سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | شناسنامه | پست الکترونیک | پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

فرزان حدادی - پیاده رو خاطرات

عملیات نظامی جهانی (یکشنبه 87/6/17 ساعت 5:36 عصر)

سوال خیلی ساده‏ای است اگر بپرسیم آمریکا هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای خودش چرا حضور نظامی دارد؟ در این مورد دو جواب وجود دارد. اولا آمریکا بقول کالین پاول گردن کلفت جناح غربی است. به این معنی که ارتش آمریکا به نمایندگی از کل غرب می‏جنگد و در ازای آن دولت‏های اروپایی از واشنگتن پیروی سیاسی و فرهنگی دارند. ثانیا ممکن است به منافع ملی آمریکا در اقصی نقاط جهان اشاره شود. این عبارت رایج بسیار شگفا‏انگیز است که مقامات آمریکایی بعنوان مثال می‏گویند که ما در خاورمیانه دارای علائق ملی National Interest هستیم و به این بهانه به خود اجازه حتی دخالت نظامی می‏دهند. مناقشه فعلی بر سر گرجستان نیز بخوبی نشان می‏دهد که یکی از مهمترین مسایل مورد مناقشه، تلاش غرب برای اولا تحدید مسکو و ثانیا دسترسی آزاد به منابع انرژی است. اما چرا غرب به بهانه نفت به شرق لشکرکشی می‏کند؟ آیا تصادفا همه منابع انرژی را خدا در شرق آفریده و تصادفا غرب آنقدر پیشرفته‏تر از شرق است که نیاز بمراتب بیشتری به نفت دارد و بنابراین «حق دارد» برای دستیابی به نفتی که ساکنان بومی عرضه استفاده از آن را ندارند به مداخله نظامی روی بیاورد؟

خوب است نظری به تاریخ بیفکنیم. می‏دانیم که اولین بار استخراج نفت بشکل صنعتی در آمریکا انجام شد اگر چه از ابتدای تاریخ بشر کمابیش این ماده شناخته شده بود. با این حال مصرف بالای آمریکا بسرعت منابع نفتی این کشور را تحلیل برد. در این شرایط بود که آمریکا بسمت استفاده از منابع سایر کشورها مخصوصا کشورهای ضعیفی رفت که توانایی محافظت و استفاده از منابع طبیعی‏شان را نداشتند. اگرچه راه درست استفاده از منابع دیگران این است که پول آنرا پرداخت کنند، آمریکا معمولا این کار را پر زحمت یافته است. راه ساده‏تر این است که آنها را مغلوب کنید و نفتشان را به ثمن بخس ببرید. اگر این کار را نکنید آنها ممکن است وقتی نیاز شدید شما را ببینند قیمت را بالا ببرند و اگر شما نپذیرید ممکن است از فروش نفت خودداری کنند. در اینجاست که دنیای آزاد ادعا می‏کند هدفش از حضور نظامی تضمین جریان آزاد نفت به جهان است. این یعنی جلوگیری از هرگونه تلاش صاحبان دارایی جهت فروش عادلانه ثروت خود. در حالی که غرب بی‏باکانه از توانایی خود برای محدودیت فروش هر فناوری که انحصارا در اختیار دارد به هر دلیلی از اقتصادی گرفته تا سیاسی استفاده می‏کند کشورهای ضعیف با اجبار نظامی مجبور می‏شوند از حق خود برای فروش عادلانه تنها ثروتشان چشم‏پوشی کنند.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    تغییر در پارادایم امنیت جهانی (جمعه 87/6/8 ساعت 6:46 عصر)

