روز گذشته با کمال تاسف شاهد خبر توقیف ماهنامه سوره از سوی حامی مالی خود یعنی سازمان تبلیغات اسلامی بودیم. بر کسی پوشیده نیست که مجله سوره مهمترین ارگان فکری جریان انقلاب اسلامی و ادامهدهنده راه شهید آوینی است، همو که در روزهای قبل از شهادتش معروف بود که در حال بیرون انداختنش از سوره هستند و حضورش و حرفهایش خیلیها را عصبانی کرده بود. شهید آوینی تنها هنگامی بعنوان سمبل فرهنگ انقلابی زمان صلح برسمیت شناخته شد که بطور ناگهانی رهبر انقلاب در مراسم تشییع جنازه وی حضور یافت. آن وقت همه تبدیل به پیروان صادق آوینی شدند. اکنون نیز معلوم نیست انتقادات بشدت نرم و نازک سوره از ارگانهای فرهنگی به دامن قبای کدام یک از استوانههای انقلاب برخورد کرده که دستور خود-تعطیلی آن با این شدت و حدت صادر شده. ستون مورد نظر حتی به سانسور بخشهای غیرمورد علاقه یا حتی اخراج افراد مورد بیعلاقگی و سایر اقدامات نیز توجهی نشان نداده و یکسره تصمیم گرفته برای همیشه صورت مساله را پاک کند. به هر حال ما متاسفیم که عمیقترین نشریه کشور که پل وصل انقلاب اسلامی با بیداری اسلامی بینالمللی بود تحت نظر ارگانی است که شاهکارهایی چون واردات سیگار را در کارنامه خود دارد.
|
سیاست داخلی |
«ربا و تورم» نوشته احمد علی یوسفی، 1850 تومان. وقتی این کتاب را خریدم از خوشحالی در پوست نمیگنجیدم فکر میکردم بالاخره یک کتابی پیدا کردم که دیدگاه من را درباره ربا تایید میکند. اما وقتی سوار اتوبوس شدم و کتاب را باز کردم دیدم صفحه اولش تقدیرنامه برای برگزیده شدن بعنوان پژوهش برگزیده سال هست و با اضطراب پایینش رو نگاه کردم دیدم خاتمی امضا کرده. متوجه شدم که اتفاقا کتاب در جهت توجیه نظام بانکداری داخلی و بینالمللی نوشته شده. با این وجود بخشهایی از آن را خواندم.
استدلال اصلی کتاب این است که در شرایط وجود تورم پایدار، اصل بر جبران کاهش ارزش پول در قرضهای مدتدار است، چرا که فلسفه وجودی پول ارزش مبادلهای آن است و پول بخودیخود ارزشی ندارد. مثال رایجش این است که برف در زمان قدیم یک کالای گرانی بوده، مثلا شبیه بستنی فعلی. حالا میگویند اگر کسی به شما در تابستان مقداری برف قرض داد شما نمیتوانی همان مقدار را در زمستان به او رد کنی چون آن وقت ارزشش را از دست داده است. کتاب همچنین شامل مباحث نسبتا دقیقتر اقتصادی نیز هست. در یکی دو سال گذشته استدلال بنفع جبران کاهش ارزش پول دچار اشکالات جدی شده است. مخالفان سوال میکنند که مگر در عصر تشریع هیچ نوع تورمی وجود نداشته است؟ اگر وجود داشته و با وجود آن هر گونه اضافه در بازپرداخت قرض ربا دانسته شده پس این حکم برای زمان حال نیز معتبر است. در حقیقت این کتاب تنها برای پاسخ به این پرسش نوشته شده است و پاسخش این است که در زمان ائمه اگرچه روایات محکمی درباره افزایش قیمتها در دست است اما این افزایشها بصورت نوسانی حول نقطه میانگین بوده است. چرا که میزان کل نقدینگی در گردش (طلا و نقره) بدلیل کمیاب بودن معادن آنها تقریبا ثابت بوده و اگر هم بر اثر فتح ایران و روم موقتا نقدینگی موجود در مدینه افزایش یافته دوباره به سراسر مملکت اسلامی بازگشته است. اما از دیدگاه کتاب، ماهیت تورم امروزی این است که دولت آزاد است هر چقدر میخواهد اسکناس چاپ کند و بنابراین با تورم پایدار و غیربازگشتی روبرو هستیم.
