سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | شناسنامه | پست الکترونیک | پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

فرزان حدادی - پیاده رو خاطرات

کار مال ایرانی‏ هم هست (شنبه 86/9/17 ساعت 5:42 عصر)

این روزها کم‏کم چهره شهرمان و شاید کشورمان تغییر می‏کند. از ظواهر امر پیداست که وزارت کشور بالاخره این بار سفت و سخت پای حرف چند ده ساله‏اش ایستاده و موفق شده افغان‏های مهاجر را به وطن‏شان بازگرداند. از چند وقت پیش گاهی من جا می‏خورم وقتی می‏بینم جوانی که خیلی شبیه من است مثلا دارد میز کار من را در دانشگاه دستمال می‏کشد یا جلوی پای من را جارو می‏کند ..... نمی‏دانم آن جوان چه احساسی دارد مخصوصا اگر یکی بی ملاحظه باشد و چند امر و نهی و حرف عوضی هم به او بزند. به هر حال از خودش لابد می‏پرسد فرق من با این آدم چیست که او شده ارباب و من نوکر؟

تا وقتی افغانی جماعت حضور داشت چنین مشکلی پیش نمی‏آمد. چون او اصلا شبیه من نبود. نه من خودم را با او مقایسه می‏کردم نه او خودش را با من مقایسه می‏کرد. به کارش و موقعیت اجتماعی که داشت کاملا راضی بود و چه بسا با حقوقی پایین هم بسختی کار می‏کرد. اما امروز زمانی که جوانی ایرانی را می‏بینم که به کاری «پست» اشتغال دارد اولین واکنش من این است که خودم را عقب بکشم و بپرسم که چکار باید بکنم تا من هم مثل او نباشم، گاهی احساس می‏کنم در مقاطعی از زندگی‏ام «شانس» آورده‏ام و احساسی از لرزان بودن تعادلی که در آن بسر می‏برم به من دست می دهد. اکنون دیگر نمی‏توانم ذهن خود را از کارهای پست ایزوله کنم، ناچار برای چند ثانیه هم که شده در ذهنم مرور می‏کنم که اگر من جای او بودم چطور می‏شد؟

از یک دیدگاه کلان، خروج افغانی‏ها از ایران ختم نوعی نظام «برده‏داری نژادی» محسوب می‏شود. نظامی که در آن بعضی‏ها ذاتا ارباب متولد می‏شدند و بعضی ذاتا برده بودند. لغو برده‏داری در اولین قدم امکان می‏دهد بخشی از فقیرترین نیروی کار ایرانی به مشاغل بهتری دست یابند. از سوی دیگر تنش روانی را در جامعه گسترش می‏دهد چرا که اکنون دیگر ایرانی هم می‏تواند به کارهای پست اشتغال داشته باشد، پس منزلت تصوری ما پایین خواهد آمد. هم‏نژاد شدن مشاغل عالی و پست رقابت اجتماعی و حسد را گسترش خواهد داد و مردمی که تا دیروز موقعیت مطمئنی برای خود متصور بودند کم‏کم احساس خواهند کرد بلحاظ روانی زیر پای‏شان خالی شده است. بازتاب افزایش رقابت افزایش تحرک و تلاش اقتصادی مردم خواهد بود که منجر به شتاب گرفتن توسعه اقتصادی کشور خواهد شد. از یاد نبریم برده‏داری در طول تاریخ نه تنها باعث توسعه نبوده است بلکه با تحکیم طرز فکر «عار دانستن کار برای اربابان» در جامعه شکست اقتصادی بلندمدت را در پی خواهد داشت همانگونه که در ایالات متحده آمریکا ایالات شمالی که برده‏داری در آنها رایج نبود بشدت ثروتمندتر و پیشرفته‏تر از ایالات جنوبی برده‏دار بودند و حتی هنوز هم پس از صدها سال این مساله تغییر نکرده است (تحلیل دمکراسی در آمریکا:‏ الکسی دوتوکویل).


