در میانههای عصر مدرن، در کشور انگلستان که تحولات فنی و اقتصادی بسرعت جریان داشت اقتصاد آزادی شکل گرفت که اساس آن بر مبنای رقابت کامل میان بازیگران اقتصادی بدون دخالت دولت بود. رقابت آزاد پیشرفت فنی را تشویق میکرد و بر فعالان اقتصادی برای بهبود مداوم فرآیند تولید فشار میآورد. در چنین جو رقابتیای بود که بزرگترین اقتصاددان کلاسیک، آدام اسمیت، اقتصاد آزاد و سرمایهداری انگلوساکسونی را بر مبنای رقابت بر سر منابع کمیاب تئوریزه کرد ..... سالهایی گذشت، ایدههای آدام اسمیت بشدت گسترش یافت، چارلز داروین انگلیسی در مقدمه کتاب «اصل انواع» نوشت که همان رقابت آدام اسمیتی بر سر منابع اقتصادی و همان کنترل جمعیت مالتوسی بر اساس کمبود غذا در زیستشناسی نیز صادق است و بدینسان نظریه انتخاب طبیعی را عرضه کرد که بر مبنای آن رقابت بیرحمانه میان انواع موجودات زنده بر سر منابع حیاتی منتهی به انقراض گونههای ناکارآمد و بنابراین تکامل تدریجی گونههای ساده به گونههای پیچیدهتر و دارای قابلیتهای بیشتر میشود. نظریه تکامل با مخالفت شدید کلیسا روبرو شد و تدریس آن تا مدتها ممنوع بود. این نظریه توضیح زیبایی برای بسیاری از سازگاریهای طبیعی با محیط و برای شباهتهای خارقالعاده موجودات زنده بر مبنای وجود اجداد مشترک برای آنها بود. با این وجود نظریه تکامل قادر نیست توضیح خوبی برای علت ایجاد ویژگیهای بکلی جدید و ساختارهای پیچیده در ساختمان موجودات ارائه دهد. نظریه تکامل در این مساله عمدتا به جهشهای ژنی در فرآیند تولید مثل بدلیل بروز خطا در همانندسازی ژنها استناد میکند، امری که با ایجاد موجودات نسبتا تازه راه را برای رقابت آنان با گونههای قدیمی جهت احراز برتری احتمالی میگشود. بنابراین مخصوصا در میان معتقدان به ادیان الهی، نظریه تکامل متکی بر «تصادف+رقابت» بعنوان یک نظریه نهایی «خلقت» رد شد ..... دو قرن دیگر نیز گذشت تا اینکه ادوارد ویلسون معاصر ملقب به داروین دوم بخشی از فرآیندهای ایجاد تنوع را شرح داد. بر این اساس، اختلاف محل زندگی میتوانست بمرور زمان به تغییر در عادات یک گونه بینجامد تا حدی که امکان جفتگیری میانگونهای را از بین ببرد و در نتیجه ذخیره ژنتیکی آنرا بسته نگه دارد و در گذر زمان از آن یک گونه خاص و جداگانه بسازد.
در سایه تلاش نظریهپردازان تکامل، اکنون تصویر نسبتا روشنی از چگونگی خلقت انواع موجودات زنده فعلی وجود دارد، اما مساله مهمتر و حساستر این است که جهش اولیه از ماده بیجان به جاندار چگونه بوقوع پیوست؟ تا زمانی که این مساله روشن نشود تصویر کلی درباره بوجود آمدن حیات همچنان رازآمیز باقی خواهد ماند. در این راستا تلاشهای زیادی صورت گرفته است. اکنون میدانیم که مواد آلی ساده در سراسر فضای میانستارهای پراکنده است، از جمله مشاهدات اخترشناسی موید وجود فرمالدئید در اقصا نقاط عالم میباشد. بنابراین پس از تشکیل منظومه شمسی و زمین، اینگونه مواد آلی بوفور در جو زمین موجود بودهاند. در مرحله بعد آزمایشات ساده نشان داده است که عبور رعد و برق یا تابش شدید خورشید بر چنین جوی میتوانست برخی اسیدآمینههای ساده را سنتز کند و بهمراه باران بر سطح زمین فرود آورد. نهایتا تجمع این اسیدهای آمینه زمینه را برای سنتز اجزای DNA فراهم میساخت. این مولکول پس از تشکیل قادر است خود را مجددا کپیسازی کند و پایه اولیه حیات را شکل دهد. از سوی دیگر فریمن دایسون فیزیکدان جنجالی اخیرا توانست نشان دهد که سوختوساز سلولی را میتوان بوسیله یک الگوی واکنشی دائمی تسریع یافته نشان داد. در این معنا مواد آلی اولیه که در قطرات کوچکی متمرکز شده بودند قادر بودند بکمک آنزیمهای اولیه به سطح تازهای از فرآیندهای رفت و برگشت شیمیایی جهش کنند که شباهت جالبی با آنچه در سلولهای زنده رخ میدهد دارد. پس از شکلگیری این شبه سلولها مولکولهای DNA قادرند در درون آنها بصورت ژن به فعالیت بپردازند و تشکیل یک سلول واقعی زنده را بدهند ....