    حوادث قفقاز را باید آغاز دوره جدیدی در روابط بین‏الملل دانست، همانطور که پایان جنگ دوم جهانی دوره جدیدی را رقم زد و همانطور که فروپاشی بلوک شرق عالم سیاست را تغییر داد. از فردای فروپاشی شوروی جهان تک قطبی شد، اگر چه بسیاری از ما هرگز تمایل نداشتیم این حقیقت را بپذیریم و در رد آن بعنوان مثال به آمارهایی که کاهش نقش آمریکا در اقتصاد جهانی را نشان می‏داد استناد می‏کردیم، امیدوار بودیم اروپا و ژاپن راهی مستقل از آمریکا در پیش بگیرند و در مقابل او بایستند. اما حقیقت این بود که اروپا دست کم برای یک سده است که از دوران اوج خود گذشته است و دیگر نه یارای ابرقدرتی دارد و نه چنین شخصیتی از خود در ذهنش باقی مانده است.

     جهان تک قطبی که در آن آمریکا در راس نظم نوین جهانی قرار گرفته بود و در رده بعدی قدرت‏های سابق حضور داشتند تبدیل به یک نظام پلیسی جهانی شد. یک دیکتاتوری بین‏المللی که در آن آمریکا تلاش داشت سلطه بلامنازع خود را بر دنیا تامین کرده جاودانه سازد. ازینرو همانطور که در کشورهای دیکتاتوری صادق است، قدرت‏های میانی در قدرت شریک شدند و همکاری‏شان خریده شد و در عوض توده محروم بین‏المللی بار این تقسیم غنایم و مالیات‏های جهانی را به دوش گرفت. ملل جهان سوم آماج سرکوب قرار گرفتند. آمریکا نوک پیکان تهاجم خود را بسوی ضعیف‏ترین‏ها گرفت. ما اغلب با خشم و ناباوری شاهد این بودیم که ابرقدرت به ضعیف‏ترین‏ها از جمله سومالی، افغانستان و عراق بی‏دفاع حمله‏ور می‏شود در حالی که میان قدرت‏های برخوردار سازش و همکاری و تقسیم غنایم حکمفرما بود. در جهان تک قطبی ضعفا له می‏شدند، کشورشان اشغال می‏شد، با تیراژ بالا مورد هدف ماشین کشتار تروریسم غرب قرار می‏گرفتند و این همه بخاطر این بود که کسی به خودش جرات ندهد ضربه‏ای هر چند کوچک به هرم ناپایدار قدرت جهانی وارد کند.

    بالاخره آمریکا کار را از حد گذراند، تصور کرد دیگر حتی به قدرت‏های رده دوم هم نیازی ندارد و بسمت مهار بلند مدت قدرت‏هایی مثل روسیه گام برداشت. این اشتباه در نهایت به تغییر نظام تک قطبی و بازگشت به یک دوقطبی نامتعادل منجر شد. در نظام دوقطبی جهانی، رای ضعفا مهم فرض می‏شود، آنها را یا نمی‏کشند یا هر دو ابرقدرت با هم می‏کشند، فضایی هر چند اندک برای تنفس باز می‏شود و اگر کشوری در یکی از دو اردوگاه جای بگیرد می‏تواند خود را از نزاع‏های کوچک کنار بکشد و در انتظار نزاع بزرگ جهانی (احتمالی) بنشیند. بیچاره آن کشورهایی که نخواهند یا نتوانند در یکی از دو قطب جذب شوند، چون مثل گرجستان و اوستیا بزودی صحنه جنگ و خونریزی خواهند شد. نمونه تاریخی‏‏اش ویتنام بود که محل جنگ دو ابرقدرت شده بود. در دنیای جدید اگر مورد تجاوز یکی از قدرت‏ها قرار بگیری قدرت مخالف از تو دلجویی خواهد کرد همین است که احتمالا دوران ابوغریب‏ها را پشت سر خواهیم گذاشت و دوباره قدرت‏ها تبلیغاتی از قبیل حقوق بشر را شروع خواهند کرد تا از خود وجه‏ای اخلاقی ارائه دهند.

