علم و دانش در همه صورتهای ابتدایی تا پیشرفته خود مهمترین عامل در برتری نوع بشر و هر کس که صاحب آن باشد بوده است. در میان انواع گوناگون موجودات زنده این انسان بود که توانست به سطح جدیدی از حیات قدم گذارد و این نبود مگر بواسطه اینکه بشر توانست از ابزارهای مختلف و سادهای که در دست داشت برای ارتقای دانش خود بهره گیرد. اگر چه هر موجود زندهای بتدریج در طول حیات خود با آزمون و خطا و یا روشهای دیگر نوعی آگاهی نسبت به خود و محیط خود کسب میکند اما این آگاهی با مرگ این موجود از بین میرود و مجالی برای انباشته شدن و ثمر دادن نمییابد. بنابراین تمامی انواع تلاش میکنند بنوعی قابلیت انتقال دانش و اطلاعات به سایر افراد همنوع خود دست یابند و این همان چیزی است که ما آنرا بنام زبان و سخنگویی میشناسیم. هر یک از انواع موجودات زنده توانستهاند با استفاده از انتقال اطلاعات به نسلهای پس از خود یک «فرهنگ» جمعی مخصوص به خود را بوجود بیاورند که تنها بر اساس ویژگیهای فیزیکی این موجودات قابل توصیف نیست بلکه بنوعی حاکی از خودمختاری، یادگیری و در نهایت دانش و آگاهی دارد. با مشاهده رفتارهای پیچیده حیوانات بسیار کوتهفکری است اگر همچنان بر تصور کلاسیک خود بر عدم وجود آگاهی نزد سایر موجودات اصرار کنیم مخصوصا وقتی حیوانات در مواجهه با شرایط محیطی رفتارهای خود را تغییر میدهند.
بنابراین زبان و سخنگویی نقشی بسیار مهم در تکامل بشر و سایر موجودات داشته است. اما واضح است که اطلاعات گفتاری ممکن است بسادگی از حافظه پاک شوند یا تغییر صورت دهند. در ثانی اکثر افراد فرصت کافی برای بیان تمامی اطلاعات خود به دیگران را نخواهند یافت و این گفتگو تنها میتواند در جمعهای کوچک صورت بپذیرد. بنابراین سخنگویی برای انتقال اطلاعات دارای محدودیت ذاتی است. گام مهم بعدی بشر برای انتقال و ذخیرهسازی و انباشت اطلاعات ابداع نوشتن بود. از زمانی که نوشتن آغاز شد «تاریخ» بمعنای واقعی آن آغاز شد چرا که تا پیش از آن بشر بنظر میرسید در یک دور تسلسل و تکرار و تجربه مداوم و فراموشی مداوم قرار گرفته است. همزمان با ابداع خط عصر کشاورزی نیز آغاز شد و شهرها بوجود آمد و آنچه امروز «تمدن» مینامیم نضج گرفت. می توان حدس زد که سرعت پیشرفت بشر چندین برابر شد و این سرعت متناسب بود با تعداد افرادی که قدرت خواندن و نوشتن داشتند و با میزان دسترسی به امکانات نوشتاری. در عهد کتاب اینک امکان آن وجود داشت که یک متفکر یا پیامبر اثری جاودانه بر بشریت برجا بگذارد و برای همیشه اوضاع زندگی را دگرگون سازد. با این حال کتابت دشوار بود و افراد باسواد کم. کتاب گران بود و بسیار کمیاب. و این سرعت تحولی را که میتوانست از انتشار دانش برخیزد کند کرده بود. تا اینکه ابداع چاپ به فرآیند استنساخ کتاب سرعت بخشید، آنرا کمهزینه کرد و در دسترس همه قرار داد. تحولی اینچنین ساده اکنون بعنوان یکی از ستونهای تجدید حیات علمی در آغاز قرن پانزدهم میلادی شمرده میشود. گسترش دانش بسرعت اوضاع زندگی بشر را بهبود داد، افراد بیشتری باسواد شدند و دانش را بنوبه خود گسترش دادند. اکنون دیگر سیمای زندگی را نمیتوان هر پنجاه سال با قبل از آن مقایسه کرد، امروز بزرگترها از کودکان از نظر میزان دانش ممکن است عقب بمانند.
اما این روزها تحولی همسنگ در راه است که میتواند اثری بزرگ ایجاد کند. اگر امروز برای آگاهی از نظرات یک صاحبنظر باید نوشتهها بر روی صفحات کاغذ چاپ شوند و به قیمت نسبتا گرانی از طرف ما خریده شوند، توجه کنید که ما این روزها کتابهای بیشتری میخوانیم تا صد سال قبل پس هنوز هزینه کتاب بار گرانی است بر ما، و پس از یک بار خواندن در گوشهای تا سالیان سال انبار شوند تا کمکم از دور خارج شوند، در آینده نزدیک یا بگویم کمکم از همین حالا بیشتر چیزهایی که میخوانیم تنها حروفی دیجیتالی هستند که برای لحظاتی بر صفحه کامپیوتر نقش میبندند. از آنجا که هیچ ماده اولیهای برای انتقال اطلاعات صرف نشده استو براحتی قابل کپی کردن است بزودی مانند فایلهای موسیقی اینترنتی مجانی خواهند شد و در حجمهای زیاد در دسترس قرار خواهند گرفت. کتاب مجانی خواهد شد همانطور که امروز استفاده از سایتهای خبری با بهترین مطالب تحلیلیشان مجانی است. با قرار گرفتن روی اینترنت هر کتاب همزمان در دسترس میلیاردها نفر قرار خواهد گرفت و اگر مشکل زبان را در نظر نگیریم تحولی که پیش چشم میآید دامنهای وسیع خواهد یافت. نه دیگر به انتشاراتی نیاز خواهد بود نه به شبکه پرهزینه توزیع، نه به کاغذ، نه به پول.
|