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    دوباره رفسنجانی (یکشنبه 86/9/11 ساعت 3:37 عصر)

    ماجرای جاسوسی هسته‏ای حسین موسویان دیگر تشتی است که از بام افتاده. مهم نیست این یکی هم مثل هزاران پرونده دیگر به سرنوشت بی‏عدالتی گرفتار بشود یا متهمانش به سزای اعمال خائنانه خود برسند، چیزی که مهم است بازی رفسنجانی است. اکنون دیگر محرز است که موسویان در سفارتخانه‏های خارجی تنها قاصد رفسنجانی بوده است، وگرنه اصولا شما فکر می‏کنید «سند استراتژی نظام در پرونده هسته‏ای» چیزی است که بجز چند نفر رده‏های اول مملکت دیگران هم به آن دسترسی داشته باشند؟ البته رفسنجانی از آنجا که خودش را «صاحاب» کشور می‏داند اصلا برایش مهم نیست که اگر «مصلحت» تشخیص داد سند فوق‏محرمانه نظام را هم به سفارت جاسوس‏پرور انگلیس تحویل ندهد. بنابراین نامبرده ید طولایی در این گونه مسایل دارد و همین‏که این سند را هم مثل نامه محرمانه امام به فرماندهان جنگ برای پذیرش قطعنامه به خبرگزاری‏ها فاکس نکرده باید همگی ازش ممنون باشیم. در هر صورت حالا بهتر می‏توانیم قضاوت کنیم. وقتی حضرت استوانه نامه امام را به بهانه یک بحث ساختگی با یار غارش محسن رضایی علنی کرد همه‏مان طبعا میخکوب شدیم چرا که در آن نامه اشاره‏ای به سلاح هسته‏ای وجود داشت، البته ندید گرفتیم و فکر کردیم نکته مورد نظر استوانه خستگی مردم و مسئولین از جنگ بوده است. اما حالا اگر یکبار دیگر نامه را در ذهن‏مان مرور کنیم ... بله نکته اصلی‏اش شاید همان سلاح هسته‏ای بود.

    رفسنجانی می‏کوشد به غرب نشان دهد جریان تندرو در ایران بدنبال سلاح هسته‏ای است. انتشار نامه امام در همین راستا بود و سند اخیری که تحویل آن به سفارت انگلیس غوغا بپا کرده نیز اگر روزی منتشر شود بنظرم باید چیزی شبیه به این در درونش باشد، مثلا اینکه در صورت درگیری با غرب ایران بخواهد از آژانس خارج شود. رفسنجانی فکر می‏کند با این دست و پا زدن‏ها می تواند حمایت غرب را پشت سر خودش در فضای سیاسی داخل داشته باشد و در آینده بتواند قدرت را بیش ازینی که هست قبضه کند. البته غربی‏ها از مواضع اصولگرایان بی‏اطلاع نیستند و اقدامات هاشمی تنها ضعف وی را برای غرب روشن ساخته است. غرب نیز پاشنه آشیل نظام اسلامی را خوب شناخته و تنها کسی را که هدف می‏گیرد و پای ثابت محاکمات دادگاه‏های غربی است خود حضرت استوانه است. بیاد بیاورید ماجرای دادگاه میکونوس،‏ آمیا،‏ استات‏اویل و غیره. البته همانطور که یادداشت حامد طالبی آمده است غربی‏ها کمک‏های مالی زیادی به خانواده هاشمی می‏کنند اما گاهی هم برای حفظ کنترل هاشمی بخشی ازین پورسانت‏ها را افشا می‏کنند تا این مذبذب را همیشه در چنگ خودشان نگه دارند.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    دادرسی قضایی، نهاد فراموش شده (دوشنبه 86/9/5 ساعت 3:49 عصر)

    زندگی اجتماعی در ایران امروز از بی‏نظمی و بی‏قانونی عمیقی رنج می‏برد. مردم در گیرودار روابط ناسالم اجتماعی و سیاسی راه گریزی ندارند. زیر پا گذاشته شدن حقوق مردم آنطور که مخالفین سیاسی می‏گویند «تنها از جنبه سیاسی نیست»‏ بلکه اصولا زندگی اجتماعی ما بعنوان افرادی که در ارتباط با هم هستیم سرشار از دروغ‏ها، خیانت‏ها، کم‏کاری‏ها و تعرض‏هاست. اگر این کارها از طبقه سیاسی هم سر می‏زند ریشه‏اش آن است که اصولا ساختار جامعه ما همین است، چه بسا سیاسیونی که از آنها انتقاد می‏کنیم عملا بسی بهتر از ما باشند.

