تردیدی نیست رسیدن به یک درک عمیق از نوع رفتار، خطوط قرمز و هدف نهایی کشورها نقش مهمی در پیروزی در مذاکرات حساسی همچون پرونده هستهای ایران خواهد داشت. در این میان اهداف بلوک آمریکایی شامل تمامی کشورهای انگلیسی زبان بعلاوه ژاپن در برخورد هر چه شدیدتر با ایران کاملا روشن است اما این وضوح در عملکرد بلوک اروپای قارهای و بلوک آسیایی (چین و روسیه) وجود ندارد. بخصوص عملکرد روسیه همواره در ایران موجب شگفتی میشود. دو تفسیر در مورد عملکرد روسیه وجود دارد. تفسیر تیم سابق مذاکره کننده هستهای این بود که روسیه یک قدرت درجه اول جهانی نیست و نهایتا در زمینه پرونده هستهای ایران تابع تصمیمات غرب خواهد بود و بنابر این بهترست از ابتدا با ارباب مذاکره کنیم. تیم جدید هستهای بنظر میرسد نقش بیشتری برای روسیه قایل باشد. دستکم لاریجانی تصور میکند روسیه ظرفیت خوبی بلحاظ تبلیغاتی برای تاثیرگذاری بر غرب برخوردار است و ازینرو میتوان گفت پس از اروپا دومین طرف مذاکره جدی تیم جدید روسیه است. البته این بمعنای تکیه بر روسیه نیست. در واقع روسیه بدلیل مواضع متلون هستهایاش مهرهای مناسب جهت پاسکاری مداوم بین ایران و غرب است در حالی که چین ثبات قابل توجهی در مواضعش دارد و خیلی هم طرف مذاکره قرار نمیگیرد. اما مشکل اصلی در رابطه با روسیه فهم رفتار متناقض این کشور است.
زمانی که پس از فوت زودهنگام رییسجمهور انتصابی روسیه، میخائیل گورباچف از سوی حزب کمونیست به ریاست جمهوری رسید توازن قوا در عرصه تبلیغات جهانی در اثر پیشرفتهای غرب در زمینه شبکههای تلویزیونی و ماهوارهای به ضرر روسیه تغییر کرده بود. این پیشرفتهای تکنیکی با تاکید بیشتر بر اهمیت تبلیغات و روابط عمومی در سرویسهای اطلاعاتی غربی همراه شد و با چاشنی ناتوانی روسیه در این زمینه، منجر به شکست تبلیغاتی بلوک کمونیسم در برابر سرمایهداری شد. ازینرو گورباچف آغاز دوره جدیدی از سیاست گلاسنوست (تبلیغات) را اعلام کرد. برای کاهش فشار تبلیغاتی غرب، مقامات روسیه مطابق معمول در دورههای گلاسنوست در مذاکرات و سخنرانیهای رسمی کمونیسم را زیر سوال بردند و تغییراتی جهت باز کردن فضا و افزایش انتقادات درون-سیستمی انجام دادند. دشمنی با غرب بطور نمادین با مذاکرات سطح بالا و پیمانهای خلع سلاحی کاهش یافت. در این اثنا با کودتای بوریس یلتسین نظام کمونیستی شوروی سابق سقوط کرد و روسیه اقمار خود را یکی پس از دیگری رها کرد. آیا این کودتا چیزی شبیه به انقلابهای رنگی دوران پس از یازده سپتامبر بود که توسط آمریکا هدایت و حمایت شد؟ بنظر اینطور نمیرسد. غرب پاداش روسیه در چرخش بسوی سرمایهداری را با زیرکی داد. آمریکا لحظهای از بلعیدن اقمار سابق روسیه غافل نشد و ناتو سالها پس از انحلال پیمان رقیب ورشو گامهای بلند خود را بسوی شرق آغاز کرد. اتحادیه اروپا سهم بزرگی از کشورهای بازمانده از بلوک شرق سابق را بدست آورد و آمریکا موجی چند میلیونی از فرار مغزهای روسی را پذیرا شد. با این وجود مدتها طول کشید تا آمریکا چنان نفوذی در جمهوریهای سابق شوروی بدست آورد که بتواند کودتاهای رنگی ولو موقتی و بیثبات بوجود بیاورد. در این میان با وقوع کودتا در روسیه اتفاق قابل ملاحظهای رخ نداد. مطبوعات غرب در توضیح این مساله نوشتند که همان نخبگان