سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | شناسنامه | پست الکترونیک | پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

بین‏المللی - پیاده رو خاطرات

وصیت‏نامه پطر کبیر تزار روسیه (پنج شنبه 86/6/8 ساعت 10:42 صبح)

پطر، امپراطور و حاکم مطلق تمام روسیه به کلیه اعقاب و جانشینان خود در تاج و تخت و دولت روسیه اظهار می‏داریم:
چون خدای بزرگ که حیات و تاج خود را از او داریم دائما ما را با نور خود روشن کرده و از ما پشتیبانی فرموده است چنین می‏گوییم:
1- نگاه‏داشتن ملت روسیه در حالت جنگ دائمی تا سربازان همیشه ورزیده و آماده باشند و به آنها فقط برای بهبود وضع مالی دولت و تجدید نیروی ارتش و انتخاب فرصت مناسب برای تعرض استراحت داده شود. تا به این ترتیب بمنظور توسعه و آبادانی روزافزون روسیه صلح در خدمت جنگ و جنگ در خدمت صلح باشد.
2- به هر وسیله ممکن از میان پیشرفته‏ترین ملت‏های اروپا افسرانی در زمان صلح دعوت شوند تا ملت روسیه بدون از دست دادن مزایای خود از مزایای سایر کشورها بهره‏مند شود.
3- در هر فرصت مناسب در هر گونه امور و اختلافات موجود در اروپا مخصوصا آلمان  (زیرا نزدیکتر و بنابراین مورد توجه مستقیم می‏باشد) مداخله شود.
4- ایجاد اختلاف در لهستان بوسیله ایجاد کشمکش و حسادت دایمی و جلب بزرگان این کشور بوسیله طلا و تحت نفوذ قرار دادن مجالس و تطمیع آنها بمنظور نفوذ در امر انتخاب سلاطین و روی کار آوردن طرفداران روسیه و حمایت از آنها. وارد کردن نیروهای روسیه به لهستان و نگه داشتن آنها تا زمانی که فرصتی بدست آید که بکلی در آنجا بمانند. چنانچه قدرت‏های مجاور اشکالاتی ایجاد کنند، باید آنها را بطور موقت با تقسیم این کشور ساکت کرد تا زمانی که پس گرفتن آنچه که داده شده میسر گردد.
5- حداکثر اراضی ممکن از سوئد گرفته شود و تدابیری اتخاذ گردد که سوئد روسیه را مورد تعرض قرار دهد و بهانه‏ای برای مطیع کردن این کشور بدست آید.
6- همواره همسران شاهزادگان روسیه بجز شاهزاده خانم‏ها از میان آلمانی‏ها انتخاب شوند تا پیوند‏های خانوادگی افزایش یابد و اشتراک منافع ایجاد گردد. آلمان بخودی خود بوسیله توسعه نفوذ ما به طرفداری از روسیه برخواهد خواست.
7- در امور بازرگانی باید حتی‏الامکان برای اتحاد با انگلستان کوشید زیرا کشوری است که بیش از همه برای ناوگان ما نیز مفید می‏باشد. چوب وسایر محصولات ما باید با طلای انگلستان مبادله و روابط دایمی میان بازرگانان و ملوانان انگلستان و روسیه ایجاد شود تا افراد ما برای بازرگانی و کشتیرانی آماده باشند.
8- در طول سواحل دریای بالتیک بطرف شمال و همچنین در امتداد سواحل دریای سیاه بی‏وقفه پیشروی شود.
9- نزدیک شدن هرچه بیشتر به قسطنطنیه و هند. کسی که به آنجا تسلط یابد حاکم واقعی جهان خواهد بود. بنابراین باید گاهی با ترکیه و گاهی با ایران جنگ‏های دایمی برپا شود و کارخانجات کشتی‏سازی در کنار دریای سیاه تاسیس و تدریجا بر این دریا و دریای بالتیک تسلط برقرار گردد و این امر برای موفقیت این نقشه ضروری است. باید در انحطاط ایران تسریع شود و باید تا خلیج فارس نفوذ کرد و در صورت امکان راه بازرگانی قدیم شرق را از طریق سوریه احیا نمود و تا هند که انبار و بارانداز جهان است پیشروی کرد. پس از رسیدن به آنجا دیگر احتیاجی به طلای انگلستان نخواهد بود.
10- برای اتحاد با اتریش و حفظ آن باید تلاش شود و در ظاهر از نیات آن درباره سلطنت بر آلمان حمایت گردد ولی این کار باید با تحریک حسادت سایر سلاطین علیه آن کشور در خفا انجام گیرد. کوشش شود هر یک از آنها کمک روسیه را بطلبند و نوعی حمایت از آن کشور بعمل آید که زمینه را برای تسلط آینده هموار خواهد ساخت.
11- خاندان سلطنتی اتریش به اخراج ترک‏ها (عثمانی) از اروپا علاقمند شود و هنگام فتح قسطنطنیه حسادت آن کشور خواه بوسیله ایجاد جنگ بین اتریش و کشورهای قدیمی اروپا و خواه با واگذار کردن قسمتی از اراضی فتح شده که بعدا پس گرفته خواهد شد خنثی شود.
12- جلب نمودن و گردآوری کلیه یونانیان پراکنده و جدایی‏طلب از نظر دینی که در مجارستان، ترکیه و جنوب لهستان متفرق هستند و تبدیل روسیه به حامی و مرکز آنها و ایجاد زودهنگام یک رهبری جهانی از طریق نوعی سلطنت یا رهبری دینی برای آنها. به این ترتیب ما دوستانی در میان هر یک از دشمنان خود خواهیم داشت.
13- هرگاه سوئد تجزیه شد، ایران مغلوب گردید، لهستان مطیع شد، ترکیه فتح گردید، ارتش‏های ما به هم پیوستند و دریای سیاه و دریای بالتیک تحت مراقبت ناوگان ما قرار گرفت، آنگاه باید بطور جداگانه و خیلی محرمانه ابتدا به دربار ورسای (فرانسه) و سپس به دربار وین پیشنهاد تقسیم حکومت جهان را نمود. اگر یکی از آنها پیشنهاد را پذیرفت و این امر قطعی است، باید با تحریک جاه‏طلبی و غرور آن از این عامل برای خرد کردن دیگری استفاده نمود. سپس اولی را بنوبه خود باید شکست داد و در این امر تردیدی نیست زیرا در آن موقع روسیه بر تمام شرق و قسمت بزرگی از اروپا تسلط خواهد داشت.
14- چنانچه هر دو کشور پیشنهاد روسیه را رد کنند و این احتمال بسیار کم است، لازم خواهد شد بین آنها کشمکش ایجاد شود تا یکدیگر را خسته کنند. در آن موقع با استفاده از یک لحظه حساس روسیه باید با نیروهای خود که قبلا متمرکز شده باشند به آلمان هجوم آورده و در یک زمان واحد دو ناوگان بزرگ حامل نیروهای بی‏شمار آسیایی یکی از دریای آزوف و دیگری از بندر آرخانگل تحت حفاظت نیروی دریایی مستقر در دریای سیاه و دریای بالتیک حرکت نموده و با پیشروی بطرف مدیترانه و اقیانوس اطلس از یک طرف فرانسه را مورد هجوم سیل‏آسا قرار دهند و از طرف دیگر به آلمان حمله کنند. پس از شکست این دو کشور بقیه اروپا به آسانی و بدون جنگ تحت سلطه روسیه قرار خواهد گرفت. اروپا بدین ترتیب می‏تواند و باید مطیع شود.
(منبع: اتحاد شوروی آنگونه که هست، ترجمه و تالیف: محمدرضا ابراهیمی)


