق افتاد تطابق دارد .
براي تنوع اين لينك رو هم پيشنهاد مي كنم ،http://www.iranianuk.com/article.php?id=17704
موفق باشي .
با سلام خدمت آقا رضا ....
چون بحث گستردهاي را مطرح كردهاي تنها ميشود به هر كدام از سوالات پاسخ كوتاهي داد .... «كشاندن سه وزير امور خارجه اروپايي به تهران» از ديدگاه من افتخاري نيست، چندان شان بالايي برايشان قايل نيستم كه اينرا جزء دستاوردهاي يك سياست خارجي موفق به حساب آورم .... «اعلام داوطلبانه بودن تعليق» تنها يك ظاهرسازي بود، اصل مساله اين بود كه دولت قبل زير فشار غرب مجبور شد تعليق كند و اين اعلام فقط شرمندهگياش را برملا كرد .... «نرفتن پرونده به شوراي امنيت» هم با متوقف كردن فعاليتها دستاوردي نيست چرا كه همين الان هم كافي است ما تعليق كنيم تا بطور اتوماتيك تحريمها لغو و بوش با ايران وارد مذاكره شود پس ما چيزي را از دست ندادهايم .... «حركت شعاري نفي هولوكاست»، بخش مهمي از سياست بطور كلي شعار است يعني همان معنايي كه جامعه حول آن متحد ميشود و جهت ميگيرد. اما درباره نفي هولوكاست، اگر موقتا نخواهيم راجع به اصل موضوع قضاوت كنيم بايد بگوييم كه از ديدگاه عملگرايانه شديدترين حمله عليه هر سيستمي زير سوال بردن مقدسات آن است، آنها اسلام را زير حمله گرفتهاند ما هم بخوبي افسانه هولوكاست را مورد سوال قرار دادهايم ..... «قطع ارتباطهاي اقتصادي» بنظر من چيزي جز يك فرصت بزرگ براي ايران نيست تا خودباورانه حركتي عميق را در عرصه اقتصاد داخلي آغاز كند، انسانها و جوامع از سختيها سود ميبرند همانگونه كه نيچه ميگويد سختياي كه مرا از پاي درنياورد مرا قويتر خواهد ساخت .... درباره سوال 1- : بله سياستها زير نظر رهبري اجرا ميشود اما رهبري تنها با توجه به ظرفيت دستگاه تحت امرش ميتواند آرمانها را پيگيري كند، بنابراين كاملا منطقي است كه وقتي احمدينژاد بر سر كار ميآيد يكباره سياست ايران تند ميشود .... سوال2- : حتي اگر وظيفه حكومت را ارتقاي سطح زندگي شهروندان تعريف كنيم لزوما از آن اجتناب از بحران استفاده نميشود. بحران پيشگيرانه كنترل شده بهتر از نابودي نهايي است، بدست آوردن بازدارندگي و تحريم شدن بهتر است از وضعي كه اكنون عراق دارد. در مورد صلح حديبيه: بله ما كاملا بهش پايبنديم، ما با كسي سر جنگ نداريم آنها ميخواهند با ما بجنگند. صلح حديبيه ترك تخاصم متقابل بود ما الان با غرب در وضعيت تخاصم نيستيم ..... 3- اينكه گفتي مردم تصوري از جمهوري اسلامي نداشتند حرف كاملا درستي است، درستتر اين است كه بگوييم حتي حاكمان هم تصور دقيقي از آينده نداشتند. سيستم بمرور زمان و بنحو پويايي شكا ميگيرد نه بر اساس يك برنامه خشك از پيش تعيين شده. در مورد رابطه با آمريكا هم در حقيقت از طرف ايران چراغ سبز نشان داده شده منتها آمريكا شرطهاي عجيب غريب ميذاره ما مخالف نيستيم چون حالا همونطوري كه شما هم گفتي احساس ميكنيم به اندازه كافي قوي شدهايم ....... خوشحال ميشم هميشه چنين نقدهاي عميقي بر يادداشتهاي من بنويسي. من هم بهت سر ميزنم :)
سلام اخوي ...
