لابد مستحضر هستید به اینکه قیمت کتاب هم مثل سایر چیزها الان از تورمی از مرتبه چند برابر شدن قیمت تبعیت میکند. اگرچه، بنظر من هیچ چیز جای کتابهای جدید را نمیگیرد چون بازتاب دهنده آخرین تحلیلها و نتایج هستند که تاکنون خلاف آن ارائه نشده است. اما بحسب وضعیت اقتصادی خواندن کتابهای دست دوم صرفه بیشتری دارد. کتابهای قدیمی اگر چه از موضوعات حساس روز دور هستند و زبان تالیف و ترجمهشان نیز اغلب ناآشناست دستکم ازین حسن برخوردارند که واجد ارزش تاریخی هستند. با مطالعه کتابی که در دهه 60 نوشته شده میتوان با جو جامعه جنگی آن دوران آشنا شد و بهتر مفهوم تاریخ سیاسی آن عصر را درک کرد. قضاوت کردن درباره تاریخ از دور و بدون همکلام شدن با متفکرین آن عصر صرفا به تکرار «مشهورات زمانه» میانجامد.
عقیده عمومی درباره اصلاحات ارضی شاه (انقلاب شاه و ملت) تا چند سال پیش این بود که شاه زیر پوشش تقسیم زمینها بین کشاورزان قصد داشت تغییرات اساسی در حوزه هویت دینی جامعه ایرانی ایجاد کند (حق رای زنان، حذف شرط مسلمانی مقامات). از چند سال پیش به این طرف، با باب شدن بحثهای اقتصادی نسخه جدیدی از تحلیلها بمیدان آمد (مثلا تحلیل شهبازی) که شاه با هدایت تئوریسینهای اقتصادی آمریکا قصد داشت با بهم ریختن سازمان مالکیت روستاها بنیاد کشاورزی ایران را از بین ببرد (خواسته یا ناخواسته) کما اینکه آمارها کاهش شدید تولید گندم از فردای اصلاحات ارضی را نشان داد.
بنظر من اما بهترین راه برای فهم اقدام شاه رجوع به ادبیات اقتصادی دوران پس از جنگ دوم جهانی است. در این ادبیات دو جریان عمده قابل تشخیص است. جریان ضد سلطه جهان سومی که تازه سر از انقلابهای بزرگ استقلالطلبانه درآورده است و در جو داغی قرار دارد. آماج حملات این جناح، بزرگ مالکان روستایی هستند بعنوان نماد تجمع ثروت و نیرویی که از پیشرفت فنی جلوگیری میکند و موجب ادامه گرسنگی در زمین میشود. جریان دوم شامل متفکرین غربی است. آنها هم اگر چه وجوه ضد غربی تحلیلها را نمیپذیرند اما فکر میکنند برای بهبود اوضاع کشاورزی جهان سوم باید ساختارهای سنتی و قدرتهای روستایی شکسته شوند تا مدرنیزاسیون امکانپذیر گردد. این قدرتها شامل مردسالاری (با اعطای حق رای به زنان)، مالکین بزرگ (اصلاحات ارضی) و روحانیت دینی میشد. نتیجهای که میخواهم بگیرم این است که اگر چه تردیدی در همراهی شاه با نظریهپردازان غربی برای درهمشکستن بنیادهای سنت در جامعه ایرانی نیست، اما در مورد خاص اصلاحات ارضی، اجماع جهانی وجود داشته است. همانگونه که امروز در ادغام مجدد زمینهای کشاورزی برای مکانیزاسیون آن اجماع جهانی وجود دارد و همانگونه که امروز درباره خصوصی سازی اجماع شکننده وجود دارد. بنابراین شاید شاه به اصلاح حتی میخواست خودش را به صف جلو روشنفکران و اصلاحطلبان بیندازد گو اینکه بعدها فهمید اصولا حنای روشنفکران رنگی ندارد.
|
سیاست داخلی |