سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | شناسنامه | پست الکترونیک | پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

فرزان حدادی - پیاده رو خاطرات

هولوکاست کلید صندوقچه اسرار (سه شنبه 86/7/17 ساعت 11:58 صبح)

هیتلر پس از پیروزی در انتخابات سال 1930باید یک چیزی باشد که غرب این‏قدر به یک حادثه تاریخی علاقمند است. هولوکاست تا حد یکی از مقدسات غرب بالا رفته تا حدی که اگر چه در آنجا حتی اهانت به مسیح (ع) آزاد است اما کار پژوهشی و حتی یک سوال درباره هولوکاست مجاز نیست و پیگرد سفت و سخت قانونی بهمراه دارد. احمدی‏نژاد هر جا که می‏رود اولین خواهش‏شان این است که لطفا هولوکاست را زیر سوال نبر!

اولین کسی که ماجرای هولوکاست را شروع کرد چرچیل بود که در اوج جنگ جهانی در یک سخنرانی مدعی شد اخبار موثقی دریافت کرده است مبنی بر اینکه هیتلر در حال نسل‏کشی یهودیان است. پس از جنگ در دادگاه نورنبرگ سران نازی «اعتراف» کردند که چنین کاری کرده‏اند. همچنین برای افزایش اعتبار ادعای چرچیل گفته شد که این تنها باری بود که وی اطلاعات حاصل از شکستن رمز سیستم مخابراتی آلمان‏ها، «انیگما» را علنی می‏ساخت. اگر چه ما در ایران تابو شدن هولوکاست را نشانی از نفوذ بی‏حد و حصر لابی یهودی در غرب می‏دانیم اما ممکن است مساله فراتر ازین هم باشد.

«هولوکاست»، «هیتلر»، «فاشیست»، «ضد یهود»، «دیکتاتور» و .... اینها عناصر اصلی تبلیغات پس از جنگ جهانی را تشکیل می‏دهند. هیتلرسازی از روسای جمهور مخالف نظم نوین جهانی (نظم پس از جنگ دوم بین‏الملل)، فاشیست خواندن حکومت‏های دینی، قرار دادن اسلام در وضعیتی که بدلیل مقالبه با اسراییل متهم به یهودستیزی بشود و دیکتاتور نامیدن رهبران مردم‏گرا در سراسر جهان فرآیند‏های اصلی تبلیغاتی غرب برای حفظ نظم ناعادلانه جهانی و حق وتوی پیروزمندان جنگ دوم است. در این میان نقش هولوکاست عاطفی‏تر از بقیه است، اگر هولوکاستی وجود نداشت، اگر تا این حد چهره آلمان به لجن کشیده نشده بود مشروعیت سلطه متفقین براحتی پس از مدت کوتاهی زیر سوال می‏رفت. اگرچه آلمان با تجاوزات نژادپرستانه خود میلیون‏ها انسان را به کام مرگ فرستاد اما خوب است بدانیم از پایان جنگ دوم به این سو نیز در اثر جنگ‏های منطقه‏ای به اندازه جنگ دوم تلفات انسانی وجود داشته است و کیست که از نقش اصلی متفقین در براه انداختن این جنگ‏ها آگاه نباشد؟ اما هولوکاست فرصتی برای مقایسه باقی نمی‏گذارد. متفقین هر چقدر هم ستمگر باشند از کسی که هولوکاست براه انداخت پاک‏ترند. هولوکاست در این معنا چیزی جز چک سفید امضا برای جنایت نامحدود در دست متفقین نیست.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • بین‏المللی

    چرا تحریم می‏شویم؟ (چهارشنبه 86/7/11 ساعت 4:34 عصر)