کمونیست اینک لباس ملیگرایی پوشیده و هنوز در راس قدرت هستند. حاکمان جدید از میان دستگاههای اطلاعاتی شوروی سابق برخاستند و بدون کمونیسم اینک بیپرده در راه افزایش قدرت بینالمللی روسیه گام برمیداشتند. برخورد سرد غرب با روسیه جدید موجب سرخوردگی مردم این کشور شد تا جایی که آنها دوباره خواستار بازگشت کمونیسم شدند. اما مسوولان بنظر نمیرسید با مساله غیرمنتظرهای برخورد کرده باشند و نشانهای از تجدیدنظرطلبی از خود بروز نمیدادند. با وجود تسخیر عراق (متحد روسیه در خاورمیانه) توسط آمریکا و انواع انقلابهای رنگی در حیات خلوت روسیه که توسط آمریکا سازماندهی میشود روسیه هنوز با جدیت خواستار عضویت در ناتو و اتحادیه اروپایی و سازمان تجارت جهانی است. مسکو نشان داده است که پیروزی نهضتهای آزادیبخش ضدآمریکایی در سراسر جهان چندان او را بوجد نیاورده است. در جای خود روسیه با معامله بر سر ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت و صدور قطعنامه بر ضد کره شمالی توانست مجوز ورود به سازمان تجارت جهانی را از آمریکا کسب کند. همینطور چند روز قبل که تقاضای عضویت روسیه در اتحادیه اروپا توسط لهستان (متحد آمریکا در اروپا) وتو شد این امر سبب هشدار شدیداللحن روسیه به این کشور شد. سیاست گلاسنوست گورباچف در بهبود رابطه با چین هنوز کمونیست (که در دهه هفتاد و در اوج جنگ سرد آسیب دیده بود) بدون وقفه ادامه دارد.
بنظر میرسد روسیه با حاکمانی که تجربه غنی از رویارویی با بلوک غرب را دارند در اندیشه جهان آینده نیاز به متحدانی بزرگتر از کشورهای اقماری دارد. این کشور اقمار خود را رها کرده است تا به متحدین جدیدی دست یابد. در حال حاضر چین یکی ازین متحدین است اما تکلیف اروپا روشن نیست. در واقع ارتش دیپلماتیک روسیه بیوقفه به غرب میتازد. روسیه با فشارهای خود در زمینه انرژی امیدوار است راه ورود خود به اتحادیه اروپا و ناتو را هموار کند. اروپایی که با حضور روسیه به وسعت شگرفی دست مییابد و از نظر منابع انرژی خودکفا میشود با استفاده از فناوری پیشرفته نظامی روسیه پاشنه آشیل خود در برابر آمریکا را در زمینه توازن نظامی رفع کرده و ظرفیت سیاسی خود در استقلال از آمریکا را بمنصه ظهور خواهد رساند. برای رویارویی با آمریکا و تشکیل قطب قدرت جدید جهانی روسیه پول کم دارد و اروپا ارتش و این دو بخوبی با هم جور خواهند شد. در این زمینه تحلیلی است که میتوانیم نوع تحرکات آمریکای نگران را درک کنیم. آمریکا با اینکه توانسته پویاترین اقتصاد جهان یعنی ژاپن را به همپیمانی کامل و مطیع تبدیل کند از اتحاد روسیه و اروپا واهمه دارد. آمریکا تلاش میکند با خریدن کشورهای اروپای شرقی و نصب سیستمهای ضد بالستیک در این کشورها مانعی میان روسیه و اروپا ایجاد کند. روسیه نیز به تحرکات سریع خود در این زمینه ادامه میدهد. چند هفته قبل روسیه پیشنهاد یک معامله بزرگ را به اروپا داد که بر مبنای آن روسیه یک مخزن بزرگ گازی را که برای آمریکا در نظر گرفته شده بود در ازای امتیازات بلندمدت به اروپا واگذار خواهد کرد. تحولات پرونده هستهای ایران هم نشاندهنده تلاش مشترک اروپا و روسیه برای محدود کردن دامنه عمل آمریکاست و تحولات آینده روشن خواهد کرد که روسیه تا چه حد در این رویای اروپایی خود موفق خواهد بود.
|