سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | شناسنامه | پست الکترونیک | پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

دی 1387 - پیاده رو خاطرات

جنایت کور (دوشنبه 87/10/16 ساعت 10:38 صبح)

جنایات اسراییل در غزه هرگز بی سابقه نیست. آنچه از اسراییل در ابتدای شکل گیری خود در ترور گسترده فلسطینیان و سپس براه انداختن جنگ های متعدد با همسایگان، نسل کشی در لبنان در دهه 1980 و آنچه در جنگ 33 روزه از کشتار مردم بی دفاع شاهد بودیم نشان از ماهیت پلید این رژیم دارد. با این حال حوادث اخیر غزه را باید فراتر از خوی ددمنشی اسراییل دانست. اسراییل در شرایطی عملیات نظامی بر علیه مردم در غزه را آغاز کرده است که بدلیل شکست در جنگ 33 روزه با حزب الله لبنان از نظر سیاسی و نظامی در موضع ضعف مطلق قرار گرفته است. تحت تاثیر این شکست راهبردی مقامات اسراییلی ژستی صلح طلب اختیار کردند، زمزمه هایی از عقب نشینی از اراضی اشغالی سال 1967 و بلندی های جولان بگوش رسید و مذاکرات صلح با سوریه آغاز شد. اسراییل که برتری نظامی خود را از دست داده بود، چاره ای بجز صلح نداشت.

با این حال آنچه مقامات اسراییلی را نگران ساخته تسری الگوی مقاومت لبنان به فلسطینیان و بویژه جنبش مقاومت اسلامی حماس است. این الگو که مبتنی بر حرکت سیاسی اسلامگرایانه، مردم گرایی، شهادت طلبی و استفاده از فناوری های روز برای مبارزه است برتری ماشین سیاسی نظامی صهیونیست ها را کاملا به چالش طلبیده و بارها آن را به شکست کشانده است. صهیونیست ها نیک می دانند خطر اصلی برای سلطه جهنمی شان نه در دولت های رنگارنگ و ثروتمند عرب بلکه در الگوی مقاومت جایگزین شده در ذهن مردم پابرهنه فلسطین است. ازین رو با وجود تلاشی که برای تبلیغات صلح طلبانه در یکی دو سال اخیر انجام داده اند اکنون به قصد سرکوب مقاومت دست به حملاتی زده اند که مشابهتی شگفت با حمله 33 روزه به لبنان دارد. حملات هوایی پی درپی و کشتار، بدون توانایی برای دستیابی به یک نتیجه ملموس و با نتیجه ای کاملا فاجعه آمیز.

اسراییل روز بروز شاهد اوج گیری محبوبیت مردمی حماس در نوار غزه، نهادینه سازی مقاومت در میان فلسطینیان و مردم منطقه و افزایش قدرت راهبردی نظامی حماس بوده است. چنین روندی فرجامی جز فروپاشی نهایی اسراییل نمی توانست داشته باشد. جنگی که میان یک دولت غاصب با صاحبان اصلی سرزمین بناچار درمی گرفت با افزایش روزافزون قدرت طرف مقابل بهتر بود هر چه زودتر اتفاق بیفتد. تا زمانی که هنوز برد موشک های حماس تمام سرزمین اشغالی فلسطین را نپوشانده باشد و تا زمانی که تحولات سیاسی و مردمی هنوز به حذف کامل جناح سازشکار در حاکمیت فلسطینی نینجامیده باشد امکان موفقیت اسراییل در حذف مقاومت بیشتر خواهد بود. با این حال اسراییل در این جنگ نیز شکست خواهد خورد و این شکست نه در تعداد تلفات انسانی و نه در پرستیژ و اعمال قدرت سیاسی نظامی، بلکه در ناکامی در خشکاندن تفکر مقاومت و از آن بالاتر تقویت این تفکر خواهد بود. اسراییل نخواهد توانست در کنار مردمی که وحشیانه مورد حمله قرار گرفته اند مدت طولانی دوام آورد، مردمی که از جان گذشته اند و بزرگتر از آنی هستند که اسراییل قادر به حذف آنها از جغرافیای سرزمین مادری شان باشد.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )

  • بازشناسی گذشته (یکشنبه 87/10/8 ساعت 9:41 صبح)

    بازیگران عرصه اجتماع برای رسیدن به اهداف خود در جستجویی دایمی برای راهبردهای کارآمد هستند. در این میان آنها که از توان بیشتری برای خلق و بکار بستن راهبردهای بهتر برخوردارند در رقابت موجود در جامعه موفق‏ترند و بتدریج برتری کسب می‏کنند. با این وجود هر راهبردی از سوی یک بازیگر همواره با یک راهبرد پاسخ از سوی طرف‏های دیگر روبرو می‏شود که موفقیت آنرا دچار مشکل می‏کند. بنابراین اگر تعاملات اجتماعی را مدلی رقابتی فرض کنیم که در آن یک عده پیروز می‏شوند و دیگران شکست می‏خورند، آنچه از اهمیت بنیادی برخوردار است میزان اطلاعات بازیگران از یکدیگر است. اگر در یک مناقصه دولتی شما بدانید که شرکت رقیب قرار است چه رقمی را پیشنهاد دهد براحتی با دادن یک پیشنهاد پایینتر می‏توانید برنده شوید، اطلاعات حرف اول را می‏زند.