    برای ما خوب است اگر قاطعانه به قطب در حال تشکیلی بپیوندیم که دیگر بر محور کمونیسم قرار ندارد و هدفش و نتیجه کارکردش اندکی عادلانه‏تر کردن نظام بین‏المللی است. فکر نمی‏کنم کسی در ایران هنوز به فلسفه عدم تعهد پایبند باشد چرا که زمانه تغیر کرده و همه ما از نظم تک قطبی جهانی بشدت لطمه دیده‏ایم. ما باید در کنار روسیه و چین باشیم تا آنها قادر باشند تا حدودی جلوی آمریکا را بگیرند. اگر چه یک نظام دو قطبی مخصوصا در اوایل شکل‏گیری خود می‏تواند منشا خطراتی هم باشد. در تمام طول دوران جنگ سرد هیچ‏گاه یک سرباز آمریکایی با یک سرباز روسی رودررو نشد چرا که رویارویی مستقیم نظامی می‏توانست به نابودی اتمی بینجامد اما امروز شاهدیم که آمریکا حتی وقتی درگیری بوضوح در درون حوزه نفوذ مسکو قرار دارد اقدام به لشکرکشی و حتی ارسال نیروی زمینی می‏کند، آمریکا هنوز سر عقل نیامده و امیدواریم بزودی واقعیت را بپذیرد. 


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    شکست مکرر (جمعه 87/6/1 ساعت 5:58 عصر)

    این روزها بحث اول دنیا ناآرامی‏های قفقاز است، حادثه‏ای که تغییرات راهبردی که در یک ده اخیر انباشته شده بود را عیان کرد. انحصار استفاده از زور در سطح بین‏المللی که در دو دهه گذشته در اختیار آمریکا بعنوان پلیس جهانی قرار داشت شکسته شد و حرکت تانک‏های ارتش روسیه (که مورد حمایت افکار عمومی بین‏المللی نیز قرار گرفت) تنها رسمیت بخشیدن به اتفاقاتی است که سال‏ها در جریان بوده است.

    مهمترین جنبه ابرقدرتی آمریکا همواره انحصار نظامی‏گری و تفوق این کشور در «عدم موازنه وحشت» با سایر کشورها بوده است. از این زاویه درگیری دیپلماتیک اخیر آمریکا با کره شمالی و ایران نیز تنها در چارچوب جلوگیری از ظهور قدرت‏های بازدارنده نظامی (اتمی) بوده است که در دراز مدت منافع واشنگتن را بشدت در معرض خطر قرار می‏دهد. و همانگونه که آمریکا نتوانست قدرت این دو کشور را مهار کند قادر به جلوگیری از پیشتازی نظامی خود در جهان نیز نشد. عملیات 11 سپتامبر بیش از هر چیز نقطه شروعی برای مشروعیت دادن به اقدامات نظامی یکجانبه آمریکا در سراسر جهان با توسل به خطر موهوم (خودساخته) تروریسم بود. از آن پس حمله به افغانستان بی‏دفاع و نمایش خیمه شب بازی حمله به عراق (با حفظ احترام به مقاومت مردم ناصریه) تنها از آن جهت برگزار شد که از آمریکا چهره یک قدرت مهاجم آماده به شلیک را ترسیم کند و نهایتا این تصویر سود درخشانی هم برای این کشور به ارمغان آورد. انقلاب‏های مخملی نمونه‏ای از برداشت آمریکا بودند، جایی که قدرت‏های دیگر با ناراحتی تسخیر کشورها بدون یک قطره خون را پذیرفتند.

