در هفتههای گذشته موج شدیدی از عملیات رسانهای که وضعیت ائتلاف نظامی ناتو برهبری آمریکا را هدف قرار داده بود رسانههای جهانی را به خود مشغول کرده بود. محتوای این پیامهای پرحجم رسانهای القای ناتوانی و شکاف در درون ناتو و متزلزل شدن ساختار آن بود. اما چرا یکباره چنین سیبل خبری بوجود آمد و اوج گرفت؟ چیزی که هست در سال گذشته حرکتهای برتریجویانه نظامی آمریکا در تقابل با بلوک آسیایی شامل روسیه، چین، کره شمالی و ایران شدت گرفته بود و این موضوع میرفت که به واکنشهای خطرناک از سوی مسکو بینجامد. از جمله در زمانی که آمریکا خود را برای آغاز نصب سپر دفاع موشکی در اروپای شرقی آماده میکرد روسیه تهدید کرد که با حمله هستهای به آغاز این پروژه پاسخ خواهد داد. آمریکا احساس کرد که قدرتش بتنهایی برای غلبه بر روسیه کافی نیست، و ناتو بهترین انتخاب برای ساکت کردن روسیه بود. ناتو اگرچه اصولا بال نظامی ابرقدرت غربی محسوب میشود اما تاکنون ترجیح داده شده بود از قدرت آن در این منازعه استفاده نشود. در اجلاس اخیر ناتو قرار بود چند مساله بسیار مهم مورد بررسی قرار گیرد. از جمله الحاق چند کشور بلوک شرق دیگر به ناتو، دکترین استفاده از سلاحهای هستهای کوچک در جنگهای آینده و سپر دفاع موشکی. در کنار به میدان آوردن ناتو، بلوک غرب تلاش کرد با ایجاد هیاهوی تبلیغاتی مانع از تمرکز مسکو بر اهداف نشست ناتو شود و امکان واکنش تند روسیه را از بین ببرد. در این راستا خط تبلیغاتی قدرتمندی از مدتها پیش در رسانههای بلوک تندروی غربی (فرانسه، آمریکا: فاکس نیوز و آلمان) آغاز بکار کرد که هدف آن انتقال این پیام بود که ناتو دچار هرجومرج شده است، در اثر گسترش زیاد از حد قادر به تصمیمگیری نیست و همگرایی خود را از دست داده است، در افغانستان قادر نیست نیروی کوچکی را بطور موثر سازماندهی کند، قادر نیست 20 هلیکوپتر به جبهه افغانستان اعزام کند و اینکه کشورهای غربی بطور فزایندهای با رهبری آمریکا مشکل پیدا کردهاند. کانادا نیز با ایجاد جروبحثهای ساختگی با آمریکا نقش مهمی در این سناریوی تبلیغاتی ایفا کرد. هدف ازین تبلیغات این بود که به روسیه بباورانند که گسترش ناتو نه تنها یک خطر نیست بلکه با افزایش واگرایی این سازمان آن را به فروپاشی و بیتصمیمی بیشتر نزدیک میکند، اینکه مداخله ناتو در فراتر از مرزهای اروپایی سابق خود نه تنها محاصره روسیه نیست بلکه موجب تضعیف ناتو خواهد شد. البته سران روسیه کاملا تحت تاثیر این شانتاژ خبری قرار نگرفتند و اگرچه در اثر این موج خبری مجبور شدند تن صدایشان را پایین بیاورند اما همزمان، با علامت دادن به ایران برای طرح درخواست رسمی برای پیوستن به پیمان شانگهای و اعلام آمادگی برای پذیرش این درخواست، آمادگی عملی خود را برای ورود به دوران دیگری از جنگ سرد با غرب به رهبری آمریکا اعلام کردند. پیمان شانگهای اکنون به نسخه جدید پیمان ورشوی سابق تبدیل شده است که با مرکزیت آسیا و با رهبری سیاسی-نظامی روسیه و اقتصادی چین خود را برای دورهای طولانی از جنگ فرسایشی ایدئولوژیک به غرب که اکنون بسیاری از مرزهای پیمان ورشو را پشتسر گذاشته است آماده میکند. با این حال چشمانداز چنین جنگ سردی چندان هم ناامیدکننده نیست. پیروزیهای منطقهای ایران، شطرنج ماهرانه کره شمالی در محاصره دشمنان، بازیابی نظامی روسیه و حرکت طوفنده اقتصادی چین، بهمراه وسعت استراتژیک این پیمان و فراگیری جمعیتی آن، در کنار ظاهر شدن ضعف شدید در ابرقدرت غربی نشانههای امیدوارکنندهای است که میتواند برتری فنی و فرهنگی غرب را تا حدودی خنثی کند و به مبارزهای برابر بینجامد.
|
سیاست داخلی |