    در ادیان الهی، از اولین روزها، قضاوت نهادی الهی بوده است که گاه در اختیار انبیاء و گاه در اختیار جانشینان آنها بوده است. نهادی که ازو انتظار بی‏طرفی کامل و قضاوت پس از شنیدن کامل سخن هر دو طرف بر اساس کتاب و سنت الهی می‏رود. در صدر اسلام بلحاظ اجتماعی خصوصیت یک مسلمان منصف و روشنفکر چنین شناخته می‏شد که وی اگر با کسی اختلافی پیدا کند بدون اینکه سخنی بگوید یا اقدامی کند، با هم بنزد قاضی می‏روند و هر چه حکم کرد می‏پذیرند. در این معنا مسلمان خوب کسی نیست که تا حقش پایمال شد دست به سلاح ببرد یا دعوا راه بیندازد یا سکوت کند.

    اما در جامعه کنونی چه بلایی بر سر نهاد قضایی آمده است؟ مردم بسیاری افتخارشان این است که در طول عمرشان حتی یکبار هم پایشان به کلانتری و دادگاه نرسیده است. کسی اگر از کسی کتک بخورد عار می‏داند ازو طلب دیه کند و حتما بارها این جمله را شنیده‏اید که «ما تا حالا ازین پول‏ها نخورده‏ایم» کنایه ازین که گویی پول زور و حرام است. خب با چنین وضعی حقت بود از طرف کتک بخوری! عناوین اخبار خارجی روزنامه‏ها را می‏خوانیم ولی انگار باور نمی‏کنیم: فلانی بهمانی را بخاطر یک توهین نژادپرستانه به دادگاه کشاند و ده‏ها هزار دلار غرامت گرفت، فلان زن از بهمان مرد بدلیل سوءرفتار جنسی شکایت کرد و غرامت سنگین گرفت، چرا راه دور برویم، ما هنوز باورمان نمی‏شود که توانسته‏ایم از آژانس بین‏المللی اتمی بعنوان یک نهاد داوری بین‏المللی حکم درست را بگیریم! ما ایرانی‏ها هیچ وقت نمی‏توانیم تصور چنین دادرسی‏هایی را برای خودمان داشته باشیم، چرا؟ آیا یکی از دلایل بهبود اوضاع در کشورهای غربی پایبندی جوامع آنها به یک نظام قضایی برای حل و فصل اختلافات نیست؟

    برای حل اختلافات راه‏های دیگری هم هست. می‏توان از مجلس خواست قانونی وضع کند که مثلا «وانت‏بارها نباید با بلندگو توی کوچه‏ها آن هم بعدالظهر سروصدا راه بیندازند»‏ ما معمولا در ایران بیشتر به قانون متوسل می‏شویم. آن وقت دولت تعدادی مامور استخدام می‏کند که وانت‏ها را بپایند. بنابراین مردم علی‏رغم مظالمی که بر آنها می‏رود ترجیح می‏دهند یک گوشه بنشینند تا شاید یک وقتی یک سیاستمدار آگاهی پیدا شد و قوانین لازم را بتصویب رساند و اجرا کرد. اما تصور کنید اگر روزی یک ترک به  دادگاه مراجعه کند و از یک فارس بابت توهین نژادی غرامت سنگینی بگیرد و فردایش هم همه روزنامه‏ها بنویسند از فردایش دیگر کسی جرات دارد جوک ترکی بگوید؟ این راه‏کار اصلا نیازی ندارد وقت مجلس را بگیریم یا نیرو استخدام کنیم.