    اما از چند سال گذشته سیاست ابرقدرتی آمریکا بوضوح شروع به ترک برداشتن کرد. شکست‏ها در افغانستان و ناتوانی در تامین امنیت عراق بتدریج چهره‏ای شکست خورده از آمریکا به نمایش گذاشتند، روسیه بتدریج قدرت گرفت و تحولاتی در مرزهای اروپا و روسیه بوقوع پیوست. اما بازتاب این تحولات در خاورمیانه بسیار واضح بود. شکست اسراییل از حزب الله لبنان در سال 2000 و عقب نشینی از خاک لبنان پرده اول ماجرا بود. پرده بعدی ظهور ایران بعنوان یک قدرت اتمی بازدارنده در برابر سلطه منطقه‏ای آمریکا و حفظ موفقیت آمیز فناوری هسته‏ای، گام سوم برخوردهای نظامی کوچک میان ایران و نیروهای ائتلاف مثل دستگیری تفنگداران دریایی انگلیس و برخوردهای گاه‏وبی‏گاه میان نیروهای دریایی ایران و آمریکا بود. نباید ازین موضوع غافل بود که شجاعت ایران در این برخوردها زمینه‏ساز تحقیر نظامی جبهه غرب بود همنطور که جسارت کره شمالی روزگاری الهام بخش دیگران بود. گام قاطع بعدی تحمیل شکست همه جانبه نظامی بر اسراییل در جنگ 33 روزه بود. برای اولین بار یکی از هم‏پیمانان آمریکا وارد جنگی رسمی شد و شکست خورد بدون اینکه از دست غرب کاری بربیاید. از آن زمان همگی شاهدیم که موضع جناح غربی بشدت تضعیف شد و هیمنه ابرقدرتی‏اش شکست. آخرین پرده این زورآزمایی نظامی را در گرجستان اکنون شاهد هستیم. برای اولین بار روسیه به خودش جرات داد ارتش خود را وارد درگیری‏ای کند که در آن احتمال برخورد با ابرقدرت وجود دارد. اگر چه هر روز تنش میان روسیه و آمریکا بالا می‏رود اما آمریکا باید خیلی ناشی باشد که در شرایط فعلی بخواهد وارد جنگ سرنوشت‏ساز با کشور قدرتمندی چون روسیه شود، اینجا دیگران افغانستان نیست، پوتین هم صدام دست نشانده نیست،‏ آمریکا بهتر است اول سعی کند ببیند می‏تواند در لبنان کاری از پیش ببرد، اگر ناوهایش در سواحل لبنان غرق نشدند شاید فرستادن آنها به سواحل روسیه قابل بررسی باشد.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    نقد و قدرت (پنج شنبه 87/5/24 ساعت 7:16 عصر)

    دولت احمدی‏نژاد مرحله‏ تازه‏ای در بلوغ اجتماعی-سیاسی ایران است. دولتی که مردم آنرا علیرغم فشارهای شدید سیاسی و روانی در جریان انتخابات سوم تیر 84 برگزیدند و با این کار توانایی بسیج خودسازمانده‏شان را برای مقابله با اشکال مختلف قدرت سیاسی، رسانه‏ای و مالی نشان دادند. احمدی نژاد در شرایطی به قدرت رسید که تنها دو هفته‏نامه کم‏تیراژ از وی حمایت می‏کردند (یالثارات و پرتو) و همگی روزنامه‏ها و رنگین‏نامه‏ها بر علیه وی متحد شده بودند. مساله این بود که مردم می‏®واستند با رای خود پیام محکمی به صاحبان قدرت (مشخصا رفسنجانی) برسانند و قدرت خود را به رخ بکشند.

