چند روز پیش در یکی از پارکهای بالای شهر تهران با تعدادی از دوستان در کتابخانه جمع شده بودیم و مراسمی داشتیم. از بیرون همهمهای برخواست و داد و فریادها بالا گرفت. چون از محتوای جلسه هم حالم گرفته شده بود بیرون زدم ببینم چی شده؟ کنار کتابخانه دستشویی عمومی بود که حالت پنهان و پایینتر از سطح زمین پارک محسوب میشد و سقفی هم داشت .... دیدم دستههای جوانان از روی پلهای بالای کتابخانه گروهگروه رد میشوند و فحشهای رکیک میدهند و مبارز میطلبند. مردان هم دست خانوادهشان را گرفته بودند و در حالی که تلاش میکردند آنها نترسند بسرعت از صحنه دور میشدند. کمی که آرام شد دیدم تعداد زیادی از زنان از دستشویی زنانه بیرون آمدند. آنجا در واقع پنهان شده بودند. پسرهایی که از بالا رد میشدند دستههای کوچک دخترانی که از کنار کتابخانه بسرعت راه میرفتند تا دور شوند و احتمالا به خانه بروند را به همدیگر با دست نشان میدادند و آرام چیزهایی به هم میگفتند. مسیرشان را کج میکردند و معلوم نبود چه قصدی داشتند. مراسم که تمام شد نیمه شب بود و پارک خلوت شده بود. وسایل را به مسئول پارک تحویل دادیم. فهمیدیم که علت دعوا این بوده است که مسئولین پارک برای سرگرمی مردم در آنجا یک تلویزیون بزرگ نصب کردهاند و احتمالا فیلم نمایش میدادهاند. چند جوان بیسروپا «مست» کرده بودند. از تلویزیون بالا رفته بودند و با دست به صفحه تلویزیون میکوبیدند. نگهبان پارک بهشان تذکر میدهد. آنها هم چاقو میکشند و به دهان نگهبان - که جوانکی بیش نبود - زده بودند. البته جای خوشحالی است با چانه چاقو زده بودند. هنوز اینقدر حواسشون بود. اندازه یک کف دست خون دهان نگهبان هنوز روی زمین بود. خلاصه قصه طولانی شد. بگذریم. البته من شخصا از آنجا که بچه فلان جا هستم و چند بار دستکم کتک خوردهام، خیلی نترسیدم، اما حتم دارم دخترها و زنها ترسیده بودند وگرنه توی دستشویی قایم نمیشدند. البته نیروی انتظامی عملیات پارتیزانی خفنی دارد انجام میدهد و آدم را یاد دستگیری تروریست بینالمللی «مارکوس» میاندازد. اما آن روز در پارک، پلیس تنها هنگامی به آنجا رسید که پارک خلوت شده بود. و «کی بود؟ چی بود؟ خبری نبود!». البته من جوگیر این حادثه خاص نشدهام. ازین حوادث بارها دیده ام و گاهی خودم هم بنوعی درگیری داشتهام. اما مساله اینجاست که امنیت در ایران بنظر من وضع خرابی دارد. اگر با بدحجاب مبارزه میکنید و قدارهکشها و باندهای کوچه به کوچه را به حال خودش میگذارید، در واقع پشهها را کشتهاید و گرگها را رها کردهاید. امروز کدام آدم عاقلی جرات دارد دست زن و دخترش را بگیرد و به پارک محل ببرد؟
اگر فکر میکنید این وضعیت درد بیدرمان است یادآوری کنم که در اسلام، کسی که سلاح بکشد بر روی بیسلاح، چه از آن سلاح واقعا استفاده کند چه نکند و فقط بترساند، حکمش این است که دست و پایش را ببرند و مصلوبش کنند تا بمیرد. آن روزها راهزنها در بین راه چنین میکردند. الان هم دستههای جوانان چنین میکنند. وگرنه فینفسه تفاوتی میان آنها نیست. حالا کاری نداریم که کدام یک از حدود الهی الان اجرا میشود که راجع به سنگینترینش بخواهیم بحث کنیم؟ مگر کسی انگشت دزد را میبرد؟ بگذار تمام کشور را دزد بردارد. اصلا ما هنوز مشکل تئوریک داریم که «بالاخره کسی که یک میلیارد تومان اختلاس بکند دزد محسوب میشود یا نه؟». البته بستگی دارد این سوال را از کدام جناح پرسیده باشید. بگذار بگذریم مساله عمیقتر از این حرفهاست.
|
سیاست داخلی |