    دادرسی قضایی در ایران نهادی فراموش‏شده است در حالی که اگر به دادگاه‏ها اختیارات مناسب داده شود (مثلا در آمریکا دادگاه می‏تواند بر اساس قانون اساسی علاوه بر قوانین عادی حکم صادر کند (تحلیل دمکراسی آمریکا:‏ الکسی دوتوکویل)) و اگر مردم را با دادرسی قضایی آشنا کنیم این نهاد می‏تواند بسیاری از مشکلات اجتماعی را حل کند. برای ما دادگاه جایی وحشتناک است که باید به جرم جنایتکاران بزرگ رسیدگی کند و وقت ندارد مشکلات پیش‏پاافتاده ما را در نظر بگیرد. بسیاری از ما حتی تا حالا یک درخواست دادرسی به شورای دانشکده‏مان هم نداده‏ایم! بنابراین فرهنگ‏سازی در این کار نقش مهمی دارد. تا چند سال قبل دیدگاه مردم راجع به پلیس نیز همین‏قدر غریب بود. آدم فکر می‏کرد فقط وقتی جنایتی اتفاق بیفتد باید به پلیس اطلاع داد. اما حالا با راه‏اندازی 110 شاهدیم که مردم بسیاری از مشکلات خود را از این طریق بیان می‏کنند و جواب هم می‏گیرند،‏ این یعنی پلیس به میان مردم آمده است. دادرسی قضایی نیز باید برای مردم آسان شود و به مردم آموزش داده شود تا بتوانیم شاهد شکل‏گیری یک جامعه پویا و خود-تصحیح-کن مستقل از دولت باشیم.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    نقدی بر دولت رفاه (سه شنبه 86/8/29 ساعت 3:11 عصر)

    دولت رفاه به مجموعه‏ای از سیاست‏ها اطلاق می‏شود که در پی ایجاد یک کف رفاه برای اعضای جامعه از طریق راهکارهایی چون نظام بیمه سراسری، بیمه درمانی، بیمه بیکاری و از همه مهمتر نظام بازنشستگی است. اگرچه اکنون وجود این ساختارها در هر جامعه‏ای بدیهی انگاشته می‏شود اما اولین بار بعد از تهدید گسترده نظام سرمایه‏داری توسط کمونیسم بود که چنین راه‏حل‏هایی توسط سردمداران نظام سرمایه‏داری برای واکسینه کردن جامعه در مقابل خطر کمونیسم اندیشیده شد. زمانی که مارکس و انگلس مانیفست کمونیسم را می‏نوشتند هیچ کدام ازین ساختارها وجود نداشت.

    نگاه مبدعین نظام تامین اجتماعی این بود که در عصر ماقبل صنعتی خانواده گسترده (شامل چند نسل و اعضای مختلف فامیل که در زیر یک سقف در روستا می‏زیستند) و همچنین سنت‏های اجتماعی حمایت از درماندگان و سالخوردگان نوعی نظام تامین اجتماعی خودکار و مبتنی بر تعهدات اخلاقی را در جامعه برقرار می‏کرد. اما با صنعتی شدن جامعه، در اولین قدم خانواده گسترده فروپاشید و جای آنرا خانواده هسته‏ای (شامل پدر، مادر و چند بچه کوچک) گرفت. مشاغل صنعتی نیاز به تحرک نیروی کار را افزایش داد و حتی زنان را نیز به کارخانه کشاند، بنابراین خانواده گسترده دیگر قابل دوام نبود. در گام بعد تحولات سریع فنی و اندیشه‏ای، سپهر اخلاقی جامعه را ویران کرد و ضمانت‏های اخلاقی و دینی را از بین برد یا کمرنگ کرد. ازین‏رو با آغاز انقلاب صنعتی نظام تامین اجتماعی سنتی فروپاشیده بود و نظام جدیدی هم جایگزین آن نشده بود. مهندسین اجتماعی مدرنیته مسئولیت تامین اجتماعی را به دولت سپردند.