در پاسخ به این کتاب اولا باید مناظرهای که درباره رابطه ربا و تورم بوجود آمده است را به فال نیک بگیریم. در ابتدای کتاب فتواهای علمای سنی آمده است که نشان میدهد قریب به اتفاق جبران کاهش ارزش پول را ربا میدانند و بنظر میرسد ما در این زمینه مدتها غافل بودهایم یا مساله را نادیده گرفتهایم. ثانیا نویسنده محترم اصل نوسانات شدید قیمتی را در عصر ائمه تایید میکنند تا حدی که در زمان عثمان قیمت یک کنیز معادل هموزنش نقره بوده است. یا احادیثی را نقل میکنند که مطابق آنها شخصی درهم (نقره) از کسی قرض میگیرد و در هنگام ادای قرض در چند روز بعد ارزش نقره در برابر طلا به نصف کاهش یافته است! حال در چنین شرایطی چه چیزی موجب میشود نویسنده معتقد به جبران کاهش ارزش پول در حالت تورم پایدار و عدم جبران آن در تورم نوسانی باشد (به فرض که اصل نوسانی بودن تورم زمان ائمه را با مسامحه بپذیریم). اگر فیالمثل در اثر قحطی بمدت چند سال کالاها گران شود چه منطقی میتواند بگوید در اینجا نیازی به جبران کاهش ارزش پول نیست؟ جمعبندی روشنی که میتوان از این اثر داشت این است که مولف پذیرفته است که نوسانات قیمتی حتی با ثبات چند ده ساله در عصر تشریع وجود داشته است، بنابراین دو راه پیشرو دارد یا حکم بدهد که تحریم ربا مخالف عقل است و نعوذبالله خداوند خلاف عقل حکم کرده است یا اینکه مجددا به استدلال «تفاوت بنیادی طلا و نقره با اسکناس» پناه ببرد و در این صورت در واقع در مقابل سوال اصلی مخالفان سپر انداخته است. نویسنده اگر چه با استناد به استفاده طلا و نقره بعنوان زیورآلات آنها را برخلاف اسکناس دارای مطلوبیت ذاتی میداند اما بعقیده من طلا و نقره قدیم تفاوت ماهوی با اسکناس فعلی ندارد و هر دو بعنوان وسیله مبادله تنها به میزان کمیابیشان ارزشمند بودهاند. شاهد آن نیز کاهش ارزش طلا و نقره در زمانهایی است که حجم آنها در بازار افزایش مییافت (فتح ایران، فتح آمریکا بعد از کریستفکلمب و ...).
|
سیاست داخلی |
همانطور که انتظار میرفت پس از کندی برنامه ایران برای راهاندازی غنیسازی در مقیاس صنعتی روسیه حاضر نشد بتنهایی بار اتمی شدن ایران را بر دوش بگیرد و لذا از تحویل سوخت هستهای به بهانههای سطحی خودداری میکند. مسئولین کشورمان خوب است با عدم اتکا به روسیه در این مرحله، با راهاندازی 3000 سانتریفوژ در اسرع وقت و تثبیت هستهای شدن ایران به روسیه برای انتقال سوخت به ایران کمک کنند.
اما همانطور که امروز محمد حسن قدیری ابیانه گفت، تهدیدات نظامی آمریکا که با واکنش سرد دولت و ملت ایران روبرو شد اکنون جو داخلی آمریکا را بضرر جمهوریخواهان تغییر داده و طیفهای مختلف برای مهار نومحافظهکاران تلاشهای شدیدی را آغاز کردهاند. این موضوع منجر به تکذیبهای پیاپی هرگونه اقدام نظامی از سوی مقامات آمریکایی شده است. آمریکا اکنون با وضعیتی روبرو شده است که میرود منجر به حیثیتی شدن مساله اتمی ایران گردد. همانطور که در قضیه تسخیر لانه جاسوسی، آمریکا به گروگان دانشجویان ایرانی درآمد اکنون نیز پس از چند سال تمرکز جهانی بر روی مساله هستهای ایران حیثیت آمریکا در خطر قرار گرفته است. این موضوع میتواند مهمترین علت طرح تهدیدات نظامی باشد چرا که بلحاظ منطقی هستهای شدن ایران برای غرب هزینه کمتری خواهد داشت تا جنگ با ایران. اما در این میان این حیثیت آمریکا بعنوان یک ابرقدرت فاتح (لااقل در خاورمیانه و در سالهای اخیر) است که توسط ایران به بازی گرفته شده و این چیزی است که بیش از مساله اتمی آمریکا را میرنجاند.
اکنون سردمداران کاخ سفید برای اینکه مساله ایران بر روی انتخابات ریاست جمهوری آتی آمریکا همانند مورد کارتر تاثیرگذار نباشد راهحل را در انحراف افکار عمومی دیدهاند. ازینرو آمریکا دستاندرکار ایجاد یک بحران بزرگ بینالمللی است که بتواند مساله ایران را به درجه دوم اهمیت سوق دهد و از هزینه شکست آمریکا در برابر ایران بکاهد و این چیزی جز بحران موشکی اخیر میان آمریکا و روسیه نیست. آمریکا با مستقر کردن سیستمهای ضد بالستیک در مرزهای روسیه اقدامی بشدت تهاجمی صورت داده است که میرود سیاست جهانی را بسوی یک جنگ سرد جدید سوق دهد. البته این بار آمریکا به میل خود وارد چنین جنگ سردی میشود چرا که رقیب فعلی بسی ضعیفتر از اتحاد جماهیر شوروی سابق است و بخوبی قابل کنترل خواهد بود. آمریکا برای متحد کردن جبهه غرب در برابر یک تهدید بزرگ جدید به چنین بحرانی و حتی بزرگتر از آن نیاز خواهد داشت. برای جلوگیری از تجزیه غرب بدست روسیه است که آمریکا دژ نظامی جدید خود را درست در منتها الیه شرقی اروپا بنا میکند. از سوی دیگر برخورد شدید آمریکا و روسیه نشاندهنده آن است که دیگر آمریکا به یک اجماع بینالمللی برای مقابله با برنامه هستهای ایران نیازی ندارد و حتی اخیرا با اعتراضات شدید به قراردادهای نفتی چین با ایران این کشور بالقوه مخالف را هم رنجانده است. این واقعیات ما را متقاعد میکند که علیرغم استمرار دشمنیها دوره تمرکز بر ایران گذشته است و یک ایران اتمی عملا توسط غرب پذیرفته شده است.
|
سیاست داخلی |