درد لاعلاج
(چهارشنبه 86/7/25 ساعت 5:52 عصر)
مسابقه مصرف در جامعه با همه بار سنگینی که بر دوش اقتصاد کشور نهاده است، با همه وابستگیای که به واردات کالاهای خارجی ایجاد کرده است محصول رقابتهای کور افراد انسانی برای دستیابی به جایگاههای اجتماعی است. موتور محرکه شکاف طبقاتی در اصل غرور ثروتمندان و تمایل درونی آنان به جداسازی خود از فقراست. خیلی مهم نیست که خانواده پول بدست آورده باشد یا نیازهای جدیدی برایش خلق شده باشد تا بسوی مصرف کالایی جدید گرایش پیدا کند. اگر حسادت به ثروتمندان از یک سو و خودبزرگتر بینی از فقرا از سوی دیگر نبود بسیاری از افراد حاضر نبودند تغییرات شدیدی را در الگوی مصرف خود بسمت پرهزینهتر شدن و پیچیدهتر شدن ایجاد کنند. ازینروست که شاهد پدیدهای بنام مصرفزدگی هستیم که بنا به تعریف شامل مصرف بدون نیاز واقعی است. جامعهای که در مصرف رقابت کند بدیهی است که در تولید رقابت نخواهد کرد بلکه تنها بسمت پول درآوردن از هر راهی که باشد گرایش خواهد یافت و چنین جامعهای بزودی از درون پوک و تهی خواهد شد. و این همه محصول عدم تقوا در شکل غرور است که پیامبر (ص) فرمود کسی که ذرهای کبر در او باشد در روز قیامت هرگز بوی بهشت را نخواهد شنید در حالی که بوی بهشت از پانصد سال راه شنیده میشود. کبر مایه همه دزدیها و دغلهایی است که ثروتمندان ناجوانمردانه به آن دست میزنند تا برتری تصوری خود را با نشانههای ظاهری مثل لباس فاخر و ماشین و خانه حفظ کنند ...... اما در سوی دیگر، فقر ذاتا فروتنی میآورد، انسان وقتی گرسنه شد وقتی فهمید که چیزی را ندارد (مثلا یک تکه شکلات گران) و مخصوصا وقتی فهمید که نمیتواند آنرا داشته باشد غرورش شکسته میشود، مهربان میشود و خلاصه گویی بوی بهشت به مشامش میرسد ..... البته ایدهآل ما فقرا نیستند، آنها چه بسا بدلیل مشکلاتی که دارند از یک حیات مطلوب انسانی بدور افتادهاند، چه بسا در اثر خوراک ارزانقیمت سلامتی درستی ندارند، راستی چقدر مگر میتوانند گوشت بخورند؟، چه بسا وقتی و پولی برای آموزش و مطالعه ندارند و چه بسا به پاکیزگی خود نیز اهمیت شایانی ندهند، اما بوی تعفن غرور به هر حال بیشتر آزاردهنده است تا بوی لباس نشسته. و چه خوب گفت خدای حکیم برای درمان درد ثروتمندان که دردمندان حقیقی عالمند که همنشینی با فقرا در کنار انفاق دوای درد شماست ..... و این همنشینی فقط کنار هم نشستن نیست، مثل هم بودن هم هست، اینکه همان ماشینی زا سوار شوی که فقرا سوار میشوند و دستکم گاهی همان غذایی را بخوری که آنها میخورند .....
نویسنده: فرزان حدادی