    اگرچه تردیدی در لزوم حمایت اجتماعی از مستمندان، بیکاران و سالمندان نیست اما سوال این است که آیا سیستم موجود بهترین گزینه را ارائه داده است؟ در این یادداشت کلیت سیستم حمایت از مستمندان و بیکاران را مورد پذیرش قرار می‏دهیم و توجه خود را معطوف به نظام بازنشستگی خواهیم کرد، نظامی که بحق باید آنرا شکست‏خورده و رو به انقراض نامید. نظام بازنشستگی در زمانی پا به عرصه نهاد که بدلیل پایین بودن فناوری بهداشتی،‏فقر عمومی و در عین حال رشد سریع سطح زندگی، جمعیت قریب به اتفاق کشورها چه صنعتی چه غیر آن بشدت جوان و بشدت در حال رشد بود. در چنین ساختار جمعیتی بازای هر سالمند ده‏ها جوان در حال کار وجود داشت. پس امکان داشت مبالغ کمی ازین شاغلین دریافت کنیم و به سالمندان بدهیم، هر دو طرف راضی بودند. اما اکنون اوضاع چگونه است؟ در اثر پیشرفت فناوری بهداشتی میانگین طول عمر روزبروز افزایش می‏یابد، رفاه عمومی موجب کاهش موالید شده است و هرم جمعیتی کشورها یکی‏ پس از دیگری بسوی پیر شدن گام برمی‏دارد. اکنون در بسیاری از کشورها بازای هر سالمند دو تا سه شاغل جوان وجود دارد. نتیجه منطقی چنین وضعی از سویی کاهش مزایای بازنشستگی و از سوی دیگر افزایش حق بیمه بازنشستگی برای شاغلین است. بار نظام بازنشستگی چنان سنگین شده است که در برخی کشورها مردم ترجیح می‏دهند خود را بیمه نکنند. بنابراین با توجه به تحولات جمعیتی و از نظر اقتصادی امیدی به حفظ نظام بازنشستگی نیست.

    از منظر اجتماعی، دولت‏ها در سراسر جهان یکی پس از دیگری وارد چالش با بازنشستگان می‏شوند که آخرین نمونه آن بحران اخیر فرانسه است. دولت تنها راه خود را افزایش سن بازنشستگی (کاهش تعداد مستمری بگیران و افزایش پرداخت کننده‏ها) می‏بیند. اما بازنشستگان از نظر سیاسی یک قدرت «سهمگین» بشمار می‏آیند. چرا که مهمترین خواسته آنها مربوط به حقوق دریافتی‏شان است که منحصرا از سوی دولت پرداخت می‏شود. بنابراین آنها یکسره در شرایط بحرانی به کسی رای می‏دهند که خیالی برای محدود کردن خواسته‏های آنها در سر نداشته باشد. این گروه رای‏دهنده تک‏جهتی که تعداد آنها نیز هر روز افزایش می‏یابد توسط هیچ سیاستمداری قابل نادیده گرفتن نیست. این بحران تا جایی پیش رفته است که گروهی از تحلیلگران معتقدند مساله اصلاح نظام بازنشستگی آزمون مرگ و زندگی کلیت دمکراسی است.

    از منظر فردی،‏ بازنشستگی یک جشن تلخ است. همه ما آگاه هستیم که مهمترین ارضاء انسان‏ها در جامعه احساس مفید بودن برای دیگران است. اما بازنشستگی با جدا کردن فرد سالمند از محیط کاری‏اش و تبدیل کردن او به بیکاره‏ای حقوق‏بگیر اساس غرور وی را نشانه می‏رود. بیکاری و خانه‏نشین شدن، دوری از دوستان و محیط مانوس و احساس بیهودگی آن چنان بر روان سالمندانی که اتفاقا دچار مشکلات جسمی‏ هم هستند فشار می‏اورد که بنابر اعتقاد خودشان بسیاری از آنها در یکی دو سال پس از بازنشستگی می‏میرند. آنها که این دو سال را رد کنند شانس زیادی برای زندگی طولانی‏تر خواهند داشت اما اغلب از سوی خانواده مجبور به انجام کارها و اشتغال در مشاغلی می‏شوند که بمراتب سطح اجتماعی پایینتری نسبت به شغل فبلی شان دارد. این همه در حالی است که بازنشسته هنوز قدرت کار کردن دارد. گیرم نیاز به اندکی کاهش در ساعت کاری و دوری از مشاغل سخت داشته باشد اما نباید سازمان‏های کاری را یکباره از تجربه چنین افرادی محروم کرد. این ملاحظات همه در حالی است که بدهی دولت‏ها (حتی در ایران) روز بروز به سازمان تامین اجتماعی افزایش می‏یابد تا جایی که دولت‏ها بخش مهمی از درآمد خود را صرف بازپرداخت بدهی ها به سازمانی می‏کنند که وظیفه‏اش بیکار کردن بهترین‏هاست!


