سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | شناسنامه | پست الکترونیک | پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

خرداد 1386 - پیاده رو خاطرات

مهمانی ملکه و آینده حزب‏الله (یکشنبه 86/3/27 ساعت 3:35 عصر)

از چند سال پیش گاه‏بگاه در تجمعات دانشجویی در برابر سفارت انگلیس شرکت داشته‏ام و چیزی که نظر من را در این مدت به خود جلب کرده است این است که چنین تجمعاتی هر بار بیشتر به خشونت کشیده می‏شود چه از طرف دانشجویان و چه از طرف نیروهای پلیس یا بهتر بگوییم پلیس ضد شورش. آیا باید دانشجویان را مقصر قلمداد کرد که وزن خود را بیش از آنچه هست برآورد کرده و درصدد تاثیرگذاری بر جریان‏هایی هستند که به آنها مربوط نیست؟ یا نیروی انتظامی را مقصر بدانیم که با دانشجویان بسیجی همانطور رفتار می‏کند که با اراذل و اوباش می‏کند؟ البته این روزها بدلیل قدرت رسانه‏ای مخالفین نظام سعی می‏شود تا جای ممکن برخوردها با هر کس که ممکن است مورد حمایت این رسانه‏ها قرار بگیرد توام با رافت بیشتر اسلامی باشد،‏ در حالی که دانشجویان بسیجی همانطور که در درگیری اخیر مشاهده کردیم از کمترین حمایت رسانه‏ای نیز برخوردار نیستند. این وضعیت نوعی شکاف در میان بدنه و سر اصولگرایان را آشکار می‏کند. از سویی نیروهای سیاسی اصولگرا بدلیل جانبداری از نظام اسلامی هیچ‏گاه قادر نبوده‏اند در یک جریان اعتراضی آن هم از نوع خشن آن بر علیه همین نظام وارد شوند و از سوی دیگر بدنه اصولگرایان بالاخص دانشجویان در فضای بی‏قدرتی‏ای که بسر می‏برند روزبروز رادیکال‏تر می‏شوند و چاره‏ای جز برخوردهای خشن برایشان باقی نمی‏ماند. وقتی سفارت انگلیس و لانه روباه پیر چنان جراتی بخود می‏دهد که برای طرفداران غرب در محل بدنام سفارتخانه‏اش پارتی راه‏ بیندازد چگونه ما از دانشجویان بسیجی انتظار داریم همچنان به بحث‏های آکادمیک درباره اینکه «استعمار بد است» مشغول باشند؟ چرا انتظار داریم بالاخره کلام حق «انگلیس اشغالگر است» با تمام معنای نهفته در آن بر زبانشان جاری نشود؟

چگونه است که همزمان ما شاهد صعود و قدرت‏گیری دولت اصولگرا در ایران و ایضا قدرت‏گیری سفارت انگلیس هستیم؟  چرا درست وقتی ایران دیگر از آمریکا نمی‏ترسد تابوی مذاکره با آمریکا باید بشکند؟ به گمان من تمام این مطالب به هم مربوط است. درست به همین دلیل که دیگر قدرت آمریکا برای چربش بر ایران کافی نیست پرچم‏های دوستی بالا می‏رود. اگر آنها قادر به ضربه زدن به ما بودند قطعا ترجیح می‏دادند ما را در گوشه رینگ و مضطرب نگه دارند. اکنون جریان حزب‏‏الله و مخصوصا شاخه جوانان آن باید بدانند که این روند بازگشت‏ناپذیر است. ما در سرازیری نه تنها رابطه با آمریکا که همزیستی با ابرقدرتها داریم هر لحظه سرعت می‏گیریم. علت آن هم این است که قادر نیستیم بیش ازین خلاف عرف بین‏المللی حرکت کنیم. در این میان نقش پرونده هسته‏ای ایران بسیار مهم است. هدف اعلام شده آمریکا از فشار بر ایران دوگانه تغییر رژیم یا تغییر رفتار بود و همین‏طور هم شد. اگر چه ما فناوری و نظام را حفظ کردیم اما لاجرم آنقدر مورد تهدید قرار گرفتیم که رفتارمان تغییر کرد، دست‏کم رفتار ظاهری بسیار مودبانه‏تری جلوی بزرگترهای بین‏المللی پیدا کردیم. اکنون حتی اگر آمریکاییها همه دیپلماتهای ما را هم دستگیر کنند باز هم بسان عاشقی دنبال مذاکره با ‏آنها خواهیم رفت، هر چقدر به مرزهایمان تجاوز کنند آزادشان خواهیم کرد وخلاصه صحنه مشحون از حسن نیت است!

