غرب در سالهای اخیر با وجود تمام تلاشی که برای بازداشتن ایران از دستیابی به انواع توانمندیها بخصوص دانش هستهای کرد عمدتا در این راه موفقیتی کسب نکرد. یکی از دلایل این عدم موفقیت کارت برنده ایران در کنترل مخازن بزرگ نفتی در خلیج فارس و شاهراه عبور 37 درصد نفت جهان از تنگه هرمز بود. اکنون پس از چندین سال تلاش بینتیجه، آمریکا بعنوان حریف اصلی در یک انتخابات مردمی تسلیم شده و پرچم مذاکره را بالا برده است، با این وجود این ماجرا درسهای فراموشنشدنی برای غرب دربرداشت. درس نخست این است که راهها به غرب نباید بسته شود. به اتفاق صاحبنظران تاریخی، رنسانس و خیزش غرب از زمانی شروع شد که نیروی دریایی متهور آن راه شرق را از طریق تنگه جنوب آفریقا پیدا کرد. تا پیش از آن دولت عثمانی با تسلطش بر یک امپراطوری پهناور، درست در کناره شرقی اروپا، راه تعامل اروپا با ربع مسکون بسته بود، اروپا خودش کوچک بود، در گوشهای هم محصور شده بود. اکنون با اکتشاف راه دریایی به هند از طریق جنوب آفریقا، حماسهای تاریخی برای غرب رقم خورد که افتخار کاشفانش را هنوز هم پاس میدارند، راه مستقلی گشوده شده بود برای تجارت، نظامیگری، و انتقال تمدن و فرهنگ. زین پس بود که اقتصاد اروپا اوج گرفت و در همین راستا بود که بدنبال کشف راه غربی هند بودند و آمریکا را یافتند.
درس اول ماجرای ایران این است که نگذاریم راه تنفستاریخیمان بسته شود. درست که تنگه جنوب آفریقا هنوز امن و امان است اما کانال سوئز بهمراه باب المندب (حد فاصل سومالی و یمن) و تنگه هرمز، در وضعیت فعلی رگ حیات تمدن غرب محسوب میشود که آنرا با بخش مهمتر جهان (از نظر جمعیت و مساحت) مرتبط میکند. بنابراین کاملا تز آشنایی است اگر این روزها میشنویم که «دزدان دریایی در باب المندب روزی یک کشتی میدزدند». اتفاقا این کشتیها از آن کشورهای مختلف است و هدف آن ایجاد نوعی همبستگی بینالمللی برای لزوم مبارزه با دزدان دریاییست. «بلافاصله پس از دزدیده شدن کشتی ایرانی حامل گندم، نیروی دریایی ناتو در حال تعقیب دزدان دریاییست»!!! «تاجران اروپایی خواستار برخورد نظامی با دزدان دریایی شدند». مساله اینجاست که چندیست نیروهایی بنام محاکم اسلامی به تاسی از انقلاب اسلامی نیرویی سیاسی تشکیل دادهاند و قدرتنمایی کردهاند. البته نیروهای اتیوپی سریعا «فتنه» را سرکوب کردند اما از آنجا که بنظر میرسد این رشته سر دراز داشته باشد، پسندیدهتر آن بود که بهانهای برای حضور مستقیم نظامی در دریای این منطقه فراهم شود.
درس دوم این است که اگر ایران توانسته نیروهایش را در نقاط استراتژیک منطقه مثل اطراف اسراییل بکارد، چرا این کار را در کنار بابالمندب نکند؟ اگر اتحادیه محاکم اسلامی در سومالی بدلیل خواست مردمی به قدرت برسد، و یک اتحاد استراتژیک دیگر به متحدین ایران افزوده شود، آن وقت کوچکترین تهدیدی برای ایران میتواند تمام تنگههای مهم دنیا را به تعطیلی بکشاند و این چیزی است که کسی در غرب خریدارش نیست. اکنون که غرب مراحل گذشته بازی را به ایران باخته، لختی اندیشیده، و در رویکردی عاقلانهتر میکوشد روی دورهای بعد تمرکز کند، گذشتهها گذشته.
|