ایران در پرونده هستهای ر ویکرد جدیدی اتخاذ کرده است. بر مبنای سیاست جدید ایران از تصویب مکانیسم ماشه که بر مبنای آن در صورت صدور هرگونه قطعنامه تحریمی توسط شورای امنیت ایران بطور خودکار از معاهده منع گسترش خارج میشد خودداری میکند. همچنین مقامات ایرانی تنها با زبانی مبهم طرف مقابل را به اقدام تلافیجویانه تهدید میکنند بدون اینکه صراحتا به نوع این اقدامات اشارهای بکنند. البته بارها از لسان مقامات رده پایین اعلام شده که این واکنش چیزی جز خروج از معاهده نخواهد بود. ایران قصد دارد صبر در پیش بگیرد و هرگاه چنین قطعنامهای به تصویب رسید واکنش خود را آغاز کند. بلافاصله پس از آن مجلس درخواست سه فوریت برای بررسی طرح خروج از انپیتی در صحن علنی خواهد کرد و ایران ظرف چند روز خارج خواهد شد.
آمریکا و دنبالههای داخلیاش سکوت و ابهام فعلی را نوعی انفعال ارزیابی کردهاند و تصور میکنند مقامات ایرانی دچار تردید شدهاند. علیرغم این طرز فکر باید گفت منافع عالی ایران و اسلام در این است که ایران از معاهده خارج شود و برای انجام این کار هیچ شرایطی بهتر از صدور یک قطعنامه تحریمی ضعیف و غیرقانونی در شورای امنیت وجود ندارد. ایران در شرایطی که تا پیش از صدور قطعنامه هیچ واکنش شدیدی بروز نداده باشد و بلافاصله پس از آن خشم خود را ابراز نماید میتواند بیشترین حمایت افکار عمومی بینالمللی را در مساله هستهای بدست آورد و به حیثیت آمریکا بعنوان رهبر تلاشهای تحریمی ضربه جدی وارد کند. برای اطمینان خاطر مقامات غربی در این مورد کافی است به این نکته اشاره کنیم که پس از تلاشهای تفرقهافکنانه ناکام رفسنجانی که با موج محکومیت داخلی و حتی بینالمللی مواجه شد رهبر انقلاب رفسنجانی و احمدینژاد را بعنوان دو سخنران نماز جمعه روز قدس معرفی کرد و آنها بطور ضمنی اتحاد مسئولان برای مقابله با شورای امنیت را بنمایش گذاشتند. احمدی نژاد مثل همیشه با قاطعیت تهدیدات خودش را تکرار کرد و هاشمی هم با برگزیدن موضوع نقض حقوق بشر در فلسطین تاکید کرد که سازمانهای بینالمللی مشروعیتی ندارند. نکته جالب توجه در روز قدس این بود که ظاهرا بیان موضع جمهوری اسلامی درباره مساله فلسطین بیشتر به احمدی نژاد سپرده شده بود تا هاشمی.
نکته مهم در مورد دانش هستهای این است که وقتی برنامه هستهای در کشوری براه میافتد دقیقا هیچ راهی برای متوقف کردن آن نیست مخصوصا اگر بومی باشد. در این راستا هرگونه فشار سیاسی یا اقتصادی و از همه بدتر نظامی تنها توجیه برنامه هستهای را افزایش میدهد و آنرا بیشتر بسمت امنیتی شدن سوق میدهد. با این نگرش تصور میکنم مانورهای نظامی تازه آمریکا در منطقه را بیشتر باید در چارچوب خرید آبرو برای آمریکا و متحدینش ارزیابی کرد تا هر چیز دیگر. در این مورد خوب است به شکل خیلی رمانتیک مانور مورد نظر توجه کنیم. معمولا در مانورها بمب میترکانند و موشک هوا میکنند. اما این دفعه چند تا کشتی تا بن دندان مسلح یک کشتی باربری را تعقیب میکنند و بطور کاملا قهرمانانهای آنرا متوقف میکنند! کاملا مشخص است که این بیشتر نوعی نمایش است تا رزمایش واقعی. قصد دارند در عرصه بینالمللی وانمود کنند که هنوز آمریکا کنترل اوضاع را در دست دارد. قطعنامه در دست بررسی را نیز باید در همین چارچوب دید. آمریکا با وجود علم به اینکه این قطعنامه باعث محکمتر شدن موضع ایران میشود آنقدر در موضع ضعف قرار گرفته که مجبور به انجام چنین مانورهایی است.
|