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    کمربندها را یک درجه محکم‏تر ببندید (چهارشنبه 86/8/23 ساعت 8:28 عصر)

    بحران در دو کانون سرمایه‏داری غرب (آمریکا و فرانسه) آزمایشگاهی برای آزمون آینده غرب خواهد بود. در روزهای اخیر سرانجام بحران سقوط آزاد دلار که اقتصاددانان غربی 15 سال منتظر وقوع آن بودند آغاز شد. بحران در اقتصادهای غربی را باید نتیجه مستقیم جابجا شدن مرکز ثقل اقتصاد جهانی از غرب به شرق دانست. دهه‏ها قبل، سربرآوردن اقتصاد صادراتی ژاپن اولین چالش آسیایی را در برابر غرب قرار داد. آمریکا می‏توانست به خودش دلخوشی بدهد که با در اختیار گذاشتن بازار بزرگ مصرفی خود به ژاپن فرصت احیای اقتصادی به این کشور نابود شده از جنگ جهانی دوم اعطا کرده است، گو اینکه آمریکا تا زمانی که برق جنگنده‏های سریع روسی را در جنگ کره ندیده بود ضرورتی برای کمک به ژاپن احساس نکرده بود. با این وجود سال‏ها چانه‏زنی سیاسی آمریکا با ژاپن هرگز نتوانست برتری نوظهور ژاپن را در فتح بازارهای آمریکای شمالی حذف کند یا آنرا وادار به در پیش گرفتن سیاستی بازتر در مقابل نفوذ غرب بنماید. ضعف سیاسی که گریبانگیر آمریکا شده بود اجازه نداد بحران روبه افزایش تراز پرداخت‏ها با ژاپن را به نحوی موثر حل کند. آمریکا فکر کرد لابد ژاپن استثناست، پس تلاش کرد کسری بازرگانی با ژاپن را بکمک تراز مثبت تجاری با بقیه جهان جبران کند.

    پس از معجزه ژاپن، ببرهای آسیایی مد روز شدند. کره جنوبی، تایوان، مالزی و سنگاپور با دست یازیدن به راه‏حل ژاپنی (تولید برای صادرات به بازار بزرگ آمریکا) جهش اقتصادی را آغاز کردند و همچنان آمریکا به خودش افتخار می‏کرد که می‏تواند لکوموتیو اقتصاد جهانی باشد. وقتی بحران کسری تجاری عمیق‏تر شد بنظر می‏رسید اقدامی لازم باشد. حفاظت از ببرها به اندازه ژاپن فوریت نداشت. پس سرمایه‏داران غربی چون جورج سوروس آزاد بودند که با وارد آوردن ضربات دقیق مالی ظرف چند روز درآمد ملی این کشورها را به خاک سیاه بنشانند. با این حال این اقدامات در وقتی بود که دیگر کار از کار گذشته بود. رقیب اصلی، چین یک میلیاردی وارد رقابت صادراتی شده بود. از ابتدای دهه نود میلادی کسری تجاری آمریکا رسما آغاز شد. لستر تارو استاد اقتصاد ام‏آی‏تی (که خود یک چینی‏تبار است) هشدار می‏داد که کسری تجاری در قیاس با اقتصاد آمریکا اگرچه مثل دم کوچکی برای یک دایناسور است اما همین دم کوچک اگر رفع و رجوع نشود نهایتا تعادل دایناسور را به هم خواهد زد و آنرا ساقط خواهد کرد.

    وقتی اقتصادهای مهم آسیا یکی‏یکی توانایی ورود به بازار جهانی را پیدا کردند کسری تجاری آمریکا به اندازه‏های باورنکردنی رسید. سال‏های اول آمریکا تلاش کرد قرض‏ها را با فروش اموال خود به طلبکاران خارجی به تاخیر اندازد. سونی ژاپن فاکس قرن بیستم را خرید و اوراق قرضه دولت آمریکا توسط چین و دیگران به وفور خریداری شد. اما هیچ نشانه‏ای از بهبود موجود نبود. کسری هر سال افزایش می‏یافت چرا که آمریکا قصد نداشت مصرف خود را تعدیل کند. همچنان به واردات گسترده ادامه می‏داد بدون اینکه به همان میزان صادرات داشته باشد. وقتی نشانه‏های تکمیلی از افول قدرت سیاسی آمریکا به اطلاع بازار رسید هجوم سهامداران بین المللی به درهای خروجی آغاز شد. کشورها اکنون با یکدیگر در فاصله گرفتن از دلار مسابقه گذاشته‏اند تا حدی که حتی سارکو آمریکایی هم شکایت می‏کند که دلار مشکل‏ساز شده است.