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • بین‏المللی

    برچسبی به نام سنت‏گرایی (یکشنبه 86/6/4 ساعت 3:2 عصر)

    از زمان رنسانس در اروپا که افکار جدیدی درباره همه چیز از علم و فناوری گرفته تا علوم انسانی پدید آمد، جامعه دستخوش یک جبهه‏بندی دوقطبی تمام‏عیار شد. مدافعین این افکار تازه «نوگرا» نامیده شدند و مخالفین «کهنه‏پرست» و بعضی وقت‏ها مودبانه‏تر «سنت‏گرا» نام گرفتند. فلسفه تاریخ بدست همان نوگرایان (متجددین، مدرن‏ها) تفسیری جبری پیدا کرد که عمدتا روایتگر کهنه شدن تدریجی سنت‏ و شکست محتوم و عقب‏نشینی آن در برابر امر تازه و مدرن بود. این تقسیم‏بندی بقدری در جوامع و فکر سیاسی نفوذ کرد که مخالفین هم سنت‏گرایی خود را پذیرفتند و آنرا تئوریزه نمودند.

    با این وجود شاید بررسی تاریخچه برخی ازین نوگرایی‏ها جالب باشد. این قول مشهوری است که تحول فرهنگی رنسانس در ابتدا در دربار دولت‏شهرهای کوچک ونیز ایتالیا آغاز شد، جایی که دانشمندان بسیاری شروع به ترجمه آثار یونان باستان به زبان‏های روز خود کردند (گو اینکه منبع آنها نسخه‏های عربی این کتاب‏ها بود). بازگشت تمام و کمال به فرهنگ یونان باستان همان تحول تند و تیز فرهنگی است که نام رمز رنسانس (تجدید حیات فرهنگی) را به خود گرفته است. بازگشت به برهنگی در آثار هنری و حتی تعمیم آن به پیامبران الهی، نشر گسترده آثار فلسفی یونانی، اسلام‏زدایی از علوم و فنون عصر و رویگردانی از معماری قرون وسطایی اهداف درجه اول این انقلاب فرهنگی را تشکیل می‏داد. این پروژه بقدری خوب پیش رفت که پیشرفت‏های بعدی علمی در غرب بطور دربست مرهون رنسانس دانسته شد، در حالی که پیشرفت مداوم علمی پیش از آن قرن‏ها در سرزمین‏های اسلامی در جریان بود.

