این روزها بحث اول دنیا ناآرامیهای قفقاز است، حادثهای که تغییرات راهبردی که در یک ده اخیر انباشته شده بود را عیان کرد. انحصار استفاده از زور در سطح بینالمللی که در دو دهه گذشته در اختیار آمریکا بعنوان پلیس جهانی قرار داشت شکسته شد و حرکت تانکهای ارتش روسیه (که مورد حمایت افکار عمومی بینالمللی نیز قرار گرفت) تنها رسمیت بخشیدن به اتفاقاتی است که سالها در جریان بوده است.
مهمترین جنبه ابرقدرتی آمریکا همواره انحصار نظامیگری و تفوق این کشور در «عدم موازنه وحشت» با سایر کشورها بوده است. از این زاویه درگیری دیپلماتیک اخیر آمریکا با کره شمالی و ایران نیز تنها در چارچوب جلوگیری از ظهور قدرتهای بازدارنده نظامی (اتمی) بوده است که در دراز مدت منافع واشنگتن را بشدت در معرض خطر قرار میدهد. و همانگونه که آمریکا نتوانست قدرت این دو کشور را مهار کند قادر به جلوگیری از پیشتازی نظامی خود در جهان نیز نشد. عملیات 11 سپتامبر بیش از هر چیز نقطه شروعی برای مشروعیت دادن به اقدامات نظامی یکجانبه آمریکا در سراسر جهان با توسل به خطر موهوم (خودساخته) تروریسم بود. از آن پس حمله به افغانستان بیدفاع و نمایش خیمه شب بازی حمله به عراق (با حفظ احترام به مقاومت مردم ناصریه) تنها از آن جهت برگزار شد که از آمریکا چهره یک قدرت مهاجم آماده به شلیک را ترسیم کند و نهایتا این تصویر سود درخشانی هم برای این کشور به ارمغان آورد. انقلابهای مخملی نمونهای از برداشت آمریکا بودند، جایی که قدرتهای دیگر با ناراحتی تسخیر کشورها بدون یک قطره خون را پذیرفتند.
اما از چند سال گذشته سیاست ابرقدرتی آمریکا بوضوح شروع به ترک برداشتن کرد. شکستها در افغانستان و ناتوانی در تامین امنیت عراق بتدریج چهرهای شکست خورده از آمریکا به نمایش گذاشتند، روسیه بتدریج قدرت گرفت و تحولاتی در مرزهای اروپا و روسیه بوقوع پیوست. اما بازتاب این تحولات در خاورمیانه بسیار واضح بود. شکست اسراییل از حزب الله لبنان در سال 2000 و عقب نشینی از خاک لبنان پرده اول ماجرا بود. پرده بعدی ظهور ایران بعنوان یک قدرت اتمی بازدارنده در برابر سلطه منطقهای آمریکا و حفظ موفقیت آمیز فناوری هستهای، گام سوم برخوردهای نظامی کوچک میان ایران و نیروهای ائتلاف مثل دستگیری تفنگداران دریایی انگلیس و برخوردهای گاهوبیگاه میان نیروهای دریایی ایران و آمریکا بود. نباید ازین موضوع غافل بود که شجاعت ایران در این برخوردها زمینهساز تحقیر نظامی جبهه غرب بود همنطور که جسارت کره شمالی روزگاری الهام بخش دیگران بود. گام قاطع بعدی تحمیل شکست همه جانبه نظامی بر اسراییل در جنگ 33 روزه بود. برای اولین بار یکی از همپیمانان آمریکا وارد جنگی رسمی شد و شکست خورد بدون اینکه از دست غرب کاری بربیاید. از آن زمان همگی شاهدیم که موضع جناح غربی بشدت تضعیف شد و هیمنه ابرقدرتیاش شکست. آخرین پرده این زورآزمایی نظامی را در گرجستان اکنون شاهد هستیم. برای اولین بار روسیه به خودش جرات داد ارتش خود را وارد درگیریای کند که در آن احتمال برخورد با ابرقدرت وجود دارد. اگر چه هر روز تنش میان روسیه و آمریکا بالا میرود اما آمریکا باید خیلی ناشی باشد که در شرایط فعلی بخواهد وارد جنگ سرنوشتساز با کشور قدرتمندی چون روسیه شود، اینجا دیگران افغانستان نیست، پوتین هم صدام دست نشانده نیست، آمریکا بهتر است اول سعی کند ببیند میتواند در لبنان کاری از پیش ببرد، اگر ناوهایش در سواحل لبنان غرق نشدند شاید فرستادن آنها به سواحل روسیه قابل بررسی باشد.
|
سیاست داخلی |