     اکنون تحولات منطقه‏ای آشکار ساخته است که بازیگران ائتلاف جهانی غرب از چه روشهایی برای رسیدن به اهداف خود سود می‏جویند. مبتذل‏ترین روش ایجاد حوادث تروریستی ساختگی برای متهم ساختن دشمنان و تنگ کردن عرصه بر آنهاست. نخستین بار که این حربه در مقیاسی بزرگ بکار گرفته شد در حوادث 11 سپتامبر 2001 بود. آن زمان افکار عمومی جهانی بدلیل تازگی راهبرد مورد استفاده غرب فریب خورد، همه کشورها با قربانیان همدردی کردند و ائتلافی جهانی برای مبارزه با تروریسم شکل گرفت. در واقع با این مظلوم‏نمایی گسترده آمریکا بدون پرداخت هزینه بالا رهبری یک ائتلاف بزرگ نظامی بین‏المللی را بدست آورد و برای سالها هم حفظ کرد. حداکثر این بود که برخی کشورهای اسلامی تلاش می‏کردند بگویند همه مسلمین اینگونه تروریست نیستند. که این خود عذر بدتر از گناه بود، زیرا بمثابه پذیرش اصل ادعای غرب بود. از آن پس دستگاه سیاسی آمریکا و غرب آنقدر از موفقیت این حربه سرمست شد که بارها آنرا تکرار کرد. حوادث تروریستی اسپانیا (پیش از برگزاری انتخاباتی که مخالفین آمریکا را به قدرت رساند)، انگلیس، ترکیه، هند و ... ازین دست بود. با این حال زمانی که یک راهبرد تکرار شد اثربخشی خود را از دست داد، دیگر نه تنها کسی وجود تروریست‏ها را نپذیرفت،‏ بلکه کم‏کم به گذشته نیز شک کردند. افکار عمومی متوجه شد که حادثه 11 سپتامبر نیز چیزی جز یک فریب بزرگ نبوده است. اینگونه بود که دولت بوش "دولت دروغگو" لقب گرفت، لقبی که تا آخر با بوش ماند.

    در سال های پس از یازده سپتامبر تاکتیک دیگری نیز توسط غرب بکار گرفته شد. ترور شخصیت‏های سیاسی و سپس به بهانه آن مداخله بین‏المللی در یک کشور یا دست‏کم ایجاد جنگ سیاسی داخلی، بی‏ثبات‏سازی آن کشور و کسب حمایت بزرگ داخلی و خارجی توسط نیروهای غربگرا یکی از کاراترین حربه‏های غرب بوده است. نمونه بارز آن ترور رفیق حریری توسط موساد و سپس سوق دادن تحولات بسمت قدرت گرفتن جریان غربگرای لبنان و مبارزه همزمان به این بهانه با سوریه و ایران بوده است. نمونه دیگر آنرا باید در ترور بی‏نظیر بوتو که این روزها در سالگرد آن هستیم جستجو کرد. تروری که منجر به بقدرت رسیدن یک تازه بدوران رسیده یعنی آصف علی زرداری شد که میراث‏دار مظلومیت خاندان بوتو است و مهمتر از‏ آن از بقدرت رسیدن نواز شریف و ایجاد یک دولت مقتدر در پاکستان جلوگیری کرد، امری که می‏توانست نقشه آمریکا برای آینده پاکستان را با دشواری روبرو کند.

    اکنون این راهبرد نیز کهنه شده است و تکرار آن نه تنها برای آمریکا سودی نخواهد داشت بلکه دستاوردهای گذشته را نیز برباد خواهد داد. به شیوه تحلیل 11 سپتامبر، اکنون می‏توانیم به گذشته نگاه کنیم و دریابیم که اگرچه در ماجرایی مثل قتل‏های زنجیره‏ای پاییز سال 77 هیچ کس باور نمی‏کرد که دست‏های خارجی در کار باشد تا مملکت را به آشوب بکشد و ماجرایی شبیه لبنان بعدی بیافریند که بالقوه بتواند منجر به سقوط حکومت یا دست‏کم تغییر ماهیت آن بشود، اما این رهبر انقلاب بود که همان روزها با تیزبینی ریشه قتل‏ها را در خارج از کشور یافت و با مدیریت صحیح کشور را از بحرانی شدید عبور داد. همان دست‏هایی که به قتل چهره‏های سیاسی غربگرا (وبعضا گمنام) داخلی آلوده شدند،‏ برای «خودکشی» سعید امامی نیز بگونه‏ای برنامه‏ریزی کردند که سرنخ‏های ماجرا برای همیشه پنهان باقی بماند. اگرچه سودی بحالشان نداشت، آنها راهبرد خود را که بسیار موفق می‏پنداشتندش از سر عجله در سایر کشورها به اجرا گذاشتند، بنابراین اجرای آن برای چندمین بار لااقل در آینده‏ای نزدیک امکانپذیر نخواهد بود.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )

  • آتش سبز (سه شنبه 87/10/3 ساعت 2:4 عصر)

    چیزی که پس از مدت‏ها وادارم می‏کند درباره یک فیلم سینمایی بنویسم این است که با وجود صراحتی که در موضع ضد اسلامی فیلم موجود است بدلیل برخی ظاهرسازی‏ها فیلم با استقبال رسانه‏های اصولگرا روبرو شده است حتی تا حدی که چند روز پیش ویژه برنامه‏ای تلویزیونی درباره آن پخش شد که طی آن با عوامل فیلم گفتگو شد. فیلم را تا حدی بالا برده‏اند که گویی یک حاتمی‏کیای جدید ظهور کرده است. نفس این موضوع نشاندهنده این است که دست‏اندرکاران اهل فیلم دیدن نیستند تا جایی که حتی نمی‏دانند برای اسلام بهتر بود از فیلم چارچنگولی تقدیر کنند نه آتش سبز.

     تبلیغلات فیلم بیانگر فیلمی بی‏توجه به گیشه است که در پی جذب مخاطب به هر قیمتی نیست، فیلمی تاریخی که عنوانش تلمیحی به تاریخ شیعه در این سرزمین دارد. در شروع فیلم یک باستان‏شناس ایرانی به همراه خانواده‏اش در جستجوی آب به یک قلعه متروک پناه می‏برند. دختر در قلعه را باز می‏کند و وارد می‏شود، در حالی که پدر (باستان‏شناس) و مادر او را در درون قلعه گم می‏کنند. دختر ازین دالان وارد تاریخ گذشته قلعه می‏شود و دوره‏های تاریخی مختلف را به چشم می‏بیند. در همین صحنه نوآوری جدیدی در عرصه سینمای ایران انجام می‏شود و آن هم نشان دادن یک دختر با دامن در نماهای درشت است که بهانه آن هم خارجی بودن آن دختر است، اگرچه در ادامه هیچ اثری از خارجی بودن وی در فیلم دیده نمی‏شود بلکه وی نمونه زن ایرانی در دوره‏های مختلف تاریخی معرفی می‏شود. اولین مقطع تاریخی عهد باستانی است. گروهی دختر که از صحرا بازمی‏گردند و یکی از آنها در جوی آب سیبی گاز زده شده پیدا می‏کند که کرمی روی آن نشسته است. همه به او می‏گویند که بختت باز می‏شود. اصولا فیلم سراسر مشحون از خرافات است. خلاصه این کرم برای این خانواده خوشبختی و ثروت و بزرگی می‏آورد. «کرم‏ات پاینده باد» شعاری است که در سراسر فیلم شنیده می‏شود. این خانواده جهانگیر می‏شود و قلعه مورد نظر را بر سر کوه می‏سازد و نام آنرا «کرمان» می‏گذارد. بدینگونه اولین سلسله تاریخی شکل می‏گیرد.

    سلسله‏ای که بشیوه هخامنشیان و سایر حکومت‏های باستانی پرداخته شده است. در آنها زن (در هیات همان دختر) به مقام فرمانروایی می‏رسد. و در این کار از خود چیره‏دستی فراوانی نشان می‏دهد و در مملکتش عدل و داد و حل مخاصمات فراوان می‏شود. رعیت راضی، فرمانروا راضی و دوره‏ای پرشکوه .... اگرچه فیلم با ابهام آفرینی تلاش دارد پیام اصلی خود را پوشیده نگاه دارد و خود را دارای لایه‏های مختلف وانمود کند اما خط سیر اصلی فیلم بر مخاطب پوشیده نمی‏ماند. سپس در گذر زمان، گویی به دوره اسلامی می‏رسیم. زنی پوشیه زده از خانه خارج می‏شود و دست دخترک خردسال خود را گرفته و بجای بردن وی به مکتبخانه که در آن احتمالا قرآن و علوم اسلامی تدریس می‏شود وی را به پیش استاد موسیقی‏دانی می‏برد تا از وی ساز یاد بگیرد. دختر بتدریج بزرگ می‏شود و عاشق استاد می‏شود. استاد بسیار پاک‏نهاد است اما ...‏