    روند این تحول فرهنگی به همین‏جا ختم نشد و بزودی تمامی عرصه‏های انسانی از هنر تا سیاست را دربرگرفت. دولت‏های مدرن به تاسی از عوامل الهام‏بخش یونان و روم باستان شکل گرفتند. نظام رای‏گیری پارلمانی از یونان اخذ شد و حتی از آنجا که نظام رومی کمی متفاوت بود ترجیح دادند دو مجلس ایجاد کنند که نام یکی همان «سنا»ی روم باشد و دیگری مجلس نمایندگان. ورزش در سطح بین‏المللی شبیه به مسابقات سالانه یونانی‏ها و بصورت مسابقات المپیک پایه‏گذاری شد و حتی در ساخت استادیوم‏های ورزشی الگو از کلوزیوم روم گرفته شد. در معماری رجعت به گذشته مثل سایر رشته‏ها بود، ساختمان‏هایی با ستون‏های زیاد در اطراف آن، کاخ سفید را در نظر بگیرید که چقدر شبیه بناهای یونانی است. انگاره ذهنی باستان‏گرایی چنان در اذهان مدرن‏ها رسوخ کرده که هنوز حتی آینده‏نگری‏شان بر مبنای سرنوشت روم باستان است. کاهش تدریجی قدرت آمریکا به دوران افول تدریجی امپراطوری روم باستان در اثر حملات اقوام «بربر» شمالی تشبیه می‏شود. کتاب «جامعه باز و دشمنان آن» اثر کارل پوپر که بروزترین مرجع سیاسی آن‏هاست اساسا یک شرح طویل از تفاوت دو جامعه یونانی اسپارت (بعنوان سمبول جامعه بسته) و آتن (جامعه باز) و مقایسه جنبه‏های مختلف زندگی در این دو دولت‏شهر یونانی است.

    از گذشته‏گرایی این قوم مدرن هر چه بگوییم کم است. اما مساله این نیست. نمی‏خواهیم اصولا از گذشته‏گرایی و الگوگیری از گذشته انتقاد کنیم. ما به هر حال درد آنها را خوب می‏دانیم، آنها بدنبال راه گریزی از تسلط دین بر عالم انسانی بودند و بخوبی تشخیص دادند که تنها با یک پروژه بزرگ فرهنگی چندقرنی می‏توانند با دین مبارزه کنند. اما مشکل اینجاست که همین‏ها وقتی با دین‏گرایانی روبرو می‏شوند که آرزو دارند فرهنگ خود را، نهادهای سیاسی خود را و خلاصه عالم خاص خود را بر اساس دین و مدینه فاضله دینی بسازند ساز «سنت‏گرایی» و کهنه‏پرستی برایشان کوک می‏کنند. اگر قرار باشند کهنه‏پرستی را بد بدانیم شما که از ما کهنه‏پرست‏تر هستید، باز ما به الگوهای 1400 سال قبل رجوع می‏کنیم، شما که به 2500 سال قبل دل بسته‏اید!


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • بین‏المللی

    اقتصاد مصرفی ایران (سه شنبه 86/5/30 ساعت 2:44 عصر)

    وضعیت اقتصاد ایران چندان خوب نیست. مردم در تنگنای اقتصادی هستند، گرانی هست و کسی خیالش از فردای خودش راحت نیست ..... اما من می‏خواهم طور دیگری به قضایا نگاه کنم. مساله این است که چشم‏انداز مثبتی در اقتصاد پدید آمده است که در قیاس با آن وضع کنونی چهره بدی پیدا کرده است. در اثر تغییرات مثبت، انتظارات بالا رفته و وضع موجود غیرقابل تحمل شده است. درآمدهای نفتی بشدت افزایش پیدا کرده و این پول‏ها از طریق راه‏اندازی پروژه‏های جدید عمرانی به میان مردم تزریق شده است. حجم نقدینگی جامعه افزایش پیدا کرده و مردم «ثروتمندتر» شده‏اند. اکنون بخش مهمی از مردم را در اطراف خود می‏بینیم که بنظر می‏رسد نسبت به چند سال قبل خیلی پیشرفت کرده‏اند. خانه‏های مردم (80 درصد خانواده‏ها خانه دارند) متری چند میلیون قیمت پیدا کرده است، اگر تا چند سال قبل مردم اکثرا ماشین چهار پنج میلیونی پیکان یا پراید سوار می‏شدند امروز اکثرا ماشین‏های بالای 10 میلیونی سوار می‏شوند. یخچال‏هایشان مستقیما از آمریکا می‏آید و قیمت آن چند برابر یخچال‏هایی است که قبلا استفاده می‏کردند. تلویزیون‏شان از خارج می‏آید و قیمتش ده برابر تلویزیون قدیمی خانواده است، و این لیست را می‏توان به همین شکل ادامه داد. مسکن هم اگر گران شد چاره‏ای غیر ازین نداشت، با تصویب وام‏های خرید مسکن همه مردم یک‏شبه آماده خرید مسکن شدند، یعنی چون قدرت خرید بالا رفته بود. بگذریم.