اکنون سوالی که در پیش روی ماست این است که آیا یافتههای جدید و بطور کلی نظریه تکامل مخالف گزارههای دینی است؟ با وجود اینکه علمای مسیحی بطور کامل نظریه تکامل را رد کرده و معتقد به خلقت موجودات و مخصوصا انسان بدست خود خداوند و بصورت خلقالساعه هستند اما علمای اسلامی در این زمینه موضع متفاوتی برگزیدهاند. موضع رسمی اسلام این است که تکامل حتی در صورت صحت خود همان فرآیند خلقت خداوند است و آیات قرآن درباره خلقت حضرت آدم جنبه تمثیلی دارد. البته این موضوع را نباید نوعی نادیدهانگاری محترمانه قرآن دانست و برای آن میتوان مثالهای محکمتری آورد: احادیث آخرالزمانی شیعه سند محکمی در رابطه با کاربرد تمثیل در بیان حقایقی است که زمان آنها هنوز نرسیده است. این خود از معجزات آخرالزمانی اسلام است که امام آن حضرت جعفر صادق (ع) دستکم دو قرن پیش از اولین گزارشها درباره پرواز انسان (هزار و ده میلادی) ضمن بیان کیفیت ظهور حضرت حجت به حاضر شدن یاران وی از سراسر جهان در یک شب در مکه مکرمه اشاره میکنند، سپس از ایشان سوال میشود چگونه در چنین مدت کوتاهی به آنجا میرسند؟ و حضرت پاسخ میدهد مانند کبوتر به آنجا پرواز میکنند. اگرچه امروز برای ما این مساله قابل فهم است اما این حدیث میتواند نحوه بیان تمثیلی حقایق علمی در لسان دین را آشکار کند. در جای دیگر حضرت میفرمایند یاران مهدی (عج) میتوانند از فواصل دور همدیگر را ببینند و صدای همدیگر را بشنوند، در مسایل مهم از فواصل دور ابتدا با خود حضرت مشورت میکنند سپس تصمیم میگیرند. البته چنین معجزاتی مخصوص ائمه ما نیست. در گذشته از پیشگوییهای اشعیای نبی درباره نبردهای آخرالزمان سخن گفتیم، وی در تورات در وصف قربانیان این جنگها از کنده شدن پوست بدن آنها و ریختن گوشتهای بدنشان در حالی که هنوز سرپا ایستادهاند سخن میگوید و این به شهادت شاهدان هیروشیما همان چیزی است که در یک جنگ هستهای رخ میدهد. البته درباره نظریه تکامل شواهد دینی منحصر به داستان خلقت آدم نیست. سوره نجم آیه 32: «هو اعلم بکم اذ انشاکم من الارض»، این آیه در خلقت انسان «از» زمین و بگونه «نشاء کردن و رویاندن تدریجی» صراحت دارد.
با این وجود بیش از مساله خلقت انسان مساله آفرینش جاندار از بیجان در آینده همزمان با تکمیل نظریات علمی مورد مناقشه مذهبی قرار خواهد گرفت. فحوای نظریات فعلی این است که در ماده جهان استعداد شگرفی برای تبدیل خودبخودی به حالت جاندار (دستکم از نظر فرآیندهای مادی سلولها) وجود دارد. این موضوع در صورت صحت برای ما یادآور «حرکت جوهری» ملاصدرا است. ملاصدرا چند قرن پیش با ارائه تئوریهای بزرگ فلسفی از جمله حرکت جوهری و وحدت وجود انقلابی فلسفی را در دنیای شیعه رقم زد. یکی از نتایج حرکت جوهری آن بود که ماده پس از خلق توسط خداوند میل به کمال و بازرسیدن به الله را دارد و دائما در این مسیر در حال صیرورت و تغییر و تبدل است و البته این بمعنای حرکت مستقل از اراده خدا نیست بلکه بنوعی حرکت دهنده در نهایت خود اوست. بنابراین نظریه پیدایش و تکامل حیات را در صورت صحت باید بعنوان شاهد درجه اول تجربی برای حرکت جوهری در فلسفه ملاصدرا محسوب کرد.
|
بینالمللی |