در یکی دو سال اخیر پس از روی کار آمدن احمدینژاد راهکارهای زیادی برای مهار تورم در پیش گرفته شد اما هیچ یک از این اقدامات راه بجایی نبرد. اکنون پس از اتمام سال 86 باید بگوییم علیرغم اقدام موفق دولت در سهمیه بندی بنزین و کاهش مصرف آن، در کل کارنامه دولت در عرصه اقتصادی منفی ارزیابی میشود. یادمان نرود مهمترین انتقاد اصولگرایان به هاشمی رفسنجانی همواره وجود تورم رسمی 49 درصدی در یکی از سالهای ریاست جمهوری وی بود، اما اکنون رییس جمهور به ما دلخوشی میدهد که دشمنان میخواستند تورم 70 درصدی به ما تحمیل کنند و ما اجازه ندادیم. من فکر نمیکنم حجم اقدامات خارجی بتواند آنقدر بزرگ باشد که اقتصادی با 700 میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی را بتواند این اندازه تکان دهد. درست است که قیمتها در سطح جهانی بالا رفته است اما واقعا چند درصد مصرف ما از محل واردات تامین میشود؟ مگر 70 میلیون ایرانی بیکارند و تولید ثروت و کالا نمیکنند؟ آیا واقعا بخش مهمی از تورم ناشی از سوءاستفاده بانکها در مساله چکپولها بود؟ اگر این طور بود با اقدامات مظاهری تا حالا باید شاهد کاهش قابل توجه تورم میبودیم.
مساله چیز دیگری است. تورم نشانه این است که در جامعه پول بیشتری وجود دارد بدون اینکه کالاها به همان میزان افزایش یافته باشند. من حرفهای نظری نمیزنم از اطراف خودم در دانشگاه و صنایع مخابراتی کشور به شما گزارش میدهم لابد بقیه جاها هم وضع به همین شکل است ..... از دو سه سال پیش که نفت گران شد من در یک شرکتی کار میکردم، یکدفعه سیل مناقصهها و پروژهها شروع شد. گروه هفت هشت نفری ما بجای اینکه کار پروژههای قبلی را انجام دهد فقط برای مناقصههای جدید پروپوزال پر میکرد. به تعداد افراد گروه پروژههای بزرگ چند ده میلیونی گرفته شد، معلوم نبود کی این کارها را قرار است انجام دهد. خلاصه ماجرا این بود که مسئولین فکر کرده بودند اگر تا پارسال 70 میلیون ایرانی به اندازه 100 واحد کالا و خدمات تولید میکردند کافی است پول بیشتری توزیع کنید تا 200 واحد تولید کنند، امری که بطلان آن آشکار است. افزایش تولید لنگ بودجه نیست مشکل در عدم بهرهوری کافی ماهاست. این مساله وقتی با پولهای بادآورده مواجه شود بدتر هم میشود چون احساس امنیت کاذبی به امثال من دست میداد که باعث میشد تلاشمان را کاهش دهیم.
بعد از آن من به دانشگاه آمدم. در دانشگاه مواجه شدم که انواع مکانیسمهای پخش پول ایجاد شده است، مقرری دانشجویان دکترا، مقرری استعدادهای درخشان، مقرری پژوهشکدهها، مقرری بنیاد نخبگان، پروژههای کوچکی که با چند دانشجو انجام میشود اما 200 میلیون یا یک میلیارد بابتش پول پرداخت میشود و مبتنی بر رابطه هم هست، انواع بودجههای پژوهشی بیحساب، به دانشجوی دکترا یک میلیون پول میدهند که سوار هواپیما شود و در کنفرانسی در آمریکا شرکت کند، با خودشان که صحبت میکنی فقط برای خستگی در کردن میروند و میدانند که از نظر علمی چندان لازم نیست. حمایت مراکز خارج از دانشگاه هم هست، مرکز تحقیقات مخابرات به هر کس که برای فرصت مطالعاتی برود خارج ماهی یک میلیون تومان پول حواله میکند، ..... یک لحظه صبر کنید آدم یاد کشورهای عربی میافتد، تازه طرح 50 هزار تومانی هم در راه است.
پول که در دست امثال من زیاد بشود بدمستیها زیاد میشود، تا پارسال نهار ماکارونی میخوردیم، امسال مرغ سوخاری میخوریم، قبلا اتوبوس سوار میشدیم حالا تاکسی سوار میشویم، وقتی حقوق مفت زیاد بشود نیازمان به کار کردن هم کاهش مییابد ..... پس اثر دوم افزایش نقدینگی افزایش مصرفزدگی و رفاهزدگی در جامعه است. این درست خلاف مشی اصولگرایی است. میخواستیم مصرفگرایی را ازبین ببریم بدتر آنرا ترویج کردیم، با ایجاد تورم بزرگ کاری کردیم که فقرا فقیرتر بشوند. تازه این اول راه است، با افزایش سطح مصرف، مخارج واقعیمان خیلی بیشتر از نرخ تورم رسمی بالا میرود چرا که سبد کالایمان هم به سمت کالاهای لوکستر بالا رفته است. در شرایطی که دولت دائم مشغول سفرهای استانی است مدیریت متغیرهای کلان اقتصادی به فراموشی سپرده شده است و کمکم جریانات کلان اقتصادی نیروی خود را نشان میدهند. در چنین شرایطی ما دولتی میخواهیم که در مرکز بنشیند و فکری برای کلیت سیستم بکند نه اینکه دائم وقتش را در میان جزییات هدر بدهد.
و این همه چرا رخ میدهد؟ من به شما میگویم .... گویی اصولگرایی لااقل به روایت احمدینژادیاش رابطهاش را با واقعیتها از دست داده است، در شرایطی که تورم بعنوان فساد رسمی در سطح جامعه رخ داده دولت دم از مبارزه با مفسدین اقتصادی میزند، با وجود افزایش شدید نقدینگی در دو سال گذشته مجددا طرحهای بلندپروازانهای برای توزیع نقدی یارانهها مطرح میشود، درهای واردات بنحو بیسابقهای قرار است باز شود و دور نیست که تولید داخلی بالکل ورشکسته شود. رییس جمهور با داخلیها طوری رفتار میکند گویی همه دشمن او هستند بنابراین شانس خود را برای شنیدن و پذیرفتن انتقادها از بین میبرد. بدتر از همه اینکه در چنین شرایط نامساعدی دست به تعویض وزرا میزند توگویی تقصیر آنهاست که چنین اتفاقاتی میافتد. صریحتر صحبت کنیم مشکل حتی شخص رییسجمهور هم نیست .... تفکر اصولگرایی یکی از پایههایش را در نفی وضع موجود و نفی بسیاری از دستاوردهای بشری قرار داده است و از همین جا هم ضربه میخورد.
|
سیاست داخلی |