و اینکه دوستان بسیجی اگر می‏بینند جشن تولد ملکه منحوس در ایران برگزار می‏شود و توسط نیروی انتظامی حمایت می‏شود دلیل آن بسیار ساده است، چرا که متقابلا جشن پیروزی انقلاب هم در لندن برگزار می‏شود و گزارشش را هم از سیما پخش می‏کنند. اگر چه باید به مسئولین گفت آن انقلابی که جشن آن کنار باکینگهام برگزار شود معلوم نیست به کجا می‏رود. آنچه مسلم است ایران با دستیابی به توان اتمی ازین پس در عرصه بین‏المللی تغییر نقش خواهد داد. ایران از یک کشور آشوبگر به یک قدرت مداخله‏گر و در مراحل بالاتر به یک قدرت بازدارنده صرف تبدیل خواهد شد و البته این چیز بدی هم نیست. اگر در منطقه یک قدرت بازدارنده وجود داشت اکنون یک میلیون نفر مسلمان عراقی زنده بودند و این کشور تحت اشغال قرار نداشت.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    زمینگیر شدن غرب در خاورمیانه (پنج شنبه 86/3/24 ساعت 11:14 صبح)

    آنچه این روزها از عملکرد سازمان‏های اطلاعاتی غربی در منطقه خاورمیانه شاهد هستیم نشان از آن دارد که آنها راهکارهای نظامی و سیاسی را با رویکرد اطلاعاتی مخفیانه‏تری جایگزین کرده‏اند و این نیست مگر به دلیل به ضعف کشیده شدن قدرت غرب در این منطقه از جهان. با روی کار آمدن گیتس با سوابق اطلاعاتی بعنوان وزیر دفاع و جابجایی یکی از افراد اطلاعاتی به وزارت خارجه انتظار می‏رفت که آمریکا قدم در چنین راهی بگذارد. پس از شکست سال گذشته اسراییل در نابودسازی حزب‏الله و شکست آمریکا در جلوگیری از قدرت‏گیری اتمی ایران اکنون صحنه خاورمیانه تغییر کرده است.

    اسراییل که نوعی کلونی تحمیلی غرب در محل تلاقی سه قاره بزرگ و آبراه‏های مهم تاسیس شده بود تا بعنوان جانشین اربابان غربی به مدیریت منطقه بر اساس منویات غرب بپردازد اکنون خود تبدیل به بار گرانی برای جهان غرب شده است. اکنون نه تنها اسراییل منطقه را با تجاوزهای مکرر کنترل نمی‏کند بلکه آمریکا شخصا مجبور شد در منطقه دخالت نظامی بکند. حتی کار تا جایی بالا گرفت که اکنون آمریکا به اسراییل توصیه می‏کند دست به هیچ عملی نزند و ژست صلح‏طلبانه هم بگیرد. اسراییل نه تنها از جنوب لبنان عقب‏نشینی کرد، نه تنها از نابودسازی حزب‏الله بدلیل ناتوانی صرف‏نظر کرد، نه تنها تشکیل دولتی فلسطینی را پذیرفت، بلکه دارد با سوریه هم وارد مذاکره می‏شود تا جولان را هم پس بدهد و آرزو دارد بتواند با دادن اراضی 1967 به فلسطینی‏ها بقیه را نگه دارد.

    اکنون پس از ظهور ایران اتمی دیگر مجالی برای اقدامات گستاخانه صهیونیستها باقی نمانده است. اکنون رییس جمهور دلیری در ایران حاکم است که با موضع‏گیری قوی خود در جنگ سال گذشته اسراییل با حزب‏الله اجازه نداد اسراییل به سوریه حمله کند. اسراییل که سهل است بزرگترهایش هم در مواجهه با ایران دست به عصا شده‏اند. قدرتها در حال بازتعریف مناسبات خود با ایران اتمی هستند و بیشتر بر مسایل آینده مخصوصا مساله گسترش موشکی ایران متمرکز شده‏اند. اکنون دیگر زمانی نیست که اسراییل بتواند هر کشوری را تهدید به حمله کند. اکنون اسراییل سر جای خودش می‏نشیند و تلاش می‏کند نیروهای متنازع در لبنان و فلسطین و ایران را به جان هم بیندازد. وقوع درگیری‏های گسترده در لبنان و فلسطین خود دلیلی بر احساس ضعف شدید اسراییل برای مقابله با کلیت آنهاست. همچنانکه تمرکز شدید آمریکا بر برخی طیفهای سیاسی در ایران نیز نشانه توازن مثبت قوا به نفع ایران است.

