پس از گذشت یک نسل از آغاز حرکت تمدنسازانه ملت ایران که با یکی از معدود انقلابهای حقیقی جهان بر علیه نظم موجود جهانی آغاز شد، اکنون این ملت کمکم دورنمای پیروزی را به چشم خود میبیند. مردمی که با اقتدا به سلف صالح در راه اصلاح امور جهان از جان خود گذشتند و آخرت و هدف نهایی هستی را بر زندگی کوتاه دنیوی ترجیح دادند با سینههای باز جلو گلوله رفتند و بار شکست ابرقدرتها را همان روزها در میدان ژاله و جاهای دیگر به تنهایی بر دوش کشیدند. انقلاب اسلامی ایران جهان را تکان داد، در بسیاری از کشورها دوران جدیدی از مبارزه برای عدالت و خدا آغاز شد، خاورمیانه تکان سختی خورد، چند سالی هنوز نگذشته بود که اسراییل در لبنان شکست خورد، مسجدالحرام به تصرف شورشیان درآمد، آمریکا مجبور شد به شوروی برای تهاجم به افغانستان چراغ سبز بدهد، شوروی هم در افغانستان شکست خورد، پاکستان با مطالبات اسلامخواهانه به لرزه درآمد، عراق تنها با حاکم کردن وضعیت جنگی بر کشورش از تغییر مصون ماند، دنیا تکان خورد.
جنگی که آغاز شد تنها راه نظام ظالمانه بینالمللی برای آرام کردن تحولات بود چرا که اگر ایران موفق میشد به همان آرامی که انقلاب کرده بود انقلابش را حفظ کند دیگر کسی در تبعیت ازین الگو تردیدی به خود راه نمیداد، پس باید این ملت را درگیر میکردند ولو منجر به شکست نهایی خودشان بشود. اما مقاومت ایران تبدیل به جلوهای تازه از تمدن تازه اسلامی شد. معلوم شد اسلام نه تنها میتواند مبارزه سیاسی کند، انقلاب کند، بلکه میتواند در طولانیترین جنگ کلاسیک پس از جنگ دوم جهانی در مقابل تمام ابرقدرتها بایستد. پس از آن نیز حجم مخالفتهای قدرتها با انقلاب اسلامی نشان داد تا چه حد مبانی آنها بر اثر این تحول تاریخی زیر سوال رفته است. اما این فشارها هیچگاه نتوانست پیام ایران را خاموش کند، حتی باعث پرفروغتر شدن آن هم شد. چرا که هیچ ملتی تا در سختی و فشار قرار نگیرد پیشرفت حتی مادی هم نمیکند، ما اگر یک نسل را تحت تحریمهای ابرقدرتها سپری نکرده بودیم هرگز نمیتوانستیم اعتماد بنفس فعلی را در عرصههای مختلف بدست آوریم، هرگز نمیتوانستیم ادعای استقلال و راه جایگزین برای دنیا را داشته باشیم. بنابراین همانطور که امام فرمود ما در جنگ انقلابمان را به دنیا صادر کردیم، نشان دادیم اسلام میتواند مقابل سهمگینترین فشارهای نظامی بایستد. اکنون نیز مقابله سراسری جبهه کفر، جبهه طاغوت، به صلابت پیام ایران افزوده است.
اگر چه «کارشناسان سیاسی» همواره به ما توصیه کردهاند که برای کسب قدرت بینالمللی باید زیر سایه ابرقدرتها بروید و ریزهخوار سفره ظلم بینالمللی آنها باشید، اکنون ایران با قیام بر ضد طاغوت جهانی قدرت جهانی کسب کرده است. نفوذ فرهنگی ایران مرزها را درنوردیده، از خاورمیانه گذشته و ملتهای عالم را دربرگرفته است. مساله فقط احمدینژاد نیست، رییس جمهور مظهر شهادتطلبی شهدای جنگ است. آنچه پیش میرود روح اسلام انقلابی است. ابرقدرتها نیز بخوبی باخبرند که پایه اصلی قدرت جهانی نفوذ فرهنگی است و ازینرو تمام تلاششان لجنمال کردن ایران است، کاری که خود ضعف حریف را به بیننده ظاهر میکند. اکنون الگوهای سیاسی-اجتماعی-اقتصادی ایران مورد رشک بسیاری در سراسر جهان است. گسترش صادرات غیرنفتی ایران نشان میدهد زمینه برای پذیرش ایران بعنوان یک قدرت تکنولوژیک رو به فراهم شدن است. ایدههای سیاسی ایران همچون سفرهای استانی در کشوری مثل فرانسه توسط سارکو آمریکایی به مرحله اجرا درمیآید و حتی سخنگویش در توضیح این سیاست دقیقا همان حرفهای احمدینژاد را با عوض کردن واژه «تهران» با «پاریس» طوطیوار تکرار میکند، گویی غربیها هم بالاخره تقلید کردن را آموختند. در آخرین حادثه ازین نوع، مواجهه بیهراس و رودرو با افکار عمومی که عادت سیاستمداران در ایران است در دانشگاه کلمبیا چنان افکار عمومی را تحت تاثیر قرار داد که تشویقهای مکرر دانشجویان را باید بیشتر تحت تاثیر فضای کلی گفتگو و فلسفه سیاسی موجود در آن دانست تا گفتارها. مردم آمریکا از دمکراسی غیرپاسخگو و گردنکش و «لیبرالیسم عضلانی» خسته شدهاند و نیم نگاهی به الگوی ایران در ذهنشان سوسو میزند.
|
بینالمللی |