بالاخره بحران جهانی انرژی از راه رسید. پس از سالها پیشبینیهای نادرست که نفت تا سال 2000 به پایان خواهد رسید، و پیشبینی بعدی که اوج تولید نفت در سال 2006 خواهد بود، اکنون آنچه واضح است پیشی گرفتن تقاضای جهانی برای انرژی بر عرضه است. رشد و توسعه سریع اقتصادهای آسیایی چین و هند که شامل 2 میلیارد نفوس انسانی است و تمایل آنها برای رساندن سطح زندگی خود از نظر میزان مصرف انرژی به سطح ممالک توسعهیافته بیکباره آنچنان تقاضا را افزایش داد که برای نفت چارهای جز گرانی بمنظور جلوگیری از فقرا برای خرید این مادهء ارزشمند باقی نماند. از سوی دیگر این تحول همراه شد با کاهش سهم آمریکا از تولید و تجارت جهانی. بنابراین کاهش ارزش دلار بناچار طوری عمل میکند که منجر به کاهش نابرابری جهانی از طریق پایین کشیدن آمریکانشینان میشود.
اما این روزی است که مدتها در انتظار آن بودیم. بدون هیچ تردیدی میدانیم که نفت و سایر منابع طبیعی یک روزی تمام میشوند یا بهتر است بگوییم تولید آنها چنان رو به کاهش میگذارد که برای اقتصاد جهانی تغییر روشها و منابع تولید بیشتر صرف خواهد کرد تا سازش با کمبود نهادههای تولید. بیتردید روزی میرسید که مجبور میشدیم پایههای اقتصادمان را بر چیزی غیر از نفت بنا کنیم. کشاورزی در این میان نمونه خوبی است. معجزه کشاورزی آمریکا در قرن اخیر تماما بر پایه نفت ارزان بنا شد. الگوی توسعه کشاورزی آمریکایی مبتنی است بر کاربرد ماشین آلات خودکار کشاورزی وابسته به گازوئیل، کاربرد گسترده کود شیمیایی مشتق از نفت، استفاده از آب چاههای عمیق برقی یا گازوئیلی، تکیه بر شبکه وسیع حمل و نقل محصولات کشاورزی در اقصی نقاط عالم بر پایه حمل و نقل فسیلی و .... در حقیقت الگوی کشاورزی صنعتی فعلی عبارت است از مصرف نفت بیشتر برای تولید محصولات کشاورزی بیشتر. این الگو تنها زمانی جواب میدهد که نفت به قیمتی ارزانتر از آب و کمتر از ارزش واقعی آن بوفور در دسترس باشد، در واقع این صادرات گسترده و ارزان نفت کشورهای جهان سوم بود که به آمریکا کمک کرد بزرگترین تولید کننده کشاورزی جهان لقب بگیرد.
برای آینده وقتی نفت گرانتر و گرانتر بشود چارهای جز روی آوردن به روشهای کاملا خلاق و تازه کشاورزی پیشروی بشر وجود نخواهد داشت. روشهایی که بیشتر بر پایه حفظ شاکله محیط زیست بسان یک اکوسیستم استوار باشد تا اینکه بدنبال تبدیل طبیعت به یک کارخانه بزرگ صنعتی باشد. بجای اینکه جنگلها را بتراشیم و زمین لخت را زیر کشت تک محصولی ببریم نوعی اکوسیستم متنوع طبیعی ایجاد کنیم که آب را در خود نگه دارد و مانع از فرسایش سریع خاک و از دست دادن قوه آن شود. چنین روشهایی در نقاط مختلف جهان خصوصا آفریقا بصورت سنتی مورد عمل بوده است و از نظر بازدهی بخوبی با مصنوعیترین روشهای کشاورزی نفتی برابری میکند. میبایست از تکیه بر شبکههای طویل حملونقل احتراز کرد و مکانهای تولید و مصرف را به هم نزدیک کرد و .... مساله ساختن اقتصادی جدید است که با واقعیتی بنام انرژی فوق گران سازگار باشد، همه چیز باید از نو ساخته شود.