    در این میان چهارشنبه‏ای دیگر رسید و باز دشمنان اسلام و عدالت با کار گذاشتن بمب در نزدیکی سرداب غیبت امام زمان (عج) به تلاش خود برای دستیابی به حضرت ادامه دادند چرا که در خبر هست که ایشان در مثل چنین زمان‏هایی به اینجا سر می‏زنند. بارها شنیده‏ایم که افسران آمریکایی روحانیون شیعه را دستگیر کرده و از ایشان سوالاتی درباره امام و مشخصات ظاهری و حتی محل اختفای ایشان می‏پرسند. حالا که یانکی‏ها اینقدر به اخبار مربوط به امام حال حاضر ما علاقه دارند یک حدیث برایشان بخوانیم .... در احادیث هست که حضرت در آستانه ظهور بشدت تحت تعقیب دشمنانی که قصد جان ایشان را دارند قرار دارند بنحوی که در این تعقیب و گریز شهرها و بیابان‏ها را یکی پس از دیگری پشت سر می‏گذارند. نهایتا ایشان در این مسیر به کعبه پناه می‏برند و آنجا دعوت جهانی خود را آغاز می‏کنند .... بنابراین قصابان آمریکایی حواسشان جمع باشد مبادا طرح عدوانی‏شان برای حضرت گوشه‏ای باشد از طرح کلی رحمانی خداوند برای تسریع در ظهور ایشان.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    سخنی با حامیان ربا (دوشنبه 86/3/21 ساعت 11:35 صبح)

    از آنجا که بالاخره کار میان احمدی نژاد و بزرگ رباخواران مملکت به داوری فقهای شورای نگهبان کشید و فی‏الجمله نتیجه تقریبا روشن است ذکر نکاتی چند در باب جمع‏بندی از دو سال مبارزه با ربا یا بهتر بگوییم 6 سال، خالی از لطف نخواهد بود.

    اگر شماها بانکدارهای بزرگ طرفدار دمکراسی بودید باز جای شکرش باقی بود. کافی بود بشما بگوییم که هنوز آنقدر از سوم تیر نگذشته که در آن مردم رایی قاطع به یک آدم یلا قبایی دادند که مهمترین شعار اقتصادی‏اش حذف ربا بود. احمدی‏نژاد قدم اول را لرزان برداشت و بجای کاهش یکباره بهره بانکی به کاهش پلکانی سالی دو درصد رضایت داد. حضرات شما هم یک سالی تحملش کردید تا آبها از آسیاب بیفتد. حالا که همه یادشون رفته که جریان سوم تیر چی بود دیگه کسی از شماها برای ایشان تره هم خورد نمی‏فرمایید.

    اگر شماها مثل پدران معنوی‏تان در عصر روشنگری معتقد به تجربه بودید و هیچ چیزی را تا خودتان آزمایش نمی‏کردید نمی‏پذیرفتید باز خوب بود. بشما نشان می‏دادیم که چگونه کاهش اندکی در نرخ بهره بانکی در یکی دو سال گذشته باعث کاهش متناسب در نرخ تورم شده است. ممکن بود حتی چشمانتان را آنقدر باز کنید که عملکرد اسلام‏گرایان ترکیه در کاهش شدید نرخ بهره و کنترل تورم را هم بتوانید ببینید.