    از منظر اخلاقی چگونه می‏‏توان چنین مصرف‏زدگی در مقیاس انبوه را توجیه کرد؟ وقتی بخش بزرگی از جامعه در فقر بسر می‏برند وقتی در روستاها یک نفر با ماهی 10 هزار تومان گذران می‏کند،‏ نه اینکه در آنجا ارزانی باشد بلکه اصولا امکاناتی نیست که در مقابل آن پولی (که آن هم موجود نیست) پرداخت شود. وقتی با اندکی سرمایه می‏توان تعداد زیادی شغل تولید کرد با کدام منطقی این سرمایه‏ها به حلقوم آمریکا ریخته می‏شود؟ روشن است که پیامد افزایش شدید قیمت نفت رشد شدید بی‏عدالتی در ثروت میان افراد جامعه است چرا که به هر حال افراد خاصی به پروژه‏های دولتی دسترسی دارند و راه آنرا هم خوب می‏دانند. جامعه دچار تب ثروت شده است چرا که ثروت نفت در بهترین وضع بطور تصادفی و انبوه‏وار در حال توزیع است و این آدم‏ها را دیوانه می‏کند. نشانه‏های مصرف‏زدگی در اقتصاد هم افزایش شدید واردات است. اگر چه دولت ادعا دارد بیشتر این واردات ماشین‏آلات است اما مشاهدات روزمره ما چنین چیزی را تایید نمی‏کند گو اینکه تقصیر دولت هم نیست.

     آیا به جامعه‏ای را که پول دارد و آنرا خرج می‏کند و بهترین کالاها را از سراسر جهان دستچین می‏کند باید انگ مصرفی بودن زد؟ اگرچه زیربنای اقتصاد بهر حال مصرف است اما بنظر من جامعه‏ای که باید به او انگ زد جامعه‏ای است که بدون اینکه توان تولید چنین کالاهای پیشرفته‏ای را داشته باشد تنها با اتکای به فروش مواد خام به این مسابقه مصرف ادامه می‏دهد. ما اگر پیکان می‏خریدیم حق داشتیم چون خودمان آنرا تولید می‏کردیم. در نفس خود احساس خواری نمی‏کردیم حتی اگر سالی یک میلیون پیکان هم تولید و مصرف می‏کردیم. اما ما هرگز تلاش نکرده‏ایم تلویزیون‏های پیشرفته، یخچال‏های پیشرفته و سایر کالاهای با فناوری بالا را تولید کنیم بنابراین مصرف چنین کالاهایی تنها موجب تخدیر ما و وابستگی به طرف‏های خارجی خواهد بود. این درست است که صادرات غیر نفتی ایران در چند سال گذشته رشد جهشی را تجربه کرده است، اما چنان که آمارها نشان داد بیشتر این صادرات را مواد خام مثل پتروشیمی، فولاد و سایر فلزات تشکیل داده است. مثل این است که ما بخشی از دارایی‏های خود را فروخته باشیم تا پولی برای گذران زندگی تهیه کنیم. البته غرض این نیست که مواد خام را نباید فروخت، بلکه مساله اینجاست که چنین اقتصادی همواره روی لبه پرتگاه نیستی حرکت می‏کند و توان رقابت ندارد. بمحض اینکه کوچکترین تغییری بوجود بیاید ضربه اساسی خواهد خورد.

    این درد دیرین ماست. زمانی که سلسله صفویه بر سر کار آمد مهمترین بخش صادرات ایران صادرات ابریشم خام از گیلان  و مازندران به اروپا بود (جان فوران، مقاومت شکننده: تاریخ تحولات ایران). برای یک قرن این سیستم خیلی خوب کار کرد، اما به یکباره کشورهای دیگری با نیروی کار بسیار ارزانتری شروع به تولید ابریشم کردند، قیمت جهانی ابریشم به یک چهارم کاهش یافت و دولت صفوی (و همراه آن تمدن ایرانی) دوره نزولی یک قرنی را آغاز کرد که به انحطاط کل ایران انجامید. تازه این قبل از آن بود که با یک جهش بزرگ، ابریشم مصنوعی در اروپا اختراع شود و صنعت نساجی اروپا و مخصوصا انگلستان جهان را فتح کند و پیش‏قراول استعمار بین‏المللی بریتانیای کبیر بشود. بنابراین برای ما اصلا افتخاری نیست که از سرمایه بفروشیم در حالی که دیگران «مزد زحمت خود را می‏خورند». زحمت دیگران تا ابد می‏تواند ادامه یابد در حالی که سرمایه ما لاجرم پایان خواهد یافت. خوب است که در یک اقتصاد مبتنی بر مواد خام از تک فروشی نفت به چند کالایی رسیده‏ایم اما تنها هنگامی می‏توانیم به خودمان تبریک بگوییم که در عرصه فناوری پیشرفته حرفی برای گفتن در میان ملل جهان داشته باشیم. در سال‏های اخیر کشورهای توسعه یافته کارخانه‏های صنایع سنتی خود را تعطیل می‏کنند و آنها را با حفظ مالکیت به کشورهای دیگر منتقل می‏کنند و اقتصاد خود را بر پایه صنایع با فناوری بالا و دانش‏بنیاد قرار داده‏اند. ما تا زمانی که در تازه‏ترین فناوری‏ها نتوانیم با آنها تا حدودی رقابت کنیم همواره در جهان شهروند درجه دوم محسوب خواهیم شد و شاید حق هم همین باشد، چرا که ما ملتی هستیم که کمتر به خودمان سختی داده‏ایم تا بتوانیم از عهده کارهای خودمان برآییم. ترجیح داده‏ایم کارهای سخت را به دیگران واگذار کنیم، پول بدهیم و بخریم تا اینکه بسازیم. بنابراین ما مقام فعلی که در جامعه بین‏الملل داریم را خود برای خود برگزیده‏ایم، مقام یک مصرف‏کننده صرف، با همه بار منفی‏ای که واژه مصرف دارد.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • بین‏المللی