    در صحنه‏ای از یک یخچال قدیمی درون قلعه (که بصورت یک دخمه تاریک درآمده است) گروهی مردم بشکل تظاهر کنندگانی با لباس‏های دوران اسلامی (شبیه اعراب) بیرون می‏آیند، هر یک در دامن خود سنگ‏هایی دارند، پرداخت آنها بشدت شبیه مراسم رمی جمرات در حج است. و آنها نوازنده را سنگسار می‏کنند. فیلم از وی مثل یک شهید تجلیل می‏کند. از آن پس دختر در یک خانه با دیوارهایی بلند محبوس است. این خانه که دختر در آن تنهاست هیچ دری به بیرون ندارد و کنایه از زندانی شدن زنان در درون خانه در دوره اسلامی است. تنها وسیله ارتباطی با بیرون زنبیلی است که از پشت بام به بیرون بالا و پایین فرستاده می‏شود. زن،‏ کنیزی می‏خرد، با زنبیل وی را به درون منزل می‏آورد. ازو می‏خواهد امور منزل را بعهده بگیرد و از چاه آب بکشد، ختر پاسخ می‏دهد «بانو،‏ من جان رقص دارم نه جان آب کشید!». اگر هنوز «جانمایه» فیلم مورد تردید است در صحنه بعدی دختر و بانو با لباس‏های قرمز (به سبک مراسم‏های قاجاری)، دختر شراب به بانو تعارف می‏کند، بانو می‏خواهد بخورد ولی یادش می‏اآید که «روزه» است، پس دختر می‏خورد و بعد هم موسیقی رقص شروع می‏شود. از آنجا که هنوز خیلی مملکت به فنا نرفته، رقص بصورت تئاتری به نمایش درآمده است یعنی با عکس‏های پی‏درپی و نشان دادن دفزنی بانو. 

    آتش سبز یک نمونه تمام عیار از باستان‏گرایی به سبک پهلوی است، البته از آنجا که تاریخ مثل تانک از روی ایده‏های بی ربط عبور کرده است،‏این مرده دیگر زنده نخواهد شد و شاهد آن هم سالن‏های بشدت خالی سینما در زمان پخش این فیلم بی‏معناست. چیزی که به غلط مسئولین را به این اشتباه انداخته است که اگر مردم از این فیلم استقبال نکرده‏اند پس حتما فیلم ضد گیشه و «ارزشی» باید باشد. با این حال هنوز امیدمان به مردم بیش از مسئولین است.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )

  • دی 1387 - پیاده رو خاطرات
    فرزان حدادی
    فرزان حدادی، 29 ساله، ساکن تهران. دانشجوی مهندسی برق، گرایش مخابرات، دانشگاه شریف.

  • بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 17 بازدید
    دیروز: 14 بازدید
    کل بازدیدها: 235665 بازدید

  • پیوندهای روزانه
  • » تمامش کن اوباما ! (فارس) [121]
    » نگاه میر حسین به اقتصاد (فارس) [117]
    » راز تونل‏های غزه (فیگارو) [204]
    » بمب گوگلی برای غزه [85]
    » تنها ایران می‏تواند به برتری غرب خاتمه دهد (رابرت بائر) [111]
    » جراحی قلب گرانتر از متوسط جهانی (الف) [318]
    » درباره اجتهاد، تقلید و مرجعیت (هاشمی) [112]
    » حملات بمبئی عملیات مخفی سرویس‌های اطلاعاتی (بارنز) [89]
    » مهاجرین و قدرت آینده اروپا (الف) [62]
    » تحلیلی بر شکل‏گیری حزب‏الله (فارس) [84]
    » مبانی قحط‏الرجال (واژگون) [90]
    » توسعه ویکی‌پدیای فارسی، وظیفه ملی (الف) [142]
    » نقدی بر فیلم کنعان (الف) [68]
    » تلفن همراه خطرناکتر از سیگار (الف) [93]
    » کالبدشکافی بحران موسسات مالی امریکا (الف) [179]
    [آرشیو(48)]

    " style="width:110" onfocus="this.select()" autocomplete=off contenteditable=true />

  • اخبار و تحلیل

  • کیهان
    خبرگزاری فارس
    خبرگزاری مهر
    رجا نیوز
    الف

  • لینک دوستان

  • خاطرات خصوصی من
    پاسداران
    خاکریز
    عقل سرخ
    مطالعات فرهنگی
    واژگون
    بیم موج
    خبرنگار مسلمان
    اشراق
    سیاست خارجی
    حریم یاس
    دولت اسلامی
    پیاده رو خاطرات در پرشین بلاگ
    کلمه

  • مطالب بایگانی شده