    اگر شماها اهل اسلام و مسلمانی بودید که نیستید مثل داستان شازده کوچولو می‏پرسیدیم لطفا یک رباخوار بمن نشان بده! اگر نظام بانکداری که شما ارائه داده‏اید ربا نیست پس ربا اصلا وجود خارجی ندارد. آیا عملکرد شما تفاوتی با عملکرد بانک جهانی یا بانک‏های خارجی دارد؟ اگر ندارد پس یا هر دو رباخوار هستید یا هیچ کدام. و از آنجاکه دلیلی در دست نداریم که فکر کنیم بانک‏های ضددین در غرب به حکم ربا توجهی دارند پس تکلیف شما هم روشن است. اگر تئوریسین شما «موسی غنی‏نژاد» مدعی است ربای تولیدی حلال است در جواب می‏گوییم که نگاه اسلام در تولید مسئولیت‏پذیری سرمایه‏گذار و مجری است نه این که سرمایه‏گذار بدون توجه به سود و زیان کسب سود خود را ببرد. و این بسادگی از روز اول اسمش مضاربه بوده است و کاملا مترقی‏تر از کاپیتالیسم و سوسیالیسم شماست. اگر هم عقبه فکری شما بگویند بدلیل وجود تورم ربا باید باشد از آنها می‏پرسیم مگر در زمان ائمه تورم نبود؟‏ هزاران حدیث وجود دارد که دلالت ضمنی بر تورم شدید و گاه حتی نوسانی در زمان ائمه دارند. در زمان عثمان قیمت اسب به حد هموزنش طلا هم رسید!

    شما مردم را ساده فرض کرده‏اید؟ طوری حرف می‏زنید انگار با سفر کریستف کلمب به قاره آمریکا ناگهان تمام مناسبات تاریخی عوض شد و تاریخ جدیدی آغاز شده. می‏گویید طلا که سکه رایج آن زمان بوده ارزش ماهوی داشته در حالی که اسکناس صرفا نمایانگر قدرت خرید است. اولا بگویید ارزش ماهوی طلا در چیست؟ آیا کاربرد صنعتی داشته؟ اگر نداشته آیا منطقی‏تر نیست بگوییم طلا بدلیل کمیابی‏اش ارزشمند بوده است؟ یعنی در واقع قیمت طلا در قیاس با دیگر کالاها بستگی به حجم طلای موجود در جامعه است دقیقا مشابه اسکناس. در گذشته و در ابتدای روی کار آمدن احمدی‏نژاد در مورد ربا بحثهای زیادی داشته‏ام اینجا درصدد تکرار آنها نیستم. اما بدانند امروز یک کلمه که از دهانشان در دفاع از ربا بیرون بیاید مسئولیتش تاریخی است. چرا که کمتر زمانی چنین فرصتی برای حذف ربا بوجود آمده است و اگر این فرصت هم از دست برود معلوم نیست دوباره بدست آید. بنابراین خودتان را برای آتش عذاب الهی آماده کنید.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    و الذین امنوا اشد حبا لله (چهارشنبه 86/3/16 ساعت 3:51 عصر)