|
سیاست داخلی |
این روزها دیگر کمتر سخنی از حداد عادل رییس مجلس هفتم میشنویم، با بایکوتی که از طرف اصولگرایان شده است بعید نیست سر از رسانههای آنطرفی دربیاورد. هواداران دولت بدلیل ایستادگی قانونیاش در برابر دولت از وی دل خوشی ندارند و ساز عوض کردنش را کوک کردهاند و مجلسیها هم مدارای زیاد او را با دولت نمیپسندند و به امید مجلسی قویتر که بتواند بیشتر دولت را رام کند نیم نگاهی به لاریجانی دارند. از سوی دیگر شطرنج متفکرانه لاریجانی بکمک مراجع قم و یک انتخابات بیدردسر برای او بخت وی را برای تصاحب صندلی ریاست مجلس هشتم بالا برده است. البته حداد عادل ناید چندان گلهمند باشد. در تمام دنیا قدرتمندترین وزیران وزرای امور خارجه هستند. آنها معمولا نفر دوم دولت محسوب میشوند که در صورت کنار رفتن رییس جمهور میتوانند جای وی را پر کنند. و البته لاریجانی فراتر از یک وزیر خارجه برای ایران بود چرا که اداره پرونده هستهای ایران و کسب پیروزیهای بزرگ در این عرصه اثری بسیار بزرگ در فضای سیاسی ایران داشت وبسی بیشتر از اداره بروکراسی وزارت خارجه برای وی اعتبار به ارمغان آورده است. با این وجود من میخواهم به دلیلی کاملا متفاوت از لاریجانی برای تصدی این سمت حمایت کنم. معتقدم از آفات مهم پیروزیهای سیاسی گرفتار شدن در نوعی انسداد سیاسی تدریجی است که با شکلگیری یک طبقه جدید سیاستمداران مانع از بروز خلاقیت و نوآوری برای حل مشکلات جامعه میشود و همین امر مردم را بتدریج از گرد جریان پیروز ولی مغرور و ناتوان و پرمدعا پراکنده میکند. پیامدهای انسداد ساختاری در جریانات پیروز آنقدر جدی است که معمولا این جریانات حتی پس از شکستهای سنگین نیز قادر به کنار گذاشتن بتهایی که برای خود ساختهاند نیستند. نگاه کنید به کارگزاران سازندگی که تا 10 سال پس از از دست دادن دولت به فکر بازگرداندن پیرمرد سازندگی (هاشمی) به صحنه بود، یا جریان اصلاحات که مدام کروبی را برای هر پست جدیدی کاندید میکند. رمز پیروزی اصولگرایان از انتخابات شورای شهر دوم تا ریاست جمهوری نهم جوانگرایی شدید و میدان دادن به تفکرات کاملا بدیع و تازه (اگر نه لزوما پخته و درست) بود. بنابراین اگر چه حداد عادل نوع جدیدی از سیاستمداری مبتنی بر قانون را در مقام ریاست مجلس هفتم ابداع کرد که الگویی تازه و ذخیره آینده کشور محسوب میشود اما ادامه ریاست وی برای 4 سال دیگر میتواند بر محبوبیت اصولگرایان بشدت تاثیر منفی بگذارد، ماجرایی که برای ناطق نوری پیش آمد را همه بخاطر داریم، مردم دیگر از دیدن چهره ایشان که 4 سال رییس مجلس بود و حالا قرار بود 8 سال رییس جمهور شود حالشان بد میشد. بنابراین بنظر میرسد باید مکان خوبی در شان حداد پیدا کرد و این منصب را به نیروی جوانتری سپرد که از قضا دارای این توانایی است که تنوع درونی جریان اصولگرا را با نقدهای قوی بر دولت افزایش دهد و آینده آنرا تضمین کند.
|
سیاست داخلی |
امروز میخواستم طبق روال درباره مسایل سیاسی بنویسم اما یادداشت واژگون درباره معلم داغ دلم را تازه کرد. من از آنجا که سنی ازم گذشته است تا بحال جاهای مختلفی تدریس کردهام از تدریس خصوصی بگیر تا دبیرستان و دانشگاههای این طرف و آن طرف. با این حال از ترم گذشته که مسئول حل تمرین گروهی از بچههای دانشگاه خودمان شدم تازه درهای دنیای جدیدی برایم باز شد. آنقدر حل تمرین ترم قبل و درسی که این ترم تدریس میکنم از من انرژی گرفتهاند که سابقه نداشته است.
