با سلام و صلوات گفتمان اصولگرایی بالاخره دو سال اول به قدرت رسیدن خودش را پشت سر گذاشت. اما چرا این موضوع مهم باید باشد؟ مساله اینجاست که هر گفتمانی اگر یک گفتمان موفق باشد و قابلیت همهگیری داشته باشد، چند مرحله را طی میکند. از ابتدای پیدایش بین 1 تا 3 سال خارج از گود و مترصد کسب قدرت، در صورت موفقیت شروع توفنده در دو سال اول قدرت و سپس یک دوره طولانی رکود. گفتمانهای خارج از قدرت مظهر و نماینده رانده شدگان و بیقدرتان هستند، وقتی به قدرت وارد میشوند آرمانهای بزرگ دارند و موجی از ایمان دستهجمعی را برمیانگیزند، همه چیز را مثل سیل از بنیان میکنند و همه راهها را باز میکنند. سپس باید چیزی بجایش بسازند و سازندگی کار دشوار و طولانی است. آن وقت است که میفهمند قبلیها آنقدر هم بیراه نبودند شاید کمی اشتباه میکردند. آدم وقتی در موضع قدرت مینشیند باید اوضاع را اداره کند، باید به هزاران سوال پاسخ بدهد، باید کار کند و تنها دیکته نانوشته است که غلط ندارد. بتدریج سختیها در انسان قناعت به دستاوردهای کوچکتر را میپروراند و دیگر خبری از درشتگوییهای قبلی نیست، این اتفاق معمولا دو سال طول میکشد.
جنبش دوم خرداد سیل بنیانکنی بود که جامعه ایرانی را درنوردید. جوانان ایرانی که یکباره به سن رای دادن رسیده بودند طلبکاران درجه اول همه چیز و همه کس مخصوصا قدرتمندان بودند. ضربات پیاپی رای دهندگان به نظام سیاسی تا جایی پیش رفت که به تقابل علنی نظامی در آشوب 18 تیر 78 انجامید. جوانان میخواستند انتقام بگیرند برایشان مهم نبود چه چیزی درست است و چه چیزی غلط. وقتی آشوبگران با مشت محکم طرفداران انقلاب مواجه شدند ضربه وارده بقدری شدید بود که توانست آنها را به هوش آورد. دولت اصلاحات دو سال اول را با غرشهای شدید پیش برد ولی وقتی فهمید که غیر از عکس زنان روی صفحه اول روزنامههای رنگی و کنسرت و رقص و آواز چیزهای مهمتری هم در این دنیا هست کمکم سروصداها خوابید و یک دولت بروکرات در تلاش زنده ماندن به حرکت محافظهکارانه خود ادامه داد.
جنبش سوم تیر زمانی رخ داد که جوانان دیروز پختهتر شده بودند ولی هنوز از مدیریت جامعه دور بودند. شروع توفانی بود، از همه چیز و همه کس انتقاد میشد، به سفارت خانهها (بحق) حمله میشد، احمدینژاد کاپشناش را میکشتی از تن درنمیآورد انگار باید فریاد میزد سادهزیستی را. گذشت تا امروز، دغدغه اصلی این است که بودجه چه باشد، تورم یکی بالا یا پایین باشد، خوب اگر دقت کنی دیگر از آرمانها خبری نیست. جبهه اصولگرایی از درون خالی میشود و اگر فشار آمریکا همینطور کاهش بیابد «معنای زندگی» ما آرامآرام باید تغییر کند. البته این معامله دوطرفه است، سوم تیر کمکم بار خود را بر زمین میگذارد اما وقتی که بخشی از نظام ارزشی جامعه را تغییر داده است. اکنون دورهای دیگر از ثبات در پیش است تا به تحول آرامتری در چند سال آینده بینجامد.
|
سیاست داخلی |