ویژگی مثبت پارسیبلاگ میزبانی آن روی سرور ایرانی سروش رسانه متعلق به صدا و سیما است که باعث میشود برای دانلود وبلاگ نیازی به استفاده از خطوط ارتباطی بینالمللی نباشد. به همین دلیل پارسی بلاگ بسیار سریعتر از بلاگرهای دیگر است و همچنین در مواردی که ارتباطات خارجی قطع میشود (برای مثال در شرایط بد آب و هوایی که ارتباطات ماهوارهای محدود و کند میشوند یا در پیک مصرف پهنای باند) این موضوع هیچ تاثیری بر پارسیبلاگ نخواهد داشت. پارسیبلاگ یک سرویسدهنده به تمام معنا متعهد است و در آن خبری از وبلاگهای مستهجن نیست. از این فرصت استفاده میکنیم و اعتراض خود را نسبت به سوءعملکرد مدیر پرشینبلاگ در ایجاد جنجال خبری و همدستی با دشمنان این مملکت در مورد فیلترینگ اشتباه و چند دقیقهای پرشینبلاگ اعلام میکنیم (در این زمینه به وبلاگ پاسداران مراجعه کنید). از دیگر وبلاگ نویسان متعهد هم میخواهم که با هجرت به پارسیبلاگ به کاهش وابستگی اینترنتی ایران به شیطان بزرگ آمریکا کمک کنند.
|
دو هفته دیگر انتخابات کنگره و سنای آمریکا برگزار میشود. انتخاباتی که میتواند بر سرنوشت بسیاری از مسایل مهم جهانی تاثیرگذار باشد و دولتها در سراسر جهان منتظرند ببینند حجم انفجاری این تحول سیاسی چقدر خواهد بود؟ تمام پیشبینیها حاکی از پیروزی بزرگ یا کوچک دموکراتهاست ..... البته جهان اینقدر در سالهای اخیر با حاکمیت جمهوریخواهان و مخصوصا جناح نومحافظهکار آنان مواجه بوده که تقریبا بدشواری میتواند پیامدهای شکست آنها و سیاستهای جدید ایالات متحده را پیشبینی کند. در بسیاری موارد الگوهای روشنی وجود دارند که ظاهرا در میان مردم و نخبگان آمریکا در مورد آنها اجماع نسبی بوجود آمده است و تنها برای اجرایی شدن نیازمند یک تکان شدید در سیستم هستند. برخی آثار دیگر نیز ناخواسته و بازتابی از شرایط جهانی آمریکاست ....
?- شرق آسیا: به قدرت رسیدن یک جناح تر و تمیز و اتو کشیده در آمریکا متحدین یا وابستگان این کشور را در منطقه نسبت به میزان جدیت واشنگتن در دفاع از آنها در مقابل تسلیحات هستهای کره شمالی در تردید قرار خواهد داد. در صورتی که موشک بالستیک جدید کره شمالی توان رسیدن به سواحل کالیفرنیا یا دستکم ایالت واشنگتن و آلاسکا را داشته باشد آیا واقعا هیچ سیاستمداری باور خواهد کرد که آمریکا هر گونه حمله اتمی کره شمالی به کره جنوبی یا ژاپن را با حمله هستهای پاسخ دهد؟ احتمال چنین کاری تقریبا زیر صفر باید باشد! بنابراین حتی اگر دولت دمکرات آینده آمریکا بلافاصله اقدام به قدرتنمایی شدید نظامی در شرق دور بکند هم توانایی نگه داشتن متحدین در مدار بازدارندگی اتمی خود را نخواهد داشت. بزودی همانطور که از آزمایش اخیر موشکی کره جنوبی پیداست این کشور از معاهده منع گسترش خارج خواهد شد و اولین سلاح هستهای خود را آزمایش خواهد کرد. در ژاپن نیز بحث جدی (و ظاهرسازانه) در این مورد شروع شده و پس از کره جنوبی ژاپن اولین کشوری خواهد بود که از معاهده خارج خواهد شد. البته این شرایط بمعنای یک جنگ قریبالوقوع هستهای نیست. شبه جزیره کره بلافاصله پس از دستیابی به توازن هستهای (که در بیست سال گذشته به هم خورده بود) با اعتماد بنفس و استقلال بیشتری بسوی مذاکرات گام برخواهد داشت و چه بسا وحدت دو کره در شرایط برابر دور از دسترس نباشد. در این صورت ترکیب قدرت فناوری کره جنوبی با ارتش و قدرت اتمی کره شمالی و بازارهای وسیعتر موجب ظهور یک قدرت بزرگ شبیه ژاپن خواهد شد که حالا پس از حل اختلافات درونی آماده یادآوری مشکلاتش با ژاپن خواهد بود. هستهای شدن شرق آسیا نیاز به حمایت آمریکا را کاهش خواهد داد و موجب کاهش نفوذ این کشور خواهد شد.