    حضرت علی (ع) خطاب به مردم زمان خود می‏فرمایند که من یاران رسول خدا را دیدم، آنها شبیه شما نبودند. شبها از شوق خداوند و یا از خوف عذاب الهی از رختخواب برمی‏خواستند و به راز و نیاز می‏پرداختند. امروز نیز ما باید از خودمان بپرسیم رابطه‏مان با خدا چگونه است؟ آیا واقعا دوستش داریم؟‏ یا تنها تحملش می‏کنیم؟ آیا می‏توانیم نام خود را اهل ایمان بگذاریم در حالی که در دلمان اثری از محبت به خدا نیست؟‏ اصولا مگر می‏شود کسی خدا را بشناسد و عاشق او نباشد. اگر محبتی به خدا احساس نمی‏کنیم شناختنمان هم زیر سوال است. بقول حاتمی‏کیا که می‏گفت زمان جنگ برایمان زیاد پیش می‏آمد که در زندگی متذکر حق بشویم ولی اکنون هر چند سال یکبار هم پیش نمی‏آید. راستی هر چند وقت یکبار پیش می‏آید که دلمان برای خدا تنگ شود؟‏ آیا تا حالا پیش آمده که ذکر «سبحان الله» بر زبانمان جاری شود؟ از قدیم فکر کرده‏ایم ذکر نوعی کلمه جادویی یا ورد است که کسانی که روزی صد بار بگویند خدا بهشان ثواب خواهد داد. یا حداکثر فکر کرده‏ایم که گفتن ذکر باعث خواهد شد انسان به یاد خدا باشد و گناه نکند. اما حقیقت این است که ذکر تنها تجلی حب به خدا باید باشد. مثل عاشقی که هر چند لحظه یکبار ولو مخفیانه نام محبوب خود را بر زبان می‏آورد و بر آتش شوق خود می‏افزاید. نماز شب را همیشه نوعی تمرین سخت قلمداد کرده‏ایم که بجای آورندگان آن اراده‏ای محکم پیدا خواهند کرد برای حرکت در راه خدا. اما نمی‏دانیم که مقصود از آیه قرآن چیست که می‏گوید در نیمه‏های شب پهلوهایشان از رختخواب جدا می‏شود .... تعبیری از بی‏تابی و شیدایی است نه از اراده و استحکام. آیا ندیده‏ای که عاشق گاهی شبها بی‏قرار معشوق از خواب برمی‏خیزد و به یاد او اشکی می‏ریزد؟ تعجب می‏کنی وقتی گفته می‏شود که امام معصوم زمان نماز که فرامی‏رسید رنگ از رخسارش می‏پرید و از همه بریده می‏شد .... مگر تا بحال ندیده‏ای که عاشقی هنگامی که به زمان دیدار محبوب خود می‏رسد چه پریشان‏حال است ..... راستی معنویت چیست؟ و چرا در میان من وشما یا نیست یا آنقدر کمرنگ است که حضورش را احساس نمی‏کنیم؟ در کشاکش «عملگرایی» گیر کرده‏ایم و ارزش‏های دیگر را بفراموشی سپرده‏ایم. از یاد برده‏ایم که همیشه فضیلت در دویدن نیست گاهی در نشستن است و تفکر و تذکر. اگرچه عمل جایگاه رفیعی در بنای اسلام دارد اما مومنین واقعی همانطور که شیران و مجاهدان روز هستند باید زاهدان شب نیز باشند.
  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    فمینیسم ایرانی (شنبه 86/3/12 ساعت 10:30 صبح)

    تهاجم فرهنگی دارای یک لایه سطحی و یک لایه عمقی است. لایه سطحی شامل تقلید از غرب در مسایلی مانند پوشش، رفتار و نهادهای اجتماعی است. اسلام با تکیه بر قاعده «نفی تشبه به کفار» مسلمانان را از این گونه تقلیدها از غیرمسلمانان نیز بازمی‏دارد اما مساله مهم این است که تقلید ظواهر غربی برخواسته از نفوذ فکر غربی است. تا زمانی که ما در ذهن و ایدئولوژی خود دنباله‏روی غرب نباشیم تمایل قلبی به تقلید ظاهری از آنها پیدا نخواهیم کرد و عمق تهاجم فرهنگی نیز در همین پذیرش ایدئولوژی غرب است.

    «فمینیسم ایرانی» ممکن است مثل «غربزدگی بومی» متناقض و خیالی بنظر برسد اما خیالی است که به حقیقت پیوسته .... فمینیسم در ایران بومی شده است. فمینیسم صورتی از ایدئولوژی لیبرالیسم است که در حوزه مسایل زنان تجلی پیدا کرده است. بنیاد لیبرالیسم بر تساوی‏طلبی اجتماعی است که در فمینیسم بصورت تساوی زن و مرد درآمده است. لیبرالیسم با تکیه بر تساوی‏طلبی میان افراد جامعه هر گونه ولایت انسان بر انسان (از جمله ولایت کلیسا و دین بر جامعه) را نفی کرد و فمینیسم نیز مدعی اجحاف در حق زنان در نهاد خانواده شد. این در حالی است که برای اداره هر اجتماع کوچک یا بزرگ وجود سلسله مراتب (ولایت بعضی بر بعضی دیگر) امری ضروری است و اگر قرار باشد سلسله مراتبی وجود نداشته باشد همه نهادها از بین خواهند رفت.

