اگر در قرن دوم هجری زندگی میکردید به سبک رساله توحید مفضل اینطور برایتان میگفتم .... خوب نگاه کنید ... به ستارگانی که در آسمان هستند، جای ثابتی دارند و راهنمای مسافران در سفرها ، همگی ساعت به ساعت بدور ستاره جدی میچرخند ... به روز که گاه فعالیت و کسب روزی است و شب که گاه استراحت و آرامش است ... به ساختمان بدن خود بنگرید که چگونه هر عضوی وظیفهای یگانه بر عهده دارد و چطور این ساختمان پیچیده برای دهها سال در هماهنگی کامل با هم کار میکنند، آیا تصدیق نمیکنی که پروردگاری حکیم تمام اجزای این طبیعت را در نهایت نیکویی آفریده است؟ ..... و اگر در قرن بیست و یکم زندگی میکنید باید اینطور میگفتم .... ساختار ظریف ترازهای انرژی اتم کربن واقعا من را تکان میدهد (دکتر گلشنی) ، اگر این ساختار اندکی متفاوت بود اتمهای کربن قادر نبودند چنین ترکیبات و زنجیرههای متنوعی پدید آورند و بستری برای پیدایش حیات باشند .... نگاه کنید که چطور ثابتهای بنیادی (واحد بار الکتریکی، ضرایب نیروهای اصلی و غیره) بدقت تعیین شدهاند ، اگر اندکی متفاوت بودند هرگز جهان ما شکل نمیگرفت و حیاتی در آن پدید نمیآمد ... آیا تصدیق نمیکنید که خالقی دانا، عالم، همه جا حاضر و ناظر و همیشه بیدار، مهربان و طراح، نظام خلقت را به این پیچیدگی بر مبنای نظمی زیبا، ساده و عمیق بنا نهاده است؟ ...... این استدلال همان «برهان نظم» معروف ماست. هر جا که نظمی هست لاجرم ناظمی هم هست.
تئوری توطئه کاربرد برهان نظم در عرصه سیاسی است. معتقدان به توطئه تلاش میکنند نشان دهند که بسیاری از حوادثی که در عالم سیاست بگونهای ظاهرا تصادفی و پیشبینی نشده روی میدهند در حقیقت دارای طراحانی هستند که مایل به آفتابی شدن نیستند. مدافعان تئوری توطئه به جستجوی نظم رویدادها میروند تا بتوانند وجود یک ناظم و طراح را برای آنها ثابت کنند. اکنون حوادث تروریستی اخیر انگلستان در پیش روی ماست. تلاش میکنم این پازل نامرتب را بنحوی مرتب کنم تا نظم درونی آن آشکار شود و وجود قدرت توطئهگر از آن نتیجه شود.
اخبار مهم انگلیس این روزها اینهاست: 1- بلر پیش از کنارهگیری در یک حرکت بشدت تحریکآمیز، غیر لازم و انتحاری با اهدای نشان شوالیه به سلمان رشدی موجب خشم جهان اسلام و بروز خشونت بر ضد سفارتخانههای انگلیس شد. 2- افکار عمومی انگلیس بلر را بدلیل شرکت در جنگ عراق سرزنش کرد و وی مجبور به استعفا شد. 3- کابینه گوردون براون مناصب کلیدی را به ضدآمریکاییها سپرد. 4- آمریکا از بقدرت رسیدن چنین عناصری ابراز نگرانی کرد. 5- حوادث تروریستی در یک فرودگاه شهرستانی انگلیس. 6- ترس و وحشت شدید در مردم انگلیس. 7- یک مقام انگلیسی: ممکن است مسلمانان برای انتقام از ماجرای رشدی دست به این کار زده باشند. 8- نام ایران هم به میان میآید. 9- مقامات امنیتی انگلیس از نفوذ القاعده در اداره امنیتی انگلیس خبر میدهند. وحشت امنیتی. 10- نفوذ القاعده در وزارت کشور. 11- اعلام حالت فوقالعاده.
یادمان باشد جرج بوش نیز زمانی که بقدرت رسید بدنبال جنگ نبود، اما حوادث 11 سپتامبر تمام ظرفیت جنگطلبی بوش، جمهوریخواهان و در کل جامعه سلطهطلب آمریکا را به صحنه آورد. اکنون نیز سناریو در حال تکرار است. یک قدرت کلیدی دارد نخستوزیر عوض میکند و میخواهد به صلح بازگردد. بنابراین ماشین برخورد دهنده تمدنها دوباره بکار افتاده است. این ماشین فراتر از بوش و بلر و فلان حزب است. طرح بسیار با کفایت بود. در قدم اول سلمان رشدی را به صحنه آوردند به این امید که تظاهرات خونینی بر ضد انگلیس در کشورهای اسلامی پا بگیرد. در قدم دوم پس از روی کار آمدن براون چند حادثه تروریستی کوچک و بدون تلفات در یک فرودگاه انگلیس بشدت بزرگنمایی شد تا مردم انگلیس در هراس تروریستی فرو بروند. جنگ روانی با اخبار هراسناک از نفوذ القاعده در ارکان نظام انگلیس ادامه دارد تا جایی که براون اعتراف کرد کشور در وضعیت فوقالعاده قرار دارد. بار دیگر مبارزه با تروریسم به صدر اولویتهای مردم و دولت انگلیس بازمیگردد ..... آیا همه اینها تصادفی است؟
اما چرا؟ این کدام قدرت است که میتواند به بلر کاری را دیکته کند که خودش از علت آن خبر ندارد؟ چه کسی است که حاضر است جامعه انگلیس را در وحشت فروببرد. کیست که حاضر است و قادر است پیچیدهترین عملیات نمایش هوایی خونبار را در 11 سپتامبر بقیمت جان هزاران آمریکایی و بقیمت میلیاردها دلار ضرر اقتصاد آمریکا و جهان اجرا کند؟ چرا برای « او » اینقدر ضدیت با اسلام مهم است؟ چرا «جنگ با ترور» از جان مردم در غرب برای او مهمتر است؟ اگر این «او» صرفا یک قدرت دمکراتیک بود برای جلب آراء مردم کافی بود به آنچه خواست آنهاست عمل کند نه اینکه تلاش کند خواست مردم را منحرف کند. اگر او یک قدرت اقتصادی بود هرگز جنگهایی برپا نمیکرد که ضررهای بزرگ اقتصادی ببار آورده است. اگر او یک قدرت صرفا ملی بود عملکردش همه جا یکسان نبود. راستی او چگونه قدرتی است؟
|
بینالمللی |