1- فوق لیسانس کیلویی چند: ..... چند روز قبل شاهد مصوبهای بودیم از مجلس که شرط داوطلبی نمایندگی مجلس را داشتن مدرک فوق لیسانس قرار میداد. البته خوشبختانه این مصوبه از طرف شورای نگهبان رد شد اما واقعا دوستان در مجلس چرا به چنین نتیجهای رسیده بودند؟ کیست که نداند آدمی که فوق لیسانس یا دکترا داشته باشد مثل یک چاه عمیق است. در یک زمینه کاملا محدود (مثلا خواص کششی بتون وقتی ملاتش پر از یه چیز خاصی باشه!) مطالعات وسیعی کرده اما معلوم نیست چقدر تجربه زندگی واقعی خارج از کلاس درس را داشته یا چقدر درباره مسایل عمومی جامعه مطالعه کرده است. البته آن بخشی از مصوبه مجلس که داشتن 5 سال سابقه مدیریت را الزامی میکرد بنظرم نگرش درستی داشت. چرا ما اینقدر جوزده مدرک هستیم؟ درست است که آدمهایی که بدنبال علم میروند چون چیزهایی میدانند که افراد کمی از آنها اطلاع دارند گاهی مورد احترام هستند اما نباید کسی باورش بشود که باید حاکمیت جامعه را هم بدست این آدمها سپرد. مدارک تحصیلات تکمیلی بدرد افرادی میخورد که قصد دارند کار آکادمیک و دانشگاهی انجام دهند یا محقق و پژوهشگر بشوند. اگر چه در جامعه ما افراد با استفاده عنوان دکتر و مهندس برای خود پایگاه اجتماعی درست میکنند و تلقی روشنفکری و فهمیده بودن درباره خود دارند که چه بسا صحیح نباشد.
2- نظریه بازیها: ..... اخیرا نظریه بسیار جالبی تحت عنوان نظریه بازیها مطرح شده تا بتواند هر نوع تعامل اجتماعی-اقتصادی را که تحت قوانین مشخصی صورت میگیرد مدلسازی کند. چیزی که در این نظریه بسیار مهم است اطلاعات است. اگر بازیگر الف بداند که بازیگر ب چه استراتژی اتخاذ کرده میتواند با پیشبینی رفتار طرف مقابل بهترین واکنش را داشته باشد. اما ربط این قضیه به بازی سیاسی ایران چیست؟ بازیگر الف (دولت) از زمانی که وارد بازی شده دائما مشاهده میکند که بازیگر ب (مخالفین دولت) مدام اتهام میزند، خبرسازی میکند و جنگ روانی راه میاندازد. دولت تصمیم میگیرد وارد کارزار رسانهای نشود و تمام نیروی خود را برای اجرای طرحهای نوینی که با خود آورده است بکار گیرد. در این اثنا بازیگر ب چنان در اتهامزنی جلو میرود که تو گویی کشور را با بحران مواجه میکند ..... دولت ناگهان میبیند که بازیگر ج و د هم با او مخالف شدهاند اینجاست که رییس دولت به وزرایش دستور میدهد که راجع به اقدامات دولت اطلاعرسانی کنند. مشکل از کجا بود؟ اخیرا مبدعین تئوری بازیها به نتایج جالبی رسیدهاند. آنها فهمیدهاند اگرچه اطلاعات منبع اصلی قدرت است اما تنها با حفظ اسرار نیست که میتوان قدرت داشت. قدرت اطلاعات تنها وقتی بروز مییابد که آن را تا قسمتی افشا کرده باشید. این فرایند افشا همان روابط عمومی یا جنگ و جدال رسانهای است. کسی که رسانه ندارد حتی اگر رییس جمهور هم باشد قدرتی ندارد و اگر احمدی نژاد واقعا قصد دارد اهداف مقدسی که برای آنها تلاش میکند را عملی سازد باید وارد کارزار رسانهای بشود.