    به تماشای نیستی مطلق (سه شنبه 86/5/23 ساعت 10:57 صبح)

    چند روزی بیشتر از مصوبه کنگره آمریکا برای تامین مالی طرح ساخت نسل جدیدی از سلاح‏های هسته‏ای نمی‏گذرد. سلاح‏های جدید اساسا بمب‏های هسته‏ای تاکتیکی کوچکی هستند (در اندازه بمب هیروشیما) که قادرند پناهگاه‏های زیرزمینی را منهدم کنند. توافق برای ساخت این سلاح‏ها در میان سیاستمداران آمریکایی را می‏توان نوعی پیروزی برای تفکر سنتی نظامی در برابر اندیشه بازدارندگی هسته‏ای که متاخرتر است دانست. در تفکر سنتی، سلاح هسته‏ای هم یکی از سلاح‏هاست، تنها قدرت بیشتری دارد، بنابراین باید برای کاربست آن در میادین نبرد برنامه‏ریزی و اقدام کرد. باید آنرا بر روی هیروشیما و ناکازاکی آزمایش کرد حتی اگر همزمان رهبران ژاپن مشغول بحث درباره تسلیم شدن باشند. اگر چه نبردهای آمریکا پس از جنگ دوم جهانی عمدتا فاقد شرایطی بودند که کاربرد بمب هسته‏ای را توجیه کند، و فراتر از آن استفاده از سلاح‏های هسته‏ای می‏توانست پای شوروی را بمیان بکشد اما این موضوع باعث نشد ارتش آمریکا از اورانیوم ضعیف شده در سلاح‏های متعارفش استفاده نکند. ایالات متحده بدون توجه به پرتوزا بودن این ماده، صرفا برای سنگین کردن سلاح‏های ضد تانک خود از اورانیوم که سنگینترین عنصر شناخته شده طبیعی است بجای سرب استفاده کرد. مهم نبود که بر اثر چنین کاری میلیونها نفر در عراق و حتی خود سربازان آمریکایی حاضر در صحنه دچار انواع سرطان (از جمله سندروم خلیج فارس) خواهند شد. در کوران جنگ عراق نیز هنگامی که نیروهای آمریکایی در حال سرازیر شدن بسمت بغداد بودند هیچ چیز مانع از آن نشد که کاخ سفید بطور غیررسمی امکان استفاده از سلاح اتمی برای درهم شکستن هرگونه مقاومت را گوشزد نماید. هر چه باشد اکنون دیگر خطری دست کم از نوع هسته‏ای از جانب روسیه احساس نمی‏شد. نوانجیلی‏ها هم در آمریکا بشدت مشغول تبلیغ برای یک نبرد هسته‏ای آخرالزمانی هستند که گویا وعده پیامبران بنی‏آسراییل است و با این کار عملا مقاومت‏ها را برای عملی ساختن کاربرد سلاح هسته‏ای در جنگ‏ها از میان برده‏اند.

    با این وجود سلاح هسته‏ای تنها هنگامی بکار رفت که هیچ قدرتی در دنیا از توانایی تلافی هسته‏ای برخوردار نبود، هنگامی که تنها آمریکا آن را داشت. هنگامی که سلاح میان بازیگران بین‏المللی پخش شد نظریه بازدارندگی متولد شد. روشن بود که سلاح هسته‏ای نیروی نهایی طبیعت است و قدرت آن می‏تواند بدلخواه افزایش یابد. در عرض چند سال بمب‏هایی ساخته شدند که قدرت انفجاری آنها 1000 بار بیشتر از بمب هیروشیما بود. بنابراین تنها کاری که می‏بایست انجام می‏شد جلوگیری از باز شدن پای سلاح هسته‏ای به جبهه‏های نبرد بود. با این حال اگر چه دکترین نظامی رسمی شوروی استفاده از نیروهای متعارف بود اما ناتو به رهبری آمریکا به این دلیل که در برابر نیروهای متعارف شوروی احساس ضعف می‏کرد دکترین نظامی خود را بر پایه پاسخ هسته‏ای به حمله متعارف احتمالی شوروی قرار داد. روشن بود که تا زمانی که یک کشور سلاح هسته‏ای در اختیار دارد هیچ کس نمی‏تواند آنرا به درجه ای از ضعف بکشاند که در یک نبرد نظامی تسلیم شود، بنابراین مطلوبیت جنگ میان قدرت‏های هسته‏ای بطور کامل از بین رفت، چرا که هیچ کس تصور نمی‏کرد بتواند با جنگ خواسته‏های خود را به طرف دیگر تحمیل کند. بدینسان نظریه بازدارندگی سلاح اتمی را اسلحه‏ای برای نجنگیدن می‏دانست. غایت سلاح هسته‏ای بازداشتن دشمن از وارد آوردن ضربه نخست هسته‏ای بود. با این وجود راهبرد بازدارندگی دچار نقصی بنیادی است. اگر تهدید به نابودی متقابل هسته‏ای هدفش جلوگیری از وارد آمدن ضربه نخست باشد، چه خواهد شد اگر واقعا این ضربه نخست وارد شود؟ تلافی کردن و کشتن میلیونها غیرنظامی چه نفعی به حال قربانیان بی‏شمار حمله هسته‏ای خواهد داشت؟ سوال اینجاست که حتی اگر کشوری سلاح هسته‏ای در اختیار داشته باشد آیا از آن برای تلافی یک حمله اتمی استفاده خواهد کرد؟ البته همه چیز تنها به وضعیت روانی رهبران این ملت بستگی خواهد داشت ...