    اما اکنون اوضاع به شکل متفاوتی درآمده است. دولت زمانی را صرف تثبیت خود کرد و در این مدت یاد گرفت نیروهای اجتماعی خود را برای مقابله با حملات کانون‏های قدرت بکار گیرد و بتدریج قدرت خود را گسترش داد. اکنون دولت تثبیت شده است و تبدیل به کانون جدید قدرت شده است. اگر چه دولت نهم در اثر ضربات شدیدی که خورده است فروتن‏تر از دولت‏های قبلی است اما نشانه‏هایی از غرور سیاسی در این دولت نیز کم‏کم بروز می‏کند. منتقدین اصولگرای دولت اکنون از نظر سیاسی در وضعیت بسیار خوبی قرار گرفته‏اند چرا که دولت بارها نشان داده است که از قدرت خود در عرصه داخلی سوءاستفاده کرده است. مورد قبلی توقیف خبرگزاری فارس به دلایل واهی بود که با واکنش منفی زیادی مواجه شد. توقیف این خبرگزاری به بهانه انتشار یک خبر به نقل از محافل غیر رسمی بود اما دلیل واقعی توقیف آن احساس ضعف شدید دولت در برابر حجم بالای انتقادات از تحولات مدیریتی در دولت بود. دولت با این ضرب شست خواست صداها را فقط ساکت کند. اکنون نیز مساله مدرک آقای کردان بلای جان دولت شده است اما رییس دولت مجددا موضع ناصحیحی اتخاذ نموده و مدرک دکترای جعلی را تنها یک کاغذپاره می‏نامد که ارزشی ندارد. البته فکر نمی‏کنم مردم هم همینطور فکر کنند. مردم انتظار دارند بتوانند قدرت سیاسی را کنترل کنند و به همین دلیل هم به امثال احمدی نژاد رای دادند. بنابراین کمترین احترام برای افکار عمومی این است که لااقل دولت بپذیرد اگر یکی از وزرایش دروغگو و شیاد از آب درآمد باید دست از حمایت از وی بردارد. آقای کردان نه تنها باید استعفا دهد بلکه بدلیل خریدن مدرک جعلی باید بطور کلی از مصادر دولتی کنار گذاشته شود چرا که نشان داده است آدم امانتداری نیست. واقعا انسان غصه‏دار می‏شود که وزیر توانمند و محبوبی مثل پورمحمدی بدلایل واهی کنار گذاشته می‏شود و بجایش کسی مثل کردان منصوب می‏شود.

    البته مجلس نیز خالی از انتقاد نیست. اکنون همه می دانند که کردان به این دلیل معرفی شد که به لاریجانی بسیار نزدیک بود. اما انتظار مردمی که نمایندگان را برگزیدند این نبوده است که حق رای مجلس یکجا به لاریجانی واگذار شود. لاریجانی باید دست از اعمال اقتدار بر مجلس بردارد و اجازه دهد مجلس روند طبیعی خود را طی کند. احمدی نژاد و لاریجانی باید توجه داشته باشند که نظرات افکار عمومی همیشه توطئه نیست. و اگر این دو نفر بخواهند در مجموعه تحت نظر خویش برخوردهای نظامی انجام دهند با واکنش افکار عمومی مواجه خواهند شد.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    دیپلماسی هسته‏ای (جمعه 87/5/18 ساعت 11:22 صبح)

    نتیجه مذاکرات ژنو را می‏توان به این صورت خلاصه کرد: آمریکا و انگلیس: «ایران نباید وقت تلف کند وگرنه ...»، اروپا قاره‏ای: «ایران خواهشا وقت تلف نکند»، آسیا: «ایران هنوز وقت برای تلف کردن دارد»، ایران: «اصولا مذاکره کار زمانبری است». بنابراین عجالتا تمام طرف‏های مذاکره کننده بر سر یک موضوع توافق دارند و آن «وقت تلف کردن ایران» است. اگر از این زاویه به مذاکرات هسته‏ای نگاه کنیم بنظر چیز بیهوده‏آی می‏آید چرا که هر طرفی که دست بالا را داشته باشد بدنبال اتلاف وقت است تا بتواند برتری فعلی خود را به حریف تحمیل کند،‏ اروپا بعد از سعدآباد و ایران بعد از احمدی‏نژاد هر دو همین کار را کردند و می‏کنند.