...... بنابراین چیزی که میفهمم این است که معلم چه از قبل آدم خوبی باشد و چه مثل من انسان متوسطی باشد، زمانی که در جایگاه معلمی قرار گرفت چیزهای تازهای درونش متولد میشود و مسئولیتهای تازهای احساس میکند. برای من در این چند سالی که تحصیل میکنم بالاترین اتفاق مثبتی که افتاده است این بوده که بتوانم برای بچهها چیزی تدریس کنم که برایشان مفید باشد و آنها را خوشحال کند. بعنوان یک معلم از نظر احساسی با تکتک بچههای کلاسم درگیری ذهنی و عاطفی پیدا کردهام، در میان کلاس دایم سیگنالهای سریعی به چشم و گوش و احساسم میرسد که میگوید فلانی ناراحت است، فلانی خوشحال است، فلانی مشکل دارد و دیگری شاید از درس راضی نیست. برای بچهها که روبروی من مینشینند حجم سیگنالهای دریافتی من بیگمان قابل تصور نیست، آنها آسوده آنچه هستند را دستکم به استادانشان (اگر نه به همدیگر) نشان میدهند بدون اینکه احساس ناامنی داشته باشند. معلمی همزمان یکی از مشکلترین و یکی از شیرینترین تجربیات زندگی است. من هرگز تا پیش ازین از حجم بالای تسلطی که استاد باید به درس داشته باشد تا بتواند امثال ما را راضی کند خبر نداشتم و اینکه چه مایه تلاشی برای کسب این تسلط لازم است. همچنین تا پیش ازین هیچ وقت فعالیتی لذت بخشتر از معلمی موفقیتآمیز که رضایت خاطری بیش از هدایت و حمایت از جمع بزرگی از جوانان داشته باشد نیافتهام. البته معلم میتواند به سوالها پاسخ ندهد،رفتارهای غلط را با تنبیه جریمه کند. اما چه این کار را بکند و چه نکند همواره بار سنگینی برای اداره کلاس در جهت آموزش بدوش دارد که با مسئولیتهای دیگر قابل مقایسه نیست.
|
سیاست داخلی |
فیلم «پابرهنه در بهشت» را باید تلاشی جهت بازسازی نوعی معنویت جدید برای جامعه ایران دانست، از نوع همان کاری که شهید آوینی انجام داد. آوینی برای اینکار از مصالح حکمت معنوی مستتر در فلسفه ضد مدرن استفاده کرد و آنرا بخوبی با ارزشهای اسلامی درآمیخت و تفسیری تازه بدست داد. اما این فیلم خالی از یک رویکرد فلسفی جدید است و بنابراین تنها توانسته است در لایه ظاهری به آوینی و معنویت او تشبه بجوید. شخصیت اصلی فیلم یک روحانی است که لباس طلبگی به تن ندارد (مثل آوینی)، چهرهاش خیلی شبیه اوست، لحن صحبت کردنش آدم را یاد روایت فتح میاندازد، نوار ضبط کردنش از خاطرات خودش نیز هم. در این فیلم انسان کامل بشکلی سطحی بصورت آدمی باحال که همه کارهای خوب مدنظر جامعه را انجام میدهد تصویر شده است، او روحانیای است که لباس متفاوت نمیپوشد، با رفقا گل کوچیک بازی میکند، کمکشان میکند دوباره همسرشان را ببینند، بین دختر و پسر مستقل از خانوادهها عقد جاری میکند، بجای اینکه دائم به گناهان دیگران گیر بدهد به فکر گناهان خودش است و خلاصه ازین دست صفات خوب. اما مشکل اینجاست که کارگردان قادر نیست این تظاهرات مثبت را به یک منشاء درونی عمیق بنحوی باورپذیر مرتبط کند تا جایی که بنظر تماشاگر میرسد که شخصیت اصلی دچار نوعی تظاهر است. عمیق و متفکرانه حرف زدن و متوسل شدن