1- اقدام رژیم صهیونیستی را در تخریب بخشهایی از مسجدالاقصی محکوم میکنیم. صهیونیستها باید بدانند این کار نفس به شماره افتاده آنان را احیا نخواهد کرد و باعث نخواهد شد تحت تاثیر پیشگوییهای جعلی تورات (در زمینه ظهور مسیح پس از ساخت مجدد معبد یا هیکل سلیمان) بدنه صهیونیستها امید مجددی به ادامه حیات این رژیم بیپایه پیدا کنند. شنیدهام آنها گوساله سرخ مورد نظر برای سوزاندن در این معبد را هم پرورش دادهاند. مساله اصلی این است که رژیم صهیونیستی فلسفه وجودی خود را برای غرب از دست داده است. در گذشته قرار بود اسراییل نقش اصلی را در مهار قدرت مسلمانان عالم با درگیر کردن آنها در یکی از مقدسترین مکانهایشان ایفا کند، اما اکنون جنایتهای اسراییل بیش از آنکه باعث سرخوردگی مسلمانان شود موجب ایجاد وحدت در میان امت اسلامی شده است و عطر شهادت را در بلاد اسلامی پراکنده است. اکنون فلسطینیان پرچمداران مقابله با ظلم جهانی به رهبری آمریکای جنایتکار هستند و امیدواریم همانطور که اعلامیه دیروز آها نشان داد آماده آغاز انتفاضه دیگری برای نجات مسجدالاقصی باشند.
2- با راهپیمایی دیروز ملت ایران راهبرد آمریکا در مورد پرونده هستهای ایران و بطور کلی مقابله با قدرت روزافزون ایران شکست خورد. آمریکا اکنون با قدرتی مواجه است که نه تنها قادر است ضعفهای درونی خود را از طریق برپایی مکرر انتخابات در سطوح مختلف ترمیم کند بلکه قادر بوده است برای مدت ربع قرن مردم را برای مبارزه با آمریکا و نظام سلطه جهانی در صحنه نگاه دارد. اگرچه آمریکا امیدوار بود بمرور زمان انقلاب اسلامی رنگ کهنگی بگیرد، اما جهاد فرزندان این ملت در عرصههای گوناگون این روزها بیش از پیش انقلاب را تازه کرده است. انقلاب اسلامی اکنون با استفاده از دشمنی پرفشار غرب وحدت ملی را احیا کرده و با جهت دادن آرمان ملی ایرانیان بسمت پیشرفتهای بزرگ علمی بسوی ایجاد تمدن اسلامی در حرکت است. این در حالی است که اقدامات آمریکا برای مقابله با ایران روزبروز بیشتر به ضعف میگراید که تازهترین جلوه آن در متوسل شدن به حرکات تروریستی در دستگیری دیپلماتهای ایرانی در عراق بوده است. اگر آمریکاییها دیروز متوجه نشدند باید برای آنها توضیح بدهیم که دیروز زمانی که رییس جمهور به این اقدامات مذبوحانه آمریکاییها اشاره کرد جمعیت از ته دل و با پشتیبانیای عظیم شعار مرگ بر آمریکایی سر داد که ترجمان آن بیشتر احساس پیروزی بر آمریکا بود تا ناراحتی از این اقدام. مردم ایران زمانی که دیدند آمریکا مجبور شده است به چنین اقدامات بچهگانهای دست بزند حقیقتا باور کردند که پیروزی عظیمی در برابر آمریکا بدست آوردهاند.