    چالش هسته‏ای بیش از آنکه یک مناقشه فنی باشد آزمونی برای اراده‏هاست. وگرنه چه کسی باور دارد هیچ نوع نظام کنترلی احتمالی که از درون مذاکرات دربیاید بتواند حقیقتا جلوی نیات ایران (حتی اگر ساخت سلاح هسته‏ای باشد) را بگیرد؟ یا چه کسی باور می‏کند که غرب به دادن چیزی فراتر از آنچه ما خودمان بدست آورده ایم به ما راضی شود؟ بعنوان مثال اگر کره شمالی ده سال بعد اراده کند سلاح هسته‏ای بسازد با توجه به تجربه‏ای که در این زمینه بدست آورده است آیا کسی فکر می‏کند این کار بیش از چند ماه زمان خواهد برد؟ البته در عالم سیاست همیشه اسراییلی‏ها واقع‏بین‏تر هستند. آنها در مورد عراق فهمیدند که تنها راه از میان بردن تمام دانشمندان هسته‏ای است. اما حتی چنین رویکردی نیز درباره ایران قابلیت پیاده‏سازی نخواهد داشت. نیروی انسانی ما ثروت اصلی هسته‏ای ماست. حتی اگر تمام تجهیزات هسته‏ای ما با بار کشتی کنند و تحویل دشمن بدهند تا زمانی که این نیروی انسانی زنده است ما همچنان هسته‏ای هستیم. بنابراین مذاکرات هسته‏ای کاری بیهوده بنظر می‏رسد هم برای غرب هم برای ما. مهم این است که آنها به این نتیجه رسیده‏اند که نمی‏توانند با ایران وارد جنگ بشوند بقیه مسایل دیگر جزییات است. تازه فرض کنید جلوی ایران را گرفتید، فردا باید بروید سراغ سوریه و پس فردا لبنان، مساله این است که دانش را نمی‏توانید حبس کنید بقول آلوین تافلر غول هسته‏ای از چراغ خارج شده است بفکر فناوری‏های بعدی باشید شاید بتوانید آنها را در انحصار خودتان نگه دارید.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    <      1   2   3   4   5   >>   >
    فرزان حدادی - پیاده رو خاطرات
    فرزان حدادی
    فرزان حدادی، 29 ساله، ساکن تهران. دانشجوی مهندسی برق، گرایش مخابرات، دانشگاه شریف.

  • بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 77 بازدید
    دیروز: 14 بازدید
    کل بازدیدها: 235725 بازدید

  • پیوندهای روزانه
  • » تمامش کن اوباما ! (فارس) [121]
    » نگاه میر حسین به اقتصاد (فارس) [117]
    » راز تونل‏های غزه (فیگارو) [204]
    » بمب گوگلی برای غزه [85]
    » تنها ایران می‏تواند به برتری غرب خاتمه دهد (رابرت بائر) [111]
    » جراحی قلب گرانتر از متوسط جهانی (الف) [318]
    » درباره اجتهاد، تقلید و مرجعیت (هاشمی) [112]
    » حملات بمبئی عملیات مخفی سرویس‌های اطلاعاتی (بارنز) [89]
    » مهاجرین و قدرت آینده اروپا (الف) [62]
    » تحلیلی بر شکل‏گیری حزب‏الله (فارس) [84]
    » مبانی قحط‏الرجال (واژگون) [90]
    » توسعه ویکی‌پدیای فارسی، وظیفه ملی (الف) [142]
    » نقدی بر فیلم کنعان (الف) [68]
    » تلفن همراه خطرناکتر از سیگار (الف) [93]
    » کالبدشکافی بحران موسسات مالی امریکا (الف) [179]
    [آرشیو(48)]

    " style="width:110" onfocus="this.select()" autocomplete=off contenteditable=true />

  • اخبار و تحلیل

  • کیهان
    خبرگزاری فارس
    خبرگزاری مهر
    رجا نیوز
    الف

  • لینک دوستان

  • خاطرات خصوصی من
    پاسداران
    خاکریز
    عقل سرخ
    مطالعات فرهنگی
    واژگون
    بیم موج
    خبرنگار مسلمان
    اشراق
    سیاست خارجی
    حریم یاس
    دولت اسلامی
    پیاده رو خاطرات در پرشین بلاگ
    کلمه

  • مطالب بایگانی شده