    فمینیستها مدعی ظلم به زن در جامعه هستند. از نظر آنها زن موجود مظلومی است که دائما حقوقش توسط مردان نقض می‏شود. بنابراین یک آدم فمینیست نه تنها از نظر تئوری معتقد به تساوی زن و مرد است بلکه در عرصه عمل از آنجا که ناتوان از تغییر مناسبات جامعه است احساس خشمگینانه‏ای نسبت به جامعه و بخصوص مردان دارد. بازتاب ذهنی این احساس تنفر برترانگاری زن بر مرد است چرا که مرد ظالم است و زن مظلوم. بنابراین اولین نشانه یک فمینیست تنفر از مردان است. البته این خشم در موارد اندکی بصورت بارز خود را ظاهر می‏کند و در بیشتر موارد تحت پوشش حرکت‏های جمعی با ریسک و خطر پایینتر بروز پیدا می‏کند. یک زن فمینیست از آنجا که خود را دستکم مساوی مردان می‏داند مجبور است مردانه‏تر از آن باشد که در واقع هست. وی در واقع احتمالا محکم حرف می‏زند و وقتی تصمیم می‏گیرد مثل مرد پای حرفش می‏ایستد. ممکن است احیانا از روی نرده‏ها هم بپرد و کارهای جوانپسند دیگری هم انجام بدهد. به هر حال منتظر مردی است که خشم خود را از وی نشان دهد. این صورت حاد از بیماری فمینیستی را می‏توانید در بازی «هدیه تهرانی» در نقش‏های متعدد در انبوهی از فیلم‏ها از «سلطان» به بعد ببینید.   

    اما بحث اصلی ما این گروه از افراد نیستند. وجه غالب فمینیسم در ایران آنچیزی است که می‏توانیم نام «حرکت زنان» را بر آن بگذاریم تا تاکیدی بر گستردگی آن کرده باشیم. تجلی زن‏گرایی در ایران تلاش زنان برای ارتقای جایگاه اجتماعی خود است. البته کسی نباید از تلاش هیچ فردی برای پیشرفت در جامعه ناراحت باشد اما اگر تنها دو نفر در یک جامعه زندگی کنند، آن وقت تلاش بی‏سابقه یکی برای ارتقاء جایگاه خود معنایی جز غلبه بر دیگری را نخواهد یافت. این دو نفر «زن» و «مرد» هستند. در نیم قرن پیش در آمریکا زنان تحت تاثیر جنبش فمینیستی بطور گسترده‏ای به اشتغال خارج از خانه روی آوردند ولی نتیجه این امر تنها گسترش بیکاری میان مردان بود. در ایران ما معمولا خیلی خوشحال هستیم که اکثریت محیرالعقولی از ورودی‏های دانشگاه‏ها را دختران تشکیل می‏دهند و حداکثر اینکه نگران تغییر توازن تحصیلکرده‏ها و ایجاد مشکل در امر ازدواج هستیم. معمولا با استناد به جامعه‏شناسان غربی علت رویکرد گسترده دختران به تحصیلات عالی را ناشی از تنگنای زندگی اجتماعی زنان در جامعه عقب‏افتاده ایران می‏دانیم. چه بسا حقیقت غیر ازین باشد. دخترها خودشان صراحت بیشتری دارند. آنها می‏گویند می‏خواهند درس بخوانند تا در آینده بتوانند با یک آدم حسابی ازدواج کنند. آنها هر مرد بی‏سروپایی را لایق خود نمی‏دانند و حتی اگر هنوز دبیرستانی باشند رویای ازدواج با یک دانشگاهی را در سر می‏پرورانند. بنابراین اگر موافق باشید علت هجوم دختران به دانشگاه‏ها برتر دانستن خود از گروه کثیری از مردان است.

    از داستان مظلومیت دختران در خانواده و روی‏آوری اجباری آنها به دانشگاه که یک تم قالبی فمینیستی است که بگذریم به مظلومیت این قشر شریف در امر ازدواج می‏رسیم. جامعه‏شناسان چه تحلیلی از پدیده افزایش سرسام‏آور مهریه دارند؟ جز تحلیل آبکی مبتنی بر «چشم و هم‏چشمی خانواده‏ها». و چرا مردان نتوانسته‏اند یک حرکت سازمان یافته در برابر افزایش مهریه داشته باشند؟ آیا دلیل آن فقر تحلیل نیست؟ یا بهتر بگوییم تسلط گفتمان فمینیستی حتی بر مردان. در حالی که زنان حرکات جمعی طبقاتی را تمرین می‏کنند مردان هنوز در بند عشق و عاشقی هستند. مردی که بر اثر به اجرا گذاشته شدن مهریه همسرش به زندان افتاده بود جلوی دوربین سیما می‏گفت «هنوز دوستش دارم». این روزها به زندان انداختن شوهران تبدیل به یک رویه شده است و این موضوع نهاد خانواده در ایران را دچار تزلزل جدی نموده است. امروز اگر چه زنان ادعا میکنند که در امر ازدواج آنها انتخاب می‏شوند بجای آنکه انتخاب کنند، اما حقیقت این است که مردان انتخاب می‏کنند که زیر بار تبعیت کدام زن بروند. بنظر من افزایش سرسام‏آور مهریه نتیجه احساس خشم نهادینه شده زنان از مناسبات اجتماعی است و به اجرا گذاشته شدن مهریه‏ها نشانی از انتقام‏جویی آنان.