|
سیاست داخلی |
دولت ساعاتی قبل با صدور اطلاعیهای با انتقاد نسبت به برخی سایتهای خبری اینترنتی در بوجود آوردن فضای نامناسب، همگان را به گفتگوی برادرانه دعوت کرد. در این اطلاعیه با انتقاد از سایتهایی که در برخورد با دیگران رعایت تقوای الهی را نمیکنند همچنین تاسف بیشتری نسبت به عملکرد سایتهای حامی دولت ابراز شده است. همچنین در انتها، این اطلاعیه حاوی تهدیدی درباره امکان دخالت نهادهای مسئول در صورت ادامه وضعیت فعلی است.
بنظر میرسد این اطلاعیه ناظر به موج انتقادات اخیر در محافل اصولگرا نسبت به عملکرد سایت بازتاب که نهایتا منجر به اتهامات مختلف نسبت به محسن رضایی شده است باشد. در روزهای اخیر برخی دوستان وبلاگنویس به حملات شدیداللحنی به محسن رضایی پرداختند که در سایت رجانیوز بازتاب یافت. بنظر میرسد رییس جمهور بشدت نسبت به این اتهامات برآشفته است، بگونهای که برای اولین بار مجبور به صدور اطلاعیه و ابراز برائت از اینگونه عملکردها شده است. متعاقب شکست حامیان دولت در انتخابات، ظرف چند روز گذشته حجم بیسابقهای از انتقادات بسوی شاخه رسانهای مخالفین دولت (بازتاب) بوجود آمد که بنظر خارج از کنترل میرسید. اکنون ما که خود را حامیان دولت مینامیم میبایست بدون لاپوشانی، پیام اطلاعیه اخیر دولت را درک کنیم و در عملکرد خود تجدید نظر نماییم.
|
سیاست داخلی |
انتخاباتی که گذشت محلی بود برای اعلام حضور یک طیف جدید سیاسی که از انشعاب در داخل طیف اصولگرا بوجود آمد. اکنون پس از شکست حامیان دولت در انتخابات شوراها، این طیف (که میتوان آن را راست جدید (مدرن) نامید) کمتر از قبل زیر نفوذ گفتمان اصولگرایی رییس جمهور قرار دارد و میتواند ویژگیهای خاص خود را بهتر آشکار کند. راست جدید در حوزه گفتمانی از علمگرایی دفاع میکند در حالی که سالهاست روشن شده است زیر نقاب علمگرایی چیزی جز ایدئولوژی غربگرایی وجود ندارد. زمانی بود که علم یک ملاک و عیار مطلق برای سنجش همه چیز (در حوزه علوم تجربی، اقتصاد و حتی سیاست) شناخته میشد ولی امروزه برای خود فلاسفه غربی نیز اثبات شده است که علم کنونی غلام سرمایهداری است و لزوما حامل حقیقت نیست. در کشورهای غیر غربی علمگرایی و مستند کردن تصمیمات به تئوریهای علمی همواره نقابی بوده است برای تقلید از غرب زیر پوشش بکار بردن نظریههای علمی غربی. این در حالی است که جریان اصولگرا در این زمینه معتقد به تولید علم بومی و نهضت نرمافزاری است و براحتی تسلیم مشهورات علمی زمانه خود نمیگردد.
در عرصه سیاست خارجی، راست جدید معتقد به تنش زدایی است و از این نظر دنبالهرو دولتهای سازندگی و اصلاحات میباشد. این در حالی است که سیاست تنش زدایی در زمان خود به نتایجی معکوس رسید، در دولت هاشمی منجر به پرونده سازی میکونوس و در دوره خاتمی منجر به قرارداد هستهای ننگین پاریس گردید. آنچه مایه تعجب است اینکه راست جدید دقیقا در زمانی که غرب بشدت برای حمله سیاسی-اقتصادی-نظامی به ایران دندان تیز کرده است به سیاستی روی آورده است که چیزی جز ابراز ضعف مفرط نیست. اگر در زمان خاتمی بدلیل لبخندهای غرب به دولت غربزده ایران و حاکمیت نسبی آرامش بینالمللی، سیاست تنش زدایی موجه جلوه میکرد در زمان کنونی که دوره نزاع فراگیر با غرب است چنین سیاستی از پیش شکست خورده خواهد بود.