با فرض اين كه كشاندن سه وزير خارجه ي اروپايي به تهران و اعلام داوطلبانه بودن تعليق ، كه مانع از كشاندن پرونده ي ايران به شوراي امنيت شد ذلت است و شعار دادن و فعال كردن همه ي پروژه ها در كنار حركت شعاري زير سوال بردن هولوكاست و شركت رييس جمهور در سمينار نفي صهيونيسم و بيان اين كه اسرائيل را بايد از روي صفحه ي زمين محو كرد (كه خود زمينه اي براي فشارهاي رواني رسانه اي ست و منجر به اجماع جهاني عليه ايران مي شود ) و كشاندن پرونده ي ايران به شوراي امنيت و تصويب تحريم عليه ايران و قطع ارتباطات اقتصادي بانك هاي بزرگ با ايران و در معرض خطر قرار دادن سرمايه گذاري هاي خارجي در ايران (نظير پروژه ي خط لوله صلح ) عزت . چند سوال دارم :
1- پرونده ي هسته اي از زمان دولت خاتمي هم در چارچوب سياست هاي كلي نظام مي گنجيده و مسوول مذاكرات هم نه وزارت خارجه ي دولت اصلاحات كه حسن روحاني منصوب مقام رهبري در شوراي عالي امنيت ملي بوده است .
2-اصولن وظيفه ي حكومت چيست؟ آيا تامين شرايط براي ارتقاي سطح زندگي شهروندان وظيفه ي اوليه ي حكومت نيست ؟ اينكه مملكت را در شرايط نمي گوييم جنگي ، بحراني قرار دهيم به خاطر اين كه حرف حق بزنيم و شرايط اقتصادي دشوار را بر جامعه ي اقتصادي و صنعتي تحميل كنيم جزو اصول مملكت داري است؟ با فرض اين كه اسلام برنامه ي سياسي دارد، از سنت اسلامي تنها خاطره ي شعب ابي طالب و غزوه ها و جنگ صفين ( و اين اواخر با توجه به فوكوس سپاه روي تهديدات داخلي جنگ نهروان) براي نظام جمهوري اسلامي برجسته است و هيچ كس يادش نمي آيد كه صلح حديبيه اي هم بوده در اين تاريخ اسلام ؟
3-وقتي در مورد امريكا و نظام نابرابر سلطه ي جهاني مي گويي سوال پيش مي آيد كه دولتمردي كه به فكر رفاه شهروندانش است و وظيفه دارد نوكر مردم باشد در اين شرايط نابرابر ، از تسلط امريكا بر اقتصاد و صنعت و قدرت نظامي دنيا چه استفاده اي مي تواند براي بهبود وضعيت مملكت خود ببرد. اصالت انقلاب اگر اعتبار انقلاب را به حضور مردم فرض مي كني به جهاني شدن انقلاب نبوده و مردمي كه انقلاب كردند چنين ايده هايي نداشته اند . راستش آن ها از جمهوري اسلامي هم تصور خاصي نداشته اند . شعاري بود كه ساخته شده بود و مردم مي دادند ( همانطور كه وقتي از اجماع ملي بر سر پرونده ي هسته اي مي گويي و لابد رفرنست به شعار كذايي انرژي هسته يي حق مسلم ماست است) و شعار رو برآمده از شور مي گويند در مقابل شعور .
اگر در سياست خارجي بخواهيم به صحبت هاي آقاي خامنه اي هم توجه كنيم بايد در برخورد با امريكا در كنار عزت ( كه ظاهرن با شعارهاي تند و تيز دادن معنا پيدا مي كند) به حكمت و مصلحت هم بينديشيم كه ظاهرن با بيان :آمريكا در بازي بلندمدتي كه با ايران آغاز كرده است در موقعيت مناسبي قرار ندارد، نه آن موقعيت جهاني سابق را دارد نه ايران آن ايران سابق است قصد داري بگويي كه در افتادن با تنها ابرقدرت كنوني دنيا خلاف مصلحت و حكمت هم نيست . اما فراموش نكن سفارش مهم امام خميني را در مورد رابطه ي ايران و امريكا كه : تا زماني كه رابطه ي ما رابطه ي گرگ و ميش است ما نمي توانيم با امريكا رابطه داشته باشيم . پس حالا كه اين رابطه رابطه ي گرگ و ميش نيست مي شود با امريكا رابطه داشت . ولي نه با اين رويكرد ماجراجويانه در عرصه ي روابط بين الملل . ( گرچه من هنوز معتقدم كه اين رابطه هنوز گرگ و ميش است و ميش اگر شعور ترس داشته باشد بايد از گرگ بترسد )
طولاني شد . صحبت هاي ديگري هم هست كه بماند براي بعد.
با سلام و عرض تشكر از شما دوست عزيز بخاطر مطالب زيباي وبلاگت و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و التماس دعا .دو سايت معرفي شده حاوي مطالب بسيار مفيد در رابطه با جهان اسلام ميباشند ضمنا داراي گالريهاي خوبي نيز هستند.http://www.APHAQ.com/http://www.INSIGHT-Info.com/
ضمنا اگر دوست داشتي با هم تبادل لينك كنيم با وبلاگ من كوكب هدايت
KOKABEHEDAYAT.BLOGFA.COM