به فیلمبرداری سرشانه مستندگونه هم غیر ازینکه تنها کپیبرداری از روایت فتح را افزایش دهد کمکی به مساله معنایی فیلم نمیکند. بنابراین باید گفت کوشش کارگردان در جهت آفرینش یک اثر معنوی فرجامی جز شکست نداشته است و البته نکته عجیبی نیست. جامعه ما از نگرش معنوی چنان فاصلهای گرفته است که دیگر هر چقدر هم که تلاش کنیم قادر نیستیم اثری معنوی خلق کنیم. الان زمانه زمانه پیشرفت و علم و اقتصاد و این چیزهاست. و اصولا معنویت در جامعهای که درگیر بلاست مجال بروز میابد نه در میان امثال مایی که گرفتار لذتها هستیم و دیگر چیزی از سختیهای زندگی درما نمانده است. معنویت در آن سرزمینی شکوفا میشود که هر روز صدها جوانش برای نجات دیگران آگاهانه جان خود را فدا میکردند در راه خدا .... آن زمانه مدتهاست که دیگر گذشته، دیگر نه از حاتمیکیا آتشی برمیخیزد نه از نسخههای جدیدترش.
|
سیاست داخلی |
اعتقاد واقعی من این است که مبارزه با فساد موجب پالایش مسیرهای اقتصادی و روان شدن تولید و اقتصاد کشور میشود. با این حال این مبارزه منافی اقدامات اقتصادی صرف جهت کنترل متغیرهای اقتصادی نیست. با وجود اوج گرفتن انتقادها از عملکرد اقتصادی دولت بنظر میرسد رییسجمهور از موضوع مبارزه با فساد جهت کاهش فشارهای وارد شده بر دولت در سخنرانی قم استفاده کرده است و همچنان بر سیاستهای قبلی خود در این زمینه پافشاری دارد. فراتر از آن ظاهرا رییسجمهور مبارزه با فساد را اصلیترین ماموریت خود میداند بنحوی که در اوج فشار اقتصادی به مردم دم از مبارزه با فساد میزند. اما اگر بخواهیم نوعی تئوری اقتصادی برای دولت قایل شویم باید آنرا در سخنان دیروز داوودی در مراسم تودیع وزیر اقتصاد جستجو کرد. دولت در درجه اول بدنبال سازندگی تا آخرین قطره پولی که در دست دارد است. اگر پولی بدستش برسد بسرعت آنرا تبدیل به پروژههای عمرانی میکند. ترجمه این امر حداکثرسازی رشد اقتصادی و همچنین تمرکز بر کاهش نرخ بیکاری با پذیرفتن تورم شتابناک میباشد. جالب است که دولتی که از یک خواستگاه تئوریک ضدمدرن برخاسته است و طبیعتا باید منتقد رشد افسارگسیخته اقتصادی باشد به بهانه به حداقل رساندن نرخ بیکاری دقیقا همان سیاستهایی را اجرا کند که دولت تکنوکرات سازندگی در دوره افزایش قیمت نفت در جنگ خلیج فارس سال 1370 اجرا کرد. اگرچه سیاست دولت سازندگی نیز پس از چهار سال خود را در تورم بزرگ نشان داد و به یک شکست تاریخی منجر شد اما دولت اصولگرا نیز با حداکثر سرعت بسمت همین سرنوشت پیش میرود و شاید بیراه نباشد تورم بزرگ را برای یکی دو سال آینده پیشبینی کنیم. در این میان تنها دولت اصلاحات بود که بدلیل توفیق اجباری قیمت 8 دلاری نفت مجال آزمون اراده در این زمینه را نیافت و نرخ تورم را پایین نگه داشت. تئوری عدالت دولت اصولگرا محتاج بازسازی است. مبارزه با دانه درشتها خوب است اما مهمترین راهکار توسعه عدالت در درجه اول مهار تورم است، موضوعی که پیش ازین به تفصیل از زبان دکتر فریبرز رییس دانا بحث کردیم.
|
سیاست داخلی |