در عرصه داخلی، راست جدید معتقد به سیاست اشداء با اصولگرایان و رحماء با اصلاحطلبان و کارگزاران است. در شرایطی که رییس جمهور بشدت با ساختار بسته دانشگاه آزاد درگیر شده بود این طیف با صدور نامهای بیسابقه خطاب به رهبری از زحمات جاسبی رییس دانشگاه آزاد تقدیر کرد. درست در زمانی که طرح دو فوریتی برای واکنش نسبت به قطعنامه شورای امنیت در دست بررسی است آنها یک طرح دو فوریتی دیگر برای بازگرداندن ساعت کاری بانکها به یک ساعت زودتر در تقابل با دولت ارائه میدهند. البته این بخش از هویت راست جدید درست از ابتدای روی کار آمدن دولت جدید در قالب نطقهای آتشین و در بررسی صلاحیت وزرا آشکار بوده است و به هیچ وجه تازگی ندارد. با در نظر گرفتن تابلوی فوق میبینیم که راست جدید ادامه کارگزاران سازندگی، راست قدیم و اصلاحطلبان فعلی است و تنها تفاوتش با آنها در این است که هنوز بطور کامل تکلیف خود را با اصولگرایی انقلابی یکسره نکرده است. این جریان اکنون که نام اصولگرایی برایش اعتباری میآورد از آن استفاده میکند اما بزودی با اشاره پدرخواندهها تعارف را در این زمینه نیز کنار خواهد گذاشت. اگر جریان اصولگرا دارای اصولی روشن و مشخص و بشدت پایبند به آنهاست، هویت راست جدید چیزی جز نداشتن اصول نیست و به همین علت در هر حوزهای تسلیم نظریات غالب غربی است. بنابراین نام «غربزدههای نو» برای آنها سزاوارتر است.
|
سیاست داخلی |
بازار اینترنت کشور در چند سال گذشته با ورود کارتهای اینترنت گسترش قابل توجهی یافته است، اما بنظر میرسد دستگاه اداری کشور هنوز خود را با وضعیت جدید تطبیق نداده است. اخیرا چاپ کارتهای تقلبی که بدون نظارت هیچ ارگان دولتی در دکهها و مغازهها توزیع میشود باعث سلب اعتماد مردم شده است. وجود ناامنی اقتصادی در بازار اینترنت کشور که نتیجه نبود نظارت کافی است آثار سوءی بر این بازار خواهد داشت. مردم برای اجتناب از کارتهای تقلبی یا بیکیفیت مجبور میشوند بسمت خرید کارتهای گرانتر بروند. در نتیجه قیمتها گرایش به افزایش خواهد یافت. مساله اصلی عدم اطمینان از میزان کیفیت کارت است. در این راستا لازم است دولت نهادی برای نظارت بر کیفیت ارتباط اینترنتی ارائه شده از طرف شرکتهای مختلف تاسیس کند تا اولا میزان کیفیت خدمات روی هر کارت درج شود و ثانیا اطمینان در خصوص تقلبی نبودن کارتهای اینترنتی بوجود بیاید. همچنین یکی از موانع مهم کندی رشد بخش اینترنتی کشور این است که وابسته کردن کسب و کارها به اینترنت منوط به وجود اطمینان در مورد کیفیت خدمات ارتباطی است و اگر نهادی نظارتی و بیمه کیفیت در این زمینه وجود نداشته باشد طبعا افراد ترجیح خواهند داد در تاریکی قدم برندارند.
پانوشت: دقت کنید کارت اینترنت بنام «آزمون» تقلبی است.
|