اما در پرونده هستهای روزهای حساسی در پیش است. آمریکا در تنظیم قطعنامه 1737 و مدت مهلت آن بنحوی عمل کرد که پایان مهلت قطعنامه با راهپیمایی 22 بهمن ملت ایران گره نخورد. از طرفی با در نظر گرفتن توافقی که پیش از آن با فشار ایران بین این کشور و روسیه بدست آمد قرار بر این شد که سوخت هستهای در اسفندماه به ایران منتقل شود. این رویدادی است که باید آنرا همردیف آغاز غنیسازی صنعتی در ایران دانست. چرا که زمانی که اولین محموله سوخت هستهای بدست ایران برسد دیگر فشار آوردن به این کشور بیشتر نقض غرض خواهد بود تا این که موثر باشد. از این پس بعنوان اولین نتیجه هر گونه گزینه نظامی از روی میز برداشته خواهد شد چرا که در صورت به خطر افتادن امنیت ملی ایران، این کشور مشروعیت لازم برای تولید سلاح هستهای برای مقابله با تهدیدات بینالمللی را بدست خواهد آورد. بنابراین با توجه به پایان یافتن فشار غرب به ایران با انتقال سوخت هستهای به داخل کشور (یا آغاز غنیسازی صنعتی بومی)، آمریکا تلاش کرد با مقارن کردن پایان مهلت قطعنامه با زمان انتقال سوخت، روسیه را تحت فشار قرار دهد. حملات تند پوتین بر ضد آمریکا در اجلاس امنیتی مونیخ را باید پیشدستی روسیه برای مقابله با این فشارها دانست. روسیه در این میان در شرایطی قرار گرفته است که اگر بار دیگر با ایران خلف وعده کند وجهه استقلال خود را در عرصه جهانی از دست خواهد داد و این موضوع بمنزله شکست سخت روسیه از آمریکا خواهد بود.
از سوی دیگر اگر چه برخی در داخل به تعویق افتادن اعلام خبر خوش هستهای را نشانه نرمش دولت ایران ارزیابی کردهاند قرائن خلاف این مطلب را گواهی میدهد. از سویی آژانس بعنوان سگ نگهبان غرب تلاش کرد با به تاخیر انداختن نصب دوربینها در نطنز و سپس غوغا درباره اینکه گویا ایران مخالف نصب این دوربینهاست ایران را از زمانبندی اعلان شده عقب اندازد. البته مشابه چنین اقدامات ایذایی را در مساله راهاندازی یوسیاف اصفهان نیز شاهد بودیم. نتیجه این اقدام این بود که تنها ساعاتی باقیمانده به آغاز راهپیمایی 22 بهمن آژانس کار نصب دوربینها را به پایان رساند. از سوی دیگر غرب امیدوار بود با این اقدامات احمدینژاد را وادار کند در عمل به وعده خود برای اعلام خبر خوش هستهای در 22 بهمن تنها به اعلام خبر ضعیف آغاز نصب سانتریفوژها بسنده کند. این مساله میتوانست موجب کاهش برانگیختگی افکار عمومی گردد و بنابراین احمدینژاد هوشمندانه از این کار خودداری کرد. با وجود اینکه آژانس فکر میکند بنحو موفقیتآمیزی کار ایران را عقب انداخته است باید گفت زمانبندی اصلی ایران چیزی غیر از آن بوده است که به آژانس اعلام شده بود. ایران و روسیه احتمالا در مذاکراتی که چندی پیش با یکدیگر داشتند برای آغاز یک تهاجم استراتژیک مشترک آماده شدهاند. هدف این تهاجم وادار کردن غرب به پذیرش ایران هستهای است. نقش روسیه انتقال سوخت هستهای به ایران خواهد بود و نقش همزمان ایران راهاندازی تعداد زیادی سانتریفوژ و آغاز پرسروصدا و از لحاظ زمانی کشدار غنیسازی صنعتی در نطنز. بدیهی است در صورتی که ایران از آغاز غنیسازی خودداری کند هرگز روسیه نخواهد توانست اولین محموله سوخت هستهای را به ایران حمل کند چرا که در آن صورت بعنوان مقصر اصلی هستهای شدن ایران تلقی خواهد شد. بنابراین ماه اسفند بسترساز اقدامات مهم سه جبهه اصلی پرونده هستهای خواهد بود و حتی اروپا و چین که در ماههای اخیر نقشی حاشیهای پیدا کردهاند ممکن است چرخشهای مهمی را در این ماه ارائه کنند که این ماه را به ماه سرنوشت تبدیل خواهد کرد.
|
سیاست داخلی |