پیروزی تازه اصولگرایان در انتخابات مجلس هشتم اگرچه تا حدی طبیعی بود اما نشان از نوعی تحول در مفهوم اصولگرایی نیز دارد. طبیعی است چرا که معمولا چرخش گفتمانی در جامعه بیشتر با دورههای ریاست جمهوری همگام است تا دیگر انتخابات. بنابراین جریانی که دولت را در دست دارد معمولا آنقدر قدرتمند هست که انتخاباتهای دیگر را نیز با موفقیت نسبی پشت سر بگذارد. هنگامی که دولت سازندگی بر سر کار بود انتخابات مجلس پنچم را نیز کارگزاران تصاحب کردند. هنگامی که جریان دوم خرداد بر سر کار بود چندین انتخابات پیاپی به نفع آنها به پایان رسید. بنابراین اگر کسانی منتظر شکست طبیعی اصولگرایان باشند باید تا انتخابات شوراهای بعدی صبر کنند.
از سوی دیگر، پیروزی اصولگرایان در این انتخابات تا حدی مایه تعجب است. اصولگرایی از ابتدای پیدایش در سال 1380 چند مرحله را پشت سر گذاشت. فاز اول آن که شکل جنبش به خود گرفت بر مبنای اسلامگرایی و مبارزه با فساد حکومتی و همزمان با پیام هشت مادهای رهبری و نظریهپردازیها در خطبههای پیش از نماز جمعه تهران توسط آیت الله مصباح یزدی شکل گرفت. در مرحله دوم اصولگرایی یکی دو سال بعد در هیات یک نیروی سیاسی نسبتا بزرگ با محوریت گفتمان عدالتخواهی ظاهر شد در حالی که از نیروی اسلامگرایی مستتر در آن روزبروز کاسته میشد. اینجا جایی بود که احمدینژاد ظاهر شد و پرچم اصولگرایی را به دست گرفت. اکنون بنظر میرسد باید مرحله سومی برای این جریان در نظر بگیریم. اکنون این جریان بقدری گسترده شده که بسیاری از رایدهندگان لیبرال نیز ممکن است به آنها رای بدهند، نظریههای اسلامگرایانه همگی آزمایش شدهاند و بیشتر آنها با مخالفت نخبگان لیبرال جامعه موضع دفاعی گرفتهاند یا تنها تاثیرات محدودی از خود بجای گذاشتهاند. مبارزه با ربا آنقدر در مصاف با درسخواندههای اقتصاد شکست خورد که اکنون نیروهای خود اصولگرایان (مثل مظاهری) آنرا زیر سوال میبرند. در مرحله فعلی اصولگرایی تبدیل به گفتمان عمومی جامعه شده است، از مختصات اقلیتی خود تهی شده (اسلامگرایی) و روحیه ملیگرایی وحدت بخش عمیقی در آن تزریق شده است. در تاریخ معاصر ایران دین هر گاه صبغه ملیگرایانه به خود گرفته است ترکیب قدرتمندی ایجاد کرده است که تغییرات عمیقی ایجاد کرده است. نهضت ملی شدن صنعت نفت، انقلاب اسلامی و دفاع مقدس از آن جملهاند.
در سالهای اخیر به خطر افتادن امنیت ملی ایران بر اثر اجماع نصفه نیمه جهانی (یا بهتر گوییم غربی) بر علیه ایران در پرونده هستهای فرصتی برای بازتولید گفتمان اسلامگرایانه-ملیگرایانه دفاع مقدس بوجود آورد که با گفتمان بموقع احمدینژاد ترکیب شد و باعث حاکمیت اصولگرایان شد. بدینسان فعالیت اتمی ایران با تشدید تخاصم غرب با ایران منجر به بازگشت وحدت ملی به ایران با محوریت نظام مستقر و تحکیم ارزشهای ملی و فرهنگی کشور شد. البته در این راه شرایط تازه بینالمللی از جمله برگشت نزاع شرق و غرب و همینطور جنگ جهانی آمریکا بر علیه دشمنانش پس از 11 سپتامبر یاریگر این تحول در ایران بود. از دیدگاه راهبردی بینالمللی ایران با پشت سر گذاشتن یک دوره پرآشوب گلاسنوست در دولت دوم خرداد به سلامت وارد دوران ثبات داخلی و مبارزهطلبی خارجی شد و با حفظ و ارتقاء عوامل قدرت ذاتی خود برنده بزرگ بازی مابعد جنگ سرد در خاورمیانه بوده است.
|
سیاست داخلی |