    توافق ایران و آژانس برای حل و فصل مناقشه اتمی جلوه‏های تازه‏ای از رفتار بازیگران بین‏المللی در رابطه با ایران را آشکار کرد. زمانی فکر می‏کردیم مشکل غرب با ما این است که ما به فعالیت‏های خطرناکی روی آورده‏ایم و این بیچاره‏ها را در معرض تهدید نابودی قرار داده‏ایم، پس باید اعتمادسازی می‏کریدم،‏ فعالیت‏های خطرناک‏مان را تعطیل می‏کردیم و اصلا شک می‏کردیم که انگیزه ما از دنبال کردن برنامه هسته‏ای چیست و چرا «19 سال به دنیا دروغ گفته‏ایم»؟ همه این کارها را انجام دادیم ولی با کمال تعجب رفتار غرب تغییری نکرد، تهدیدها هر روز پررنگ‏تر، تحریم‏ها نزدیک‏تر و جوسازی تبلیغاتی قوی‏تر می‏شد. دولتی که نتوانست رفتار غرب در پرونده هسته‏ای را پیش‏بینی و کنترل کند لاجرم سقوط کرد .......

    فرد دیگری بر سر کار آمد، اجماعی ملی شکل گرفت که متاثر از ضعف و ذلت دیپلماسی هسته‏ای در دوره قبل به این نتیجه رسیده بود که دلیل زیاده‏خواهی غرب دقیقا ابراز ضعف ما است و اشکال این است که ما گفتمان غرب را در این پرونده پذیرفته‏ایم و در نتیجه پیش از شروع مذاکره دست بالای غرب را پذیرفته‏ایم. نتیجه این که اگر ما محکم بایستیم غرب کوتاه خواهد آمد. تاسیسات هسته‏ای راه‏اندازی شد و قدم‏به‏قدم در این علم پیشرفت کردیم. اما اگرچه غرب نشانه‏هایی از تزلزل در برابر ایران از خود نشان داد، بزودی غرب نیز رویکردی مرحله‏ای در برابر ایران در پیش گرفت، هر گام هسته‏ای ایران با یک گام تحریمی-انزوایی از طرف غرب روبرو شد. در مرحله‏ای تصور می‏شد تحریم‏های غرب مقدمه‏ای برای رویارویی نظامی است،‏ همانطور که در مورد عراق روی داد و این که قطعنامه‏های شورای امنیت تنها جنبه زمینه‏سازی برای تند کردن جو بین‏المللی در اطراف ایران و شروع فاز نظامی را دارد. بنابراین راهبرد ایران این بود که بی‏توجه به قطعنامه‏ها برنامه بازدارنده هسته‏ای را به پیش ببرد. هیچ‏گاه نخواهیم دانست تا چه حد چنین دیدگاهی درست بود، آیا حقیقتا آمریکا بدنبال حمله به ایران بود؟ به هر حال از آنجا که ایران به توان بازدارندگی دست یافت فرصتی فراهم نشد تا تصمیم حقیقی آمریکا در این زمینه آشکار شود. در چند ماه اخیر پس از اقدام ایران به توافق با آژانس با کمال تعجب آمریکا به رویه مرحله‏ای خود برای تنگ‏تر کردن حلقه محاصره ایران ادامه داد ولو اینکه در تلاش خود ناموفق بود. چنین رفتاری نشان داد هدف آمریکا از فشارهای اقتصادی وادار کردن ایران به شفاف‏سازی اتمی هم نیست.

    آمریکا در راس هرم قدرت جهانی نشسته است. نظامی بشدت نابرابر که در آن بالایی‏ها از اپیدمی چاقی می‏میرند و پایینی‏ها از لاغری مفرط. مهمترین دغدغه قدرتمندان جلوگیری از اتحاد ضعفا برای دگرگونی اوضاع عالم است. انقلاب‏ها اگرچه مقیاسی ملی دارند اما از دیدگاه قدرت‏های بین‏المللی (که بیشتر آنها کشورهای بلوک غرب هستند) این انقلاب‏ها می‏توانند بسرعت بعدی جهانی پیدا کنند. زمانی که ساندنیست‏ها انقلابیون نیکاراگوئه بطور مسالمت‏آمیزی قدرت را