نتیجه مذاکرات ژنو را میتوان به این صورت خلاصه کرد: آمریکا و انگلیس: «ایران نباید وقت تلف کند وگرنه ...»، اروپا قارهای: «ایران خواهشا وقت تلف نکند»، آسیا: «ایران هنوز وقت برای تلف کردن دارد»، ایران: «اصولا مذاکره کار زمانبری است». بنابراین عجالتا تمام طرفهای مذاکره کننده بر سر یک موضوع توافق دارند و آن «وقت تلف کردن ایران» است. اگر از این زاویه به مذاکرات هستهای نگاه کنیم بنظر چیز بیهودهآی میآید چرا که هر طرفی که دست بالا را داشته باشد بدنبال اتلاف وقت است تا بتواند برتری فعلی خود را به حریف تحمیل کند، اروپا بعد از سعدآباد و ایران بعد از احمدینژاد هر دو همین کار را کردند و میکنند.
چالش هستهای بیش از آنکه یک مناقشه فنی باشد آزمونی برای ارادههاست. وگرنه چه کسی باور دارد هیچ نوع نظام کنترلی احتمالی که از درون مذاکرات دربیاید بتواند حقیقتا جلوی نیات ایران (حتی اگر ساخت سلاح هستهای باشد) را بگیرد؟ یا چه کسی باور میکند که غرب به دادن چیزی فراتر از آنچه ما خودمان بدست آورده ایم به ما راضی شود؟ بعنوان مثال اگر کره شمالی ده سال بعد اراده کند سلاح هستهای بسازد با توجه به تجربهای که در این زمینه بدست آورده است آیا کسی فکر میکند این کار بیش از چند ماه زمان خواهد برد؟ البته در عالم سیاست همیشه اسراییلیها واقعبینتر هستند. آنها در مورد عراق فهمیدند که تنها راه از میان بردن تمام دانشمندان هستهای است. اما حتی چنین رویکردی نیز درباره ایران قابلیت پیادهسازی نخواهد داشت. نیروی انسانی ما ثروت اصلی هستهای ماست. حتی اگر تمام تجهیزات هستهای ما با بار کشتی کنند و تحویل دشمن بدهند تا زمانی که این نیروی انسانی زنده است ما همچنان هستهای هستیم. بنابراین مذاکرات هستهای کاری بیهوده بنظر میرسد هم برای غرب هم برای ما. مهم این است که آنها به این نتیجه رسیدهاند که نمیتوانند با ایران وارد جنگ بشوند بقیه مسایل دیگر جزییات است. تازه فرض کنید جلوی ایران را گرفتید، فردا باید بروید سراغ سوریه و پس فردا لبنان، مساله این است که دانش را نمیتوانید حبس کنید بقول آلوین تافلر غول هستهای از چراغ خارج شده است بفکر فناوریهای بعدی باشید شاید بتوانید آنها را در انحصار خودتان نگه دارید.
|
سیاست داخلی |