?- دولت آینده آمریکا قبل ازین که روی کار بیاید شکست را در اروپا پذیرفته است. این روزها شاهد ریسک بزرگ اروپا در مساله انرژی هستیم. اتحادیه اروپا با گمان اینکه در آینده با گسترش انرژی هستهای میتواند مشکل وابستگی خود را به روسیه در زمینه انرژی حل کند در حال ایجاد وابستگی بیشتر است. تنها کشورهای وابسته به آمریکا مانند گرجستان هستند که با جدیت در حال کاهش نیاز خود به گاز روسیه از طریق واردات از ایران هستند. البته اروپاییها نباید فریب تجربه فرانسه در زمینه تولید انرژی هستهای را بخورند. زمانی در گذشته سوخت هستهای منبعی ایدهآل برای انرژی بود چرا که استفاده از آن در انحصار چند کشور پیشرفته بود. حالا همه به معادن اورانیوم هجوم آوردهاند و قیمت سوخت هستهای هم مثل نفت روزبروز در حال بالا رفتن است و مناقشات مشابهی برای خرید اورانیوم درگرفته است. وقتی آمریکا از افغانستان اورانیوم بدزدد معلوم میشود مساله جدی است. در مجموع برگ برنده در اروپا در آینده قابل پیشبینی در اختیار روسیه است نه آمریکا. این امر ممکن است موجب ایجاد محدودیت برای پایگاههای نظامی آمریکا در اروپای شرقی گردد و حتی بازگشت دوباره و ضمنی آنها را به بلوک شوروی سابق موجب شود.
?- در خاورمیانه ماهیت مناقشه جاری بیشتر سیاسی است تا هستهای و بیشتر معطوف به مساله فلسطین است تا ایران. دولت آینده آمریکا برای جلوگیری از بروز مجدد افتضاحاتی مانند مساله مونیکا لوینسکی هیچ حمایتی را از اسراییل دریغ نخواهد کرد ولو این حمایتها سودی برای اسراییل دربر نداشته باشد. بنا به عادت دمکراتها مذاکرات پرطمطراق صلح جدیدی برگزار خواهد شد و ابومازن بدفعات با هر اسراییلی که لازم باشد دست خواهد داد. پس از تثبیت دستیابی ایران به دانش هستهای دو راه پیش روی خاورمیانه باقی خواهد ماند یا به راه شرق آسیا برود یا وضعیت موجود و برتری ایران را بپذیرد. آمریکا حداکثر تلاش خود را خواهد کرد که کشورهای اسلامی را از هستهای شدن بازدارد چه برای امنیت اسراییل و چه برای حفظ موقعیت خود و به این دلیل که اینجا برخلاف شرق آسیا رگ حیات آمریکاست ممکن است واقعا موفق شود.