    بنابراین نظریه بازدارندگی ناتوان از تضمین عدم تعرض هسته‏ای است مگر اینکه کاربرد عقل متعارف را در تلافی کردن بطور کامل کنار بگذارد (جاناتان شل، سرنوشت زمین).  نقص اساسی نظریه بازدارندگی اکنون به پیروزی مجدد نظریه سنتی انجامیده است. سلاح‏های تاکتیکی هسته‏ای که بنابر پیمانی در دوران جنگ سرد نابود شده بودند دوباره به صحنه می‏آیند. با این وجود باید دانست کهتنها رهبران دیوانه ای مثل رهبران آمریکا قادرند چنین حماقتی را مرتکب شوند. انفجار یک سلاح هسته‏ای در سطح زمین گودالی به عمق 180 متر ایجاد می‏کند بنابراین چندان مهم نیست که شما سلاحی را چند متر زیر زمین منفجر کنید یا اساسا در جو. اگرچه انفجار در سطح زمین باعث کاهش برد تخریب ناشی از پرتوزایی اولیه و موج انجار می‏شود اما انفجارهای زمینی باعث برخواستن ابر عظیمی از گرد و غبار رادیواکتیو می‏شود که در چند روز پس از انفجار بصورت باران رادیواکتیو بر سطح زمین می‏بارد. گوی آتشین ناشی از انفجار هسته‏ای به ابعاد صدها متر با درجه حرارتی در حد سطح خورشید نه تنها تا کیلومترها هر چه زیر پایش باشد می‏پزد و سرخ می‏کند بلکه باعث ترکیب نیتروژن و اکسیژن موجود در جو شده خطرناکترین آلاینده‏ها یعنی اکسیدهای نیتروژن را پدید می‏‏آورد، این آلاینده ظرف چند روز لایه ازن جو را بسته به شدت انفجار هسته‏ای تخریب خواهد کرد. بعنوان شاهدی بر این موضوع می‏توان از سوراخ شدن لایه ازن در دهه 90 نام برد. اگرچه این موضوع عمدتا به گاز فلوئور موجود در اسپری‏ها نسبت داده می‏شد اما احتمالا انفجارهای هسته‏ای که بدفعات در آغاز جنگ سرد در اتمسفر زمین انجام شده بود نقش مهمی در آن داشته است. امری که پس از تصویب معاهده منع آزمایش هسته‏ای در جو تخفیف یافت. وقوع یک جنگ گسترده هسته‏ای حتی با سلاح‏های نسبتا کوچک قادر است با تخریب لایه ازن، افزایش شدید تابش ماوراءبنفش خورشید و وقوع باران‏های پرتوزا نه تنها میلیاردها نفر را راهی دیار عدم کند بلکه چه بسا به برچیده شدن کلی نسل بسیاری از گونه‏ها (از جمله انسان) ظرف مدت کوتاهی بینجامد.  کافی است در نظر بگیریم که بلافاصله پس از آسیب دیدن لایه ازن تنها ده دقیقه کافی است تا «همه» موجودات زنده از شدت تابش کور شوند.