    جنبش زنان ایرانی اگر با قدرت فعلی ادامه یابد در قدم اول نهاد خانواده را درهم خواهد کوبید. اگر چه تاکنون مردها بار مسئولیت خانواده را با بر عهده گرفتن خرج خانواده (حتی اگر زن هم شاغل باشد) و با پذیرفتن ریسک مهریه بالا و با پذیرش سلطه نسبی زن بر خانواده پذیرفته اند اما انتظار می‏رود چنانکه در غرب رخ داد زنان به این هم رضا ندهند و تا نابودی کامل نظام خانواده پیش بروند. در قدم بعدی جنبش زنان ماهیتی سیاسی خواهد یافت و با ایدولوژی بشدت مهاجم و سرسختی که دارد و با پایگاه طبقاتی بزرگی که در اختیار دارد کرسی‏های سیاسی را به نفع پوچ‏گرایی خود تسخیر خواهد کرد. امری که در غرب امروز شاهد آن هستیم. البته غرب میزان زهرآگین بودن این جنبش برای آینده ایران را کاملا تشخیص داده و سرمایه‏گزاری بزرگی روی آن کرده است. از جایزه نوبل به شیرین عبادی تا جایزه کن امسال به یک فیلم فمینیستی ساخته یک زن ایرانی. غرب بیش از حرکات مسلحانه به حرکات زن‏محورانه امید بسته است.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

       1   2      >
    خرداد 1386 - پیاده رو خاطرات
    فرزان حدادی
    فرزان حدادی، 29 ساله، ساکن تهران. دانشجوی مهندسی برق، گرایش مخابرات، دانشگاه شریف.

  • بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 178 بازدید
    دیروز: 14 بازدید
    کل بازدیدها: 235826 بازدید

  • پیوندهای روزانه
  • » تمامش کن اوباما ! (فارس) [121]
    » نگاه میر حسین به اقتصاد (فارس) [117]
    » راز تونل‏های غزه (فیگارو) [204]
    » بمب گوگلی برای غزه [85]
    » تنها ایران می‏تواند به برتری غرب خاتمه دهد (رابرت بائر) [111]
    » جراحی قلب گرانتر از متوسط جهانی (الف) [318]
    » درباره اجتهاد، تقلید و مرجعیت (هاشمی) [112]
    » حملات بمبئی عملیات مخفی سرویس‌های اطلاعاتی (بارنز) [89]
    » مهاجرین و قدرت آینده اروپا (الف) [62]
    » تحلیلی بر شکل‏گیری حزب‏الله (فارس) [84]
    » مبانی قحط‏الرجال (واژگون) [90]
    » توسعه ویکی‌پدیای فارسی، وظیفه ملی (الف) [142]
    » نقدی بر فیلم کنعان (الف) [68]
    » تلفن همراه خطرناکتر از سیگار (الف) [93]
    » کالبدشکافی بحران موسسات مالی امریکا (الف) [179]
    [آرشیو(48)]

    " style="width:110" onfocus="this.select()" autocomplete=off contenteditable=true />

  • اخبار و تحلیل

  • کیهان
    خبرگزاری فارس
    خبرگزاری مهر
    رجا نیوز
    الف

  • لینک دوستان

  • خاطرات خصوصی من
    پاسداران
    خاکریز
    عقل سرخ
    مطالعات فرهنگی
    واژگون
    بیم موج
    خبرنگار مسلمان
    اشراق
    سیاست خارجی
    حریم یاس
    دولت اسلامی
    پیاده رو خاطرات در پرشین بلاگ
    کلمه

  • مطالب بایگانی شده