مقاله الف درباره خودکشی سه کارگر ایرانی که در ستون لینکهای روزانه لینک کردهام من را بیاد روزها و شاید بهتر باشد بگویم سالهای گذشته میاندازد. زمانی که تازه جنبش عدالتخواهی در جامعه بوجود آمده بود، جنبشی سیاسی که آثار خود را هنوز بر زندگی خصوصی من حفظ کرده است. فقرا تاثیر زیادی بر من داشتند، از آنجا که خودم از یک محله پایینشهر برخاسته بودم ، از آنجا که هنوز طعم تلخ تحقیر و انزوای ناشی از پاییندست بودن را فراموش نکرده بودم هرگز نمیتوانستم با فقرا همدردی نکنم. میدانستم درد اصلی نه بیپولی بلکه انزوای آنهاست. برای همین هم هست که اسلام درباره فقرا دستور میدهد خودتان را به آنها نزدیک کنید، به فقرا نزدیک باشید و از ثروتمندان دور ... اما حالا چند سالی است که در شمال شهر بنا به توفیق اجباری خانواده پدری زندگی میکنم. از وصف حال خودم اینقدر میفهمم که کمکم شبیه آنها میشوم و کمکم پا گذاشتن در محله قبلی برایم سخت میشود. شاید اندکی از آن مربوط به افزایش سن و جایگاه اجتماعیام باشد اما بیگمان بیشتر این احساس از محل و سبک جدید زندگیام ناشی میشود. آدمهای قبل از ما هم کمابیش همین راه را طی کردند. افرادی که در جوانی افکار آرمانی داشتند کمکم وقتی به امکانات زندگی دست یافتند، وقتی در جامعه موقعیت و نفوذی بدست آوردند، کمکم یاد گرفتند چگونه هر چیز را بخوبی توجیه کنند. راهکار امثال من در گذشته این بوده که به این نتیجه برسند که کارآفرینی بزرگترین خدمت به فقراست چون به این صورت اشتغال ایجاد میشود و چیزی هم گیر پایین دستیها میآید، مهم نیست اگر درآمد ما که مدیر هستیم 100 برابر مهندس شرکت باشد، چون بالاخره اگر ما نبودیم سر او هم بیکلاه میماند. البته راه برای توجیه هوا و هوسها بسیار است و ما وقت زیادی نمیخواهیم صرف بحث با این مدیر محترم کنیم. به این هم کاری نداریم که همین شرکت بطور کاملا طبیعی بعدا به این نتیجه میرسد که برای خدمت بیشتر باید بزرگ شود و تبدیل به یک امپراطوری بشود و ازینجاست که زمین زدن رقبا هم بخشی از نیت الهی را تشکیل میدهد. به خیال من بیایید دو راهکار جلوی خودمان بگذاریم، اولا اینکه هر چیز برای خودمان میخواهیم برای دیگران هم بخواهیم. تکخوری را اگر بر خودمان حرام کنیم بسیاری از نیتهای ناپاک مجالی برای بروز نخواهد یافت. دنبال هوسهای بزرگ نباشیم، کلمه قناعت را ماهی یکبار از ذهن بگذرانیم، اجازه بدهیم درآمدهای بزرگ مال اهلش باشد و خودمان راضی به رضای خدا باشیم و تلاش و کوشش خود را در راهی که فکر میکنیم درست است صرف کنیم نه راهی که با پول و ارقام درشت میخواهند مجبورمان کنند که طی کنیم. آزادی چیز خوبی است و آدم این جور وقتها ارزش آنرا خوب میفهمد. اما درباره فقرا شما را به خدا نظریههای جفنگ ارائه نکنید، همینقدر که انسان باشیم در برخورد با مردم برای همهمان کافی است. اگر کسی به چیزی احتیاج دارد اگر دارید به او بدهید ندارید لااقل با او مهربان باشید. اگر کسی رو انداخت سخنش را بپذیریم به کرامت انسانی مردم ایمان داشته باشیم، به راستگویی آنها به درستی آنها به ایمان آنها. اینطوری کسی تنها نمیماند آنقدر که دست به خودکشی بزند.
|
سیاست داخلی |