    در چنین شرایطی هیات حاکمه آمریکا بالاخره تصمیم تاریخی را گرفت. ارزش دلار شیرجه مستقیم خود را آغاز کرده است و اگر آمریکایی‏ها خوش‏شانس باشند فرود نرمی خواهند داشت. کاهش ارزش دلار به این معنا خواهد بود که مزیت کشورهای صادرکننده به آمریکا کاهش خواهد یافت. واردات آمریکا کاهش خواهد یافت و مردم آمریکا باید مصرف کالاهای ارزان وارداتی را محدود کنند و به کالاهای ساخت داخل گران‏تر رو بیاورند و سطح زندگی خود را کاهش دهند. در بلند مدت کاهش ارزش دلار بمعنای آن است که مردم آمریکا یاد خواهند گرفت که برای صادرات به بقیه دنیا کالا تولید کنند. آنها باید بیاموزند که نقش فروتنانه‏تری در محیط بین‏المللی به عهده بگیرند و سهم بیشتری از تقسیم کار بین‏المللی را به عهده بگیرند. البته اینها همه بشرطی است که هنوز اعتماد نسبی به اقتصاد آمریکا حفظ شده باشد. اگر اعتمادها بیش ازین متزلزل شود سقوط دلار آنچنان شدید خواهد شد که رکود بین‏المللی چندساله تنها یکی از نتایج آن خواهد بود. آمریکا چنان جایگاه خود را از دست خواهد داد که تجدید سازمان اقتصاد جهانی حول قدرت‏های جدید چند سالی طول خواهد کشید.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    <   <<   11   12   13   14   15   >>   >
    فرزان حدادی - پیاده رو خاطرات
    فرزان حدادی
    فرزان حدادی، 29 ساله، ساکن تهران. دانشجوی مهندسی برق، گرایش مخابرات، دانشگاه شریف.

  • بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 36 بازدید
    دیروز: 212 بازدید
    کل بازدیدها: 235896 بازدید

  • پیوندهای روزانه
  • » تمامش کن اوباما ! (فارس) [121]
    » نگاه میر حسین به اقتصاد (فارس) [117]
    » راز تونل‏های غزه (فیگارو) [204]
    » بمب گوگلی برای غزه [85]
    » تنها ایران می‏تواند به برتری غرب خاتمه دهد (رابرت بائر) [111]
    » جراحی قلب گرانتر از متوسط جهانی (الف) [318]
    » درباره اجتهاد، تقلید و مرجعیت (هاشمی) [112]
    » حملات بمبئی عملیات مخفی سرویس‌های اطلاعاتی (بارنز) [89]
    » مهاجرین و قدرت آینده اروپا (الف) [62]
    » تحلیلی بر شکل‏گیری حزب‏الله (فارس) [84]
    » مبانی قحط‏الرجال (واژگون) [90]
    » توسعه ویکی‌پدیای فارسی، وظیفه ملی (الف) [142]
    » نقدی بر فیلم کنعان (الف) [68]
    » تلفن همراه خطرناکتر از سیگار (الف) [93]
    » کالبدشکافی بحران موسسات مالی امریکا (الف) [179]
    [آرشیو(48)]

    " style="width:110" onfocus="this.select()" autocomplete=off contenteditable=true />

  • اخبار و تحلیل

  • کیهان
    خبرگزاری فارس
    خبرگزاری مهر
    رجا نیوز
    الف

  • لینک دوستان

  • خاطرات خصوصی من
    پاسداران
    خاکریز
    عقل سرخ
    مطالعات فرهنگی
    واژگون
    بیم موج
    خبرنگار مسلمان
    اشراق
    سیاست خارجی
    حریم یاس
    دولت اسلامی
    پیاده رو خاطرات در پرشین بلاگ
    کلمه

  • مطالب بایگانی شده