    هرگونه راه‏حل برای مساله هسته‏ای بین‏المللی باید امکان انقراض نسل بشر بر اثر کاربرد سلاح‏های هسته‏ای در جنگ را مد نظر قرار دهد. تا زمانی که رهبران دیوانه‏ای مثل جرج بوش وجود دارند که حاضرند برای منافع یک ملت (در خوشبینانه‏ترین فرض) ملت دیگری را به خاک و خون بکشند چنین چشم‏اندازی بیش از آن جدی است که نادیده‏اش انگاریم. پای گذاردن بشر به مرحله‏ای از دانش که او را بر آزاد ساختن انرژی محبوس در هسته اتم قادر کرده است زنگ خطری جدی برای سازمان سیاسی ناکارآمد جهانی است. آنچه سلاح هسته‏ای را خطرناک می‏سازد قرار داشتن آن در دستان «ملت‏ها» است که حتی تا سرحد مرگ حاضرند از منافع «ملی» خود در برابر دیگران دفاع کنند. بنابراین تنها راه حل برای خروج از وضعیت «پیش از نابودی کامل» که در آن قرار داریم یک راه حل سیاسی است که به منازعات جهانی پایان دهد یا دست‏کم آنها را از حالت حیثیتی خارج سازد. با توجه به پاسخگویی هر یک از دولت‏های مدرن فعلی به تنها ملت خود باید گفت تنها راه‏حل تشکیل دولت واحد جهانی است (جاناتان شل، سرنوشت زمین). تشکیل چنین دولتی همراه با متمرکز ساختن نیروهای نظامی در دستان قدرت مرکزی می‏تواند مناقشات فعلی را از حالت مسلحانه خارج ساخته به آنها بعد سیاست داخلی بدهد. بدیهی است در درون یک کشور واحد هیچ گاه نیروهای سیاسی بر علیه یکدیگر از سلاح هسته‏ای استفاده نخواهند کرد چرا که همیشه راه‏کارهایی سیاسی مبتنی بر مذاکره،‏ اقناع و تقسیم صلح‏آمیز منافع وجود دارد. دمکراسی در ابعاد جهانی هرگز به ملت کوچکی چون آمریکا اجازه نخواهد داد بر گرده میلیاردها انسان سوار شود و همگان را به نابودی دسته‏جمعی و ابدی تهدید نماید.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • بین‏المللی

    هشدار درباره حباب فولاد (چهارشنبه 86/5/17 ساعت 10:56 صبح)

    روز گذشته بازار بورس ایران رکورد جدیدی برجای گذاشت که طی آن 5% سهام فولاد خوزستان که برای کشف قیمت عرضه می‏شد ظرف 2 دقیقه به فروش رسید. با وجودی که بورس ایران هم‏اکنون در دوره حضیض خود قرار دارد و بسیاری از سهام شرکت‏ها دچار افول شدید شده‏اند شاید سخن گفتن از حباب قیمتی بی‏جهت بنظر برسد اما دلایل زیادی برای بدبینی و همینطور خوشبینی وجود دارد:

    دلایلی برای بدبینی: سهامداران انتظار داشتند با توجه به میزان سود انتظاری اعلام شده (حدودا 50 تومانی) شرکت فولاد خوزستان قیمت عرضه آن در حدود 250 الی 300 تومان باشد. موید این مطلب اینکه سهام فولاد مبارکه نیز با وجود ترقی روزانه در همین محدوده قیمتی قرار دارد. با این وجود عرضه 335 تومانی سهام فولاد خوزستان آب سردی بر این انتظار بود. سهامداران فکر می‏کنند دولت برای جمع کردن سرمایه‏های کشور در بورس و در نتیجه اجرای موفق اصل 44 (که مستلزم پرداخت حجم عظیمی پول از سوی مردم به دولت جهت خرید صنایع دولتی است) دست به سیاست‏های حمایتی خصوصا از اولین سهم‏های در حال عرضه (فولاد مبارکه و خوزستان) زده و خواهد زد. به این ترتیب خیال سهامداران از سودآوری این شرکت‏ها به پشتوانه دولت راحت است و اشتیاق عظیم بازار برای جذب این سهام نیز از همینجا ناشی می‏شود. حمایت دولت عمدتا می‏تواند شامل حمایت تبلیغاتی ازین شرکت‏ها و تعیین نرخ سود انتظاری بالا برای آنها باشد. با این وجود باید هشدار داد که دولت قادر نیست حمایت‏های خود را برای همیشه و برای همه سهام در حال عرضه در آینده نزدیک ادامه دهد. در صورت کاهش یا قطع حمایت‏ها همزمان با عرضه حجم بزرگ سهام اصل 44 ناتوانی در جذب این سهام می‏تواند منجر به سرازیری شدید و سقوط بازار بشود. بنابراین بنظر می‏رسد ضمن رعایت احتیاط در سرعت عرضه سهام اصل 44 باید در ارائه اطلاعات شرکت‏ها، تبلیغات و تعیین سود انتظاری تا جای ممکن واقعی عمل کرد.

    دلایلی برای خوشبینی: بنظر می‏رسد صنعت فولاد آینده درخشانی در افق دست کم پنج سال آینده داشته باشد. در بازار جهانی بدلیل رشد اقتصادی بالای چین و هند که عمدتا مبتنی بر صنایع با تکنولوژی متوسط و نیازمند مواد خام فراوان (از جمله فولاد) است تقاضا برای فولاد بشدت افزایش یافته و باعث افزایش قیمت جهانی شده است. در بازار داخلی اگرچه خودروسازان امسال قادر به افزایش بیش از پیش تولید نشدند و بازار خودروی داخلی به نوعی اشباع شده است اما برنامه‏های زیربنایی دولت نویدهای مهمتری برای صنایع فولاد ایجاد کرده است. بحران مسکن در چند ماه گذشته دولت را وادار کرد برای نخستین بار با قدرت وارد بخش مسکن بشود و برنامه‏ای برای تولید سالانه یک و نیم میلیون خانه در کشور ارائه دهد. چنین حجم عظیمی از ساخت و ساز قطعا نیاز برای محصولات آهن را بشدت افزایش خواهد داد. از سوی دیگر برنامه دولت برای احداث سالانه 700 کیلومتر راه‏آهن و پس از سه سال سالانه 1200 کیلومتر نویدبخش دورانی از توسعه اقتصادی است که باید آن را نهضت راه‏آهن نامید. چنین کاری مستلزم مصرف مقادیر انبوهی فولاد در کشور است که پرکشش بودن بازار را برای دست کم یک دهه آینده تضمین می‏کند.