?- و بالاخره امیدواریم در مسایل سیارهای دمکراتها حماقت جمهوریخواهان را کنار بگذارند و به تلاشها برای کنترل گرم شدن زمین بپیوندند. در مسایل داخلی توجه به اقتصاد بیشتر خواهد شد اما بعید است رونق دوره کلینتون تکرار شود چرا که دیگر خبری از یک دستاورد بزرگ فنی مثل اینترنت نیست که هم بهرهوری اقتصاد داخلی را بهبود بخشد و هم سرمایههای سراسر جهان را به این کشور جلب کند. در زمینه کسری تراز بازرگانی احتمال دارد دمکراتها راهبرد فرود آرام را برای اقتصاد آمریکا با کاهش نرم ارزش دلار به اجرا بگذارند تا واردات کاهش یابد و صادرات افزایش. به هر حال دمکراتها آخرین افرادی خواهند بود که قادرند چنین انتخابی بکنند بعد از آنها دیگر شاید خیلی دیر باشد.
|
(هود ???) .... و لا ترکنوا علی الذین ظلموا منکم فتمسکم النار و ما لکم من دون الله من اولیاء ثم لا تنصرون.
?- دیشب بطور اتفاقی سریال «صاحبدلان» را دیدم ..... میتوانم بگویم اولین سریالی است که بر مبنای بینش قرآنی ساخته شده و جای تشکر بسیار دارد و به دیگران هم توصیه میکنم ببینند. پس از عملکرد بسیار بد صداوسیما در ماه رمضان سال قبل و واکنشهای زیادی که در سطح جامعه پدید آمد اینبار شاهد کارهای بهتری هستیم.
?- خوشبختانه عبدالله شهبازی دیروز وبلاگش را بروز کرد و متوجه شدیم که الحمدلله حال ایشان از بیماری قلبی که داشتند رو به بهبود است. برای ایشان از خداوند متعال شفای عاجل خواستاریم. بیصبرانه منتظر ادامه پژوهشهای ایشان هستیم. عبدالله شهبازی از معدود افراد جریانساز در زمینه تاریخ معاصر و کهن است که جامعه ما کم از چنین افرادی دیده است.
?- ماجرای هواپیمای رایس که ادعا شد (بطور هوشمندانهای!) دچار نقص فنی شده است نمایانگر شدت شکست نشست لندن بود. اوضاع بقدری بالا گرفته بود که اصلا اعضا بر سر آمدن یا نیامدن هم با هم مشکل داشتند. وزیر خارجه چین که اصولا نیامد و لاوروف هم با آن طرز آمدنش بیشتر میخواست آب پاکی را روی دستان رایس بریزد. در واقع یک جای کار آمریکا اصولا میلنگد. چطور میتوان همزمان هم روسیه را مورد تهاجم سیاسی قرار داد (ماجرای گرجستان) هم انتظار داشت که همراهی کند (در پرونده هستهای ایران) هم اینکه این همکاری اصولا برای قطع همکاری هستهای و موشکی روسیه با ایران باشد (نسخه فعلی تحریم). واقعا درک این موضوع مشکل است که چرا آمریکا انتظار همراهی از روسیه دارد.
