توافق ایران و آژانس برای حل و فصل مناقشه اتمی جلوههای تازهای از رفتار بازیگران بینالمللی در رابطه با ایران را آشکار کرد. زمانی فکر میکردیم مشکل غرب با ما این است که ما به فعالیتهای خطرناکی روی آوردهایم و این بیچارهها را در معرض تهدید نابودی قرار دادهایم، پس باید اعتمادسازی میکریدم، فعالیتهای خطرناکمان را تعطیل میکردیم و اصلا شک میکردیم که انگیزه ما از دنبال کردن برنامه هستهای چیست و چرا «19 سال به دنیا دروغ گفتهایم»؟ همه این کارها را انجام دادیم ولی با کمال تعجب رفتار غرب تغییری نکرد، تهدیدها هر روز پررنگتر، تحریمها نزدیکتر و جوسازی تبلیغاتی قویتر میشد. دولتی که نتوانست رفتار غرب در پرونده هستهای را پیشبینی و کنترل کند لاجرم سقوط کرد .......
فرد دیگری بر سر کار آمد، اجماعی ملی شکل گرفت که متاثر از ضعف و ذلت دیپلماسی هستهای در دوره قبل به این نتیجه رسیده بود که دلیل زیادهخواهی غرب دقیقا ابراز ضعف ما است و اشکال این است که ما گفتمان غرب را در این پرونده پذیرفتهایم و در نتیجه پیش از شروع مذاکره دست بالای غرب را پذیرفتهایم. نتیجه این که اگر ما محکم بایستیم غرب کوتاه خواهد آمد. تاسیسات هستهای راهاندازی شد و قدمبهقدم در این علم پیشرفت کردیم. اما اگرچه غرب نشانههایی از تزلزل در برابر ایران از خود نشان داد، بزودی غرب نیز رویکردی مرحلهای در برابر ایران در پیش گرفت، هر گام هستهای ایران با یک گام تحریمی-انزوایی از طرف غرب روبرو شد. در مرحلهای تصور میشد تحریمهای غرب مقدمهای برای رویارویی نظامی است، همانطور که در مورد عراق روی داد و این که قطعنامههای شورای امنیت تنها جنبه زمینهسازی برای تند کردن جو بینالمللی در اطراف ایران و شروع فاز نظامی را دارد. بنابراین راهبرد ایران این بود که بیتوجه به قطعنامهها برنامه بازدارنده هستهای را به پیش ببرد. هیچگاه نخواهیم دانست تا چه حد چنین دیدگاهی درست بود، آیا حقیقتا آمریکا بدنبال حمله به ایران بود؟ به هر حال از آنجا که ایران به توان بازدارندگی دست یافت فرصتی فراهم نشد تا تصمیم حقیقی آمریکا در این زمینه آشکار شود. در چند ماه اخیر پس از اقدام ایران به توافق با آژانس با کمال تعجب آمریکا به رویه مرحلهای خود برای تنگتر کردن حلقه محاصره ایران ادامه داد ولو اینکه در تلاش خود ناموفق بود. چنین رفتاری نشان داد هدف آمریکا از فشارهای اقتصادی وادار کردن ایران به شفافسازی اتمی هم نیست.
آمریکا در راس هرم قدرت جهانی نشسته است. نظامی بشدت نابرابر که در آن بالاییها از اپیدمی چاقی میمیرند و پایینیها از لاغری مفرط. مهمترین دغدغه قدرتمندان جلوگیری از اتحاد ضعفا برای دگرگونی اوضاع عالم است. انقلابها اگرچه مقیاسی ملی دارند اما از دیدگاه قدرتهای بینالمللی (که بیشتر آنها کشورهای بلوک غرب هستند) این انقلابها میتوانند بسرعت بعدی جهانی پیدا کنند. زمانی که ساندنیستها انقلابیون نیکاراگوئه بطور مسالمتآمیزی قدرت را در این کشور در دست گرفتند و برنامههای عدالت اجتماعی را در پیش گرفتند، زمانی که این برنامهها موفقیتهای شگرفی بدست آورد، قیمت خانه نصف شد، علیرغم رکود اقتصادی سراسری در آمریکای لاتین اقتصاد این کشور رشد مناسبی را تجربه کرد، در این زمان آمریکا چارهای ندید جز اینکه ضدانقلابیون کنترا را برای ایجاد جنگهای ایذایی در مرزها تجهیز کند، پس از آغاز جنگ 30 درصد تولید ناخالص ملی کشور صرف جنگ میشد، وضع اقتصاد وخیم شد و بتدریج ساندنیستها محبوبیت خود را از دست دادند، نهایتا در یک انتخابات آزاد کنتراها قدرت را در دست گرفتند.
آمریکا برنامه تغییر نظام در ایران را در یک چارچوب جهانی برای براندازی انقلابهای امیدبخش دنبال میکند. اگر نتواند در مرحله اول با دخالتهای پنهانی سیا براندازی را انجام دهد در مرحله دوم آتش جنگ را بقیمت خون صدها هزار نفر و بقیمت سرکوب امید تاریخی ملتها میافروزد. انقلاب اسلامی اگرچه این بزنگاهها را پشت سر گذاشت، اکنون که آمریکا از استحاله نظام از طریق نیروهای داخلی نیز ناامید شده است، اکنون که مرحله تازهای از جهانی شدن انقلاب اسلامی در فلسطین، لبنان و سایر جاها آغاز شده است، دور تازهای از تلاشهای تغییر نظام را آغاز کرده است. هدف از تحریمها این است که با بهانه قرار دادن پرونده هستهای، بتدریج از نظر اقتصادی ایران را در تنگنا قرار دهند تا رونق اقتصادی از بین برود، برنامههای اصلاحی شکست بخورد و در بلندمدت انقلاب اسلامی پژمرده شود و قدرت الهامبخشی خود را از دست بدهد. ازین رو آمریکا بنحو مضحکی میکوشد با ربط دادن هر نوع فعالیت اقتصادی (مثل واردات آلومینیوم!) با برنامه هستهای جامعه جهانی را در گسترش دامنه تحریمها همراه کند. اما با این وجود باید گفت که آمریکا در بازی بلندمدتی که با ایران آغاز کرده است در موقعیت مناسبی قرار ندارد، نه آن موقعیت جهانی سابق را دارد نه ایران آن ایران سابق است، جهان هم تغییر کرده و بعید است شرایط جدید جهانی اجازه پیروزی را به آمریکا بدهد. چه بسا آمریکا با تزلزل در پادشاهی جهان زمینه وقوع انقلاب جهانی را از بهم پیوستن جویبارهای کوچک تحولخواهی فراهم کند.
|
بینالمللی |