    بعنوان یک مثال تاریخی توجه کنید که در کل دوران رضاشاه سرمایه‏ای معادل 270 میلیون دلار وقت صرف احداث راه‏آهن شد که برابر با کل سرمایه‏گذاری‏های انجام شده در تمامی بخش‏های دیگر صنعت در کل این دوره بوده است (جان فوران، مقاومت شکننده: تاریخ تحولات ایران). رضاشاه برای بدست آوردن چنین حجم عظیمی از پول که برای خرید فولاد مورد نیاز از خارج از کشور مورد نیاز بود کل تجارت خارجی کشور را در انحصار دولت درآورد تا از محل درآمد حاصل از آن به ساخت راه‏آهن بپردازد. با این وجود راه‏آهن رضاخانی منجر به صدمه شدید به اقتصاد ملی شد. تولید ناخالص داخلی افت کرد و مردم فقیرتر شدند. صنایع مهمتر از سرمایه‏ها محروم شدند در حالی که راه‏آهن رضاخانی-انگلیسی تنها در خدمت منافع انگلیس بود. از آنجا که بتازگی نفت کشف شده بود انگلیس خطوط آهن را در امتداد میادین نفتی (خوزستان)‏ احداث کرد تا بتواند براحتی نیروی نظامی را برای کنترل میادین نفتی جابجا کند و محصولات را به بندر برساند. ادامه این خط آهن تا مرزهای شمالی ایران بدون هیچ گونه توجیه اقتصادی و تنها بمنظور ایجاد امکان رساندن نیروهای انگلیسی در مواقع لزوم برای جلوگیری از نفوذ بیشتر روسیه به ایران و تهدید هند مستعمره مهم انگلیس انجام شد. این راه‏آهن تقریبا از هیچ راه مهم بازرگانی داخلی ایران عبور نمی‏کرد و حتی از بسیاری از مسیرهای مسافرتی مردم نیز کاملا بیگانه بود. با این وجود راه‏آهن جدید تنها از محل صرفه‏جویی در مصرف بنزین و بدنبال طرح انقلابی احمدی نژاد احداث می‏شود و هدف احداث آن وصل کردن تمام ایران به هم و رونق اقتصادی است. چنین طرحی علاوه بر گسترش صنایع فولاد قادر خواهد بود دوران جدیدی از شکوفایی اقتصادی برپایه راه‏آهن را برای کشور به ارمغان آورد.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • بین‏المللی

    <      1   2   3   4   5      >
    بین‏المللی - پیاده رو خاطرات
    فرزان حدادی
    فرزان حدادی، 29 ساله، ساکن تهران. دانشجوی مهندسی برق، گرایش مخابرات، دانشگاه شریف.

  • بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 82 بازدید
    دیروز: 5 بازدید
    کل بازدیدها: 236025 بازدید

  • پیوندهای روزانه
  • » تمامش کن اوباما ! (فارس) [122]
    » نگاه میر حسین به اقتصاد (فارس) [118]
    » راز تونل‏های غزه (فیگارو) [204]
    » بمب گوگلی برای غزه [85]
    » تنها ایران می‏تواند به برتری غرب خاتمه دهد (رابرت بائر) [111]
    » جراحی قلب گرانتر از متوسط جهانی (الف) [318]
    » درباره اجتهاد، تقلید و مرجعیت (هاشمی) [112]
    » حملات بمبئی عملیات مخفی سرویس‌های اطلاعاتی (بارنز) [89]
    » مهاجرین و قدرت آینده اروپا (الف) [62]
    » تحلیلی بر شکل‏گیری حزب‏الله (فارس) [84]
    » مبانی قحط‏الرجال (واژگون) [90]
    » توسعه ویکی‌پدیای فارسی، وظیفه ملی (الف) [142]
    » نقدی بر فیلم کنعان (الف) [68]
    » تلفن همراه خطرناکتر از سیگار (الف) [93]
    » کالبدشکافی بحران موسسات مالی امریکا (الف) [179]
    [آرشیو(48)]

    " style="width:110" onfocus="this.select()" autocomplete=off contenteditable=true />

  • اخبار و تحلیل

  • کیهان
    خبرگزاری فارس
    خبرگزاری مهر
    رجا نیوز
    الف

  • لینک دوستان

  • خاطرات خصوصی من
    پاسداران
    خاکریز
    عقل سرخ
    مطالعات فرهنگی
    واژگون
    بیم موج
    خبرنگار مسلمان
    اشراق
    سیاست خارجی
    حریم یاس
    دولت اسلامی
    پیاده رو خاطرات در پرشین بلاگ
    کلمه

  • مطالب بایگانی شده