?- بنظر میرسد آمریکا در حال جابجا کردن ارتش دیپلماتیک خود است. دفعه آخری که این هزیمت (یا تغییر اولویت) رخ داد واقعا باعث شگفتی شد. وقتی سال گذشته کره شمالی با یک مانور تبلیغاتی موفق ابتدا نتایج مذاکرات شش جانبه را پذیرفت و پس از چند روز چشمپوشی از برنامه هستهای را منوط به تحویل راکتورهای آمریکایی کرد دیپلماسی آمریکا که عجولانه اعلام پیروزی کرده بود مجبور شد دور کره شمالی را خط بکشد. پس از آن بود که رایس در پاسخ به «هل من مبارز» های کره شمالی بصورت رمانتیکی اعلام کرد که کره شمالی درپی جلب توجه دیگران است! پس ازین مرحله آمریکا بصورت تمام وقت روی خاورمیانه متمرکز بود و فکر میکرد اینجا جایی است که میتوان پیروزی و جنگ را با هم بدست آورد. دستگاه تبلیغاتی غرب شروع کرد به بزرگنمایی تبلیغاتی خطر ایران و چهره موحشی از احمدینژاد ترسیم کرد. هر چه باشد آمریکا نیاز به دشمن دارد تا بتواند امپراطوری نظامی خود (شامل ارتش بزرگ. پایگاههای نظامی در سراسر جهان. صنایع نظامی و تحقیقات دانشگاهی) را حفظ کند. ترجیحا بهتر است این دشمن طوری باشد که بتوان با او وارد جنگ شد و پیروز هم شد. اما روند وقایع در پرونده هستهای ایران روزبروز تنها به انزوای واشنگتن از گفتگوها انجامید بنحوی که کمکم آمریکا (بدلیل تمایلش به جنگهای پیاپی) تبدیل به مساله اصلی شد نه ایران. آمریکا البته توان حمله به ایران را هم نداشت بنابراین برای خروج از بنبست با دست زدن به جنگ لبنان در پی هموار کردن مسیر بود. شکست در این راه مهر خاتمهای بود بر اولویت خاورمیانه برای استراتژی آمریکا. البته خاورمیانه هنوز هم مهم است اما نه آنقدر که بلافاصله پس از ?? سپتامبر مهم بود. آمریکا موفق نشد از ایران چهره یک دشمن مخوف را بسازد (عمدتا بدلیل زیرکی ایران در بحث غنیسازی) و نتوانست پیروزیای حتی کوچک به نام خود ثبت کند. بنابراین وقت رفتن فرا رسید.
?- گویا مقصد بعدی جای خطرناکی باشد حوالی روسیه. آمریکا امروز به حقانیت تهدید گورباچف پی برد که در دوران گلاسنوست در شوروی سابق خطاب به آمریکا اعلام کرد «ما قصد داریم تهدید بزرگی را متوجه شما کنیم ..... ما قصد داریم شما را از داشتن دشمن محروم کنیم!». اکنون بار دیگر آمریکا به این نتیجه رسیده است که با داشتن یک دشمن بزرگ مثل روسیه و تقسیم ملتها بین این دو قدرت در یک نظام نمایشی دوقطبی بهتر میتوان امپراطوری را حفظ کرد. آمریکا تاب توان اداره یک نظامی تکقطبی جهانی را نیاورد پس اکنون به دنبال بازگشت به عصر جنگ سرد است. البته آمریکا چند سالی است که روی این موضوع اصرار دارد اما گویا روسیه (این خرس قطبی) هنوز در خواب زمستانی است و تمایلی به بیدار شدن نشان نمیدهد. چند سال قبل آمریکا تلاش کرد با انهدام یک زیردریایی اتمی روسیه (کورسک) در سواحل شمالی روسیه به مسکو پیغام دشمنی ارسال کند اما روسیه هنوز به اندازه کافی اعتماد بنفس نداشت که دریافت این پیام را اعلام کند. حالا پس از ماجرای لبنان صبر آمریکا لبریز شده و حاضر است آنقدر آتش جنگ را به مسکو نزدیک کند که بالاجبار از این خواب زمستانی برخیزد.
?- نکته اینجاست که یک امپراطوری در حال اضمحلال به هر کاری دست میزند تا نجات یابد اما بدلیل اینکه فرصت تعقل کافی ندارد بدترین گزینهها را انتخاب میکند که نهایتا منجر به سقوطی مرگبار خواهد شد. آمریکا از کجا میداند که میتواند به شرایطی مشابه جنگ سرد بازگردد؟ اکنون دنیا تغییر کرده. اسلام سیاسی در خاورمیانه نبض جهان را کمکم بدست میگیرد. بحران انرژی جهان سرمایهداری را به دریوزگی کشورهایی همچون روسیه کشانده. پسفردا اگر قرار باشد اروپا انتخاب کند آمریکا را انتخاب نخواهد کرد. الله اعلم ....
?- در مورد پرونده هستهای ایران نکتهای که باید متذکر شویم این است که از آخرین اعمال فشار ما به غرب (خروج از پروتکل الحاقی) ? ماه میگذرد و این زمان زیادی است. ایران در واکنش به اجلاس آژانس و ارجاع پروندهاش به شورای امنیت این واکنش را نشان داد. پس از آن بیانیه غیر الزامآور رییس شورای امنیت تنها با بیاعتنایی ایران روبرو شد. سپس قطعنامه الزامآور شورای امنیت با درخواست متقابل ایران برای مذاکره همراه شد و اکنون در آستانه شروع تحریمها هستیم. یک وقتی یک مقام آمریکایی گفته بود که استراتژی ایران این است که آنقدر آهسته حرکت کند که هیچ قانونی (از قوانین آژانس) نقض نشود (و نهایتا به هدفش برسد). اما حالا باید بگوییم استراتژی آمریکا این است که آنقدر آهسته و تدریجی با ایران برخورد کند که در هیچ مرحلهای ایران نیازی به مقابله به مثل احساس نکند. بنابراین مقامات ایرانی باید متوجه باشند که تن دادن به تحریمها خطوط قرمز امنیت ملی ما را یک گام بزرگ عقب میکشد و اینجا جایی است که باید ایستاد. اگر جامعه بینالمللی احساس کند که ایران آماده تحریم شدن است کار آمریکا در آینده راحتتر خواهد شد. ایران باید واکنش نمادین نشان دهد و تنها چیزی که الان در دسترس هست قطع دسترسی بازرسان آژانس است. خوبی این واکنش این است که کاملا برگشتپذیر است. ایران میتواند اعلام کند که هر وقت تحریمها برداشته شود بلافاصله با بازرسان همکاری خواهد کرد. این موضع حاوی این پیام خواهد بود که ایران علی رغم عدم بازرسیها منحرف نشده است. وضعیت توسعهنیافته غنی سازی در نطنز هم اتخاذ این موضع را راحتتر خواهد کرد چرا که الان همه خیالشان راحت است که ایران «ظاهرا» هنوز خیلی راه دارد.
|
«در 17 سپتامبر سال 1992 ساعت 11 شب دو مرد مسلح که ماسک بر چهره داشتند وارد یک رستوران یونانی به نام میکونوس در منطقه ویلمرسدورف برلین شدند و اتاق پشتی رستوران را با اسلحه اتوماتیک یوزی و لاما ـ اسپیشال رولور به رگبار بسته و 4 نفر از جمله صادق شرفکندی دبیر کل حزب دموکرات کردستان ایران را به قتل رساندند.»
با ضایعه فوت حضرت امام و روی کار آمدن اکبر هاشمی رفسنجانی سیاست خارجی جمهوری اسلامی تغییرات شدیدی را تجربه کرد. رفسنجانی نیروهای تکنوکرات را در سطح وزیران بکار گرفت و کابینه خود را کابینه کار خواند. محور فعالیتهای دولت در این دوره بازگشت به آغوش نظام بینالملل با محوریت غرب و لیبرال-سرمایهداری بود. در عرصه سیاست خارجی رفسنجانی برای نخستین بار سیاست تنشزدایی را در پیش گرفت. بر همین مبنا بود که کشتار زائران ایرانی خانه خدا در عربستان سعودی بطور کامل نادیده گرفته شد و با سفر رفسنجانی به عربستان مناسبات دوستانه با جهان عرب احیا گردید. در پرتو همین سیاست بود که ایران نوعی گفتگوهای انتقادی را با اروپا آغاز کرد در حالی که اروپا چند سال پیش از آن در جریان جنگ تحمیلی با مسلح کردن عراق بر ضد ایران آشکارا به یک طرف متخاصم تبدیل شده بود. هاشمی بطور مرتب برای مقامات آمریکایی علامت میفرستاد که در صورت حل مساله اموال بلوکه شده ایران (که بطور طبیعی در دادگاه لاهه در حال حل و فصل بود) ایران حاضر است با آمریکا وارد مذاکره شود. در زمینه اوضاع داخلی کشور هم گفتنیها بارها گفته شده از مساله مانور تجمل و بحثهای فمینیستی و غیره.
رفسنجانی سیاست تبدیل مخالف به موافق را در پیش گرفت. بر این مبنا سیاسیون وزارت خارجه مدام در حال برگزاری جلساتی با سرمایهداران ایرانی بودند که پس از انقلاب اسلامی از کشور گریخته بودند. این جلسات بسیار ثمربخش بود چرا که با استراتژی مقامات غربی برای نفوذ دادن سرمایهداری به ایران منطبق بود و بالطبع از حمایت بینالمللی نیز برخوردار بود. این تلاشها تا جایی موفق بود که اصولگرایان سرمنشا تهاجم فرهنگی را (که سالهای پس از آن تا پیش از دوم خرداد ?? آماج اصلی رهبری قرار داشت) موج بازگشت خارجنشینان ارزیابی میکنند. اما سیاست تنش زدایی دارای یک بال سیاست داخلی نیز بود. در این راستا مقامات ایرانی تلاش کردند با نیروهای اپوزیسیون برانداز وارد گفتگو شوند و آنها را وارد سیستم کنند. تا پیش از آن برخورد ایران با گروهکهای کرد برخورد نظامی در ادامه درگیریهای خونین اوایل انقلاب در کردستان بود. اما با آغاز سیاست تنشزدایی سیاست فوق تغییر کرد.
ایران پیشنهاد گفتگو داد و طبعا حاضر بود درجاتی از حل اختلاف را بپذیرد و به دشمنیها پایان دهد. شاید همانطور که نهضت آزادی مطرود امام خود را آماده ورود مجدد به عرصه سیاست میساخت برای کردها هم چنین فرصتی با درجهای محدودتر وجود داشت. سیاست جدید جمهوری اسلامی تنشهای زیادی در درون گروهکهای خارج نشین ایجاد کرد. گروهی سرسختانه مخالف هر گونه تماس با جمهوری اسلامی و خواهان مبارزه مسلحانه با نظام بودند و گروهی دیگر به این گفتگوها متمایل شدند. با وجود مخالفتهای شدید سرانجام دیپلماتهای ایرانی موفق شدند برای نخستین بار ترتیب یک قرار ملاقات میان نمایندگان ایران با سران برخی از گروهکها را در رستوران پاتوق ایرانیها بنام میکونوس بدهند. در صورت انجام این دیدار دیپلماسی تنش زدایی ایران (فارغ ازین که با آن موافق باشیم یا نه) به پیروزی بزرگی دست مییافت اما این چنین نشد .... میز مخصوص در اتاق پشتی رستوران رزرو شده بود و سران گروهک مورد نظر در آنجا منتظر نماینده ایران بودند که ناگهان .....
پیامد حادثه میکونوس سیاست تنش زدایی ایران که تا آن روز به موفقیتهای زیادی دست یافته بود یکباره بشدت شکست خورد. ایران در عرصه بینالمللی منزوی شد و اوضاع تا حدی پیش رفت که این بار خاتمی دستیار زمان جنگ و صلح رفسنجانی (رییس شورای تبلیغات جنگ و وزیر ارشاد بعدی) مجبور شد سیاست تنشزدایی را بار دیگر از موضعی بسیار پایینتر و با فروتنی بسیار بیشتر از سر بگیرد. گویی که این بار هم شکست خورد.
|
?- آمریکا در افغانستان همانطور که شنیدید به طالبان پیشنهاد سازش داد. این موضوع یادآور طرح بلند مدت آمریکا برای تجزیه افغانستان است و از طرفی این عنصر مفید برای آمریکا را دوباره به صحنه سیاسی منطقه بازمیگرداند. ظاهر قضیه اینطور تبلیغ میشود که نیروهای آمریکایی و انگلیسی پس از تحمل تلفات فراوان در نبرد با نیروهای طالبان از موضع ضعف پیشنهاد سازش دادهاند. در حالی که بروشنی آمریکا از حدود یک سال قبل به تصمیم گرفت طالبان را دوباره احیا کند. در این راستا آنها را از پاکستان فراخواند و تجهیز کرد و ترتیب درگیریهای صوری را هم داده است. و اکنون شرایط برای اعلام استقلال ایالت پشتون افغانستان و ایجاد یک کانون جدید بحران در منطقه مهیاست. جالب اینجاست که طالبان در مذاکراتشان با آمریکا درخواست کردهاند که در قلمرو خود اجازه حمل سلاح هم داشته باشند و آمریکا هم موافقت کرده است. در این زمینه تحلیل پاسداران را هم ببینید.
?- آزمایش اتمی کره شمالی پایان غمانگیزی برای جهانیسازی تحت فشار آمریکا بود. پس از پایان جنگ سرد آمریکا رویکردهای مختلفی را برای ادامه سلطه خود بر جهان بدون همکاری ابرقدرت شرق در پیش گرفت. ابتدا آمریکا رویکرد نظامی همراه با اقناع بینالمللی را در جنگ اول خلیج فارس و بالکان بکار گرفت. اما از آنجا که دستیابی به اجماع بینالمللی دشوار است و خیلی کم پیش میآید روند موازیای برای دوشیدن جهان تحت عنوان جهانی شدن اقتصادی شکل گرفت. مذاکراتی در چارچوب سازمان تجارت جهانی برای برداشتن موانع تعرفهای و غیر تعرفهای از سر راه تجارت بینالمللی انجام شد که ظرف یک دهه در دولت کلینتون باعث تقویت شدید اقتصاد آمریکا و مهاجرت انواع سرمایهها به این کشور شد. این روند در مذاکرات سیاتل آمریکا نشانههایی از شکست را بروز داد. وقتی بحث بر سر قطع یارانههای کشاورزی غرب درگرفت روشن شد که هدف آمریکا از جهانیسازی تنها نفع اقتصادی خودش است و حاضر نیست حتی حداقلی از این کیک را در اختیار دیگران قرار دهد. بنابراین در اواخر دولت کلینتون روند جهانیسازی بعلت ائتلاف کشورهای فقیر دچار مرگ تدریجی شد. پس از روی کار آمدن بوش کوچک الیگارشی حاکم بر آمریکا با ترتیب دادن حادثه ?? سپتامبر روند جدیدی را برای تضمین برتری جهانی آمریکا با تکیه بر عملیات نظامی پیشگیرانه آغاز کرد. این طرح در گامهای اول پیروزی چشمگیری را برای آمریکا به ارمغان آورد اما درست بدلیل بزرگ بودن این پیروزیها باعث اتحاد دشمنان آمریکا در سراسر جهان شد. آنها خطر را جدی گرفته بودند. آزمایش هستهای کره شمالی نقطه پایانی بر سیاست عملیات پیشگیرانه آمریکا نهاد هر چند پیش از آن نیز ایران توانسته بود آمریکا متوقف کند و حتی آمریکا در یک جنگ کوچک ?? روزه هم در لبنان نتوانسته بود پیروزیای بدست آورد. این آزمایش حوادث جهانی را بطور جدی ورق زد و ازین پس باید شاهد شکلگیری رویکرد جدیدی از سوی ابرقدرتها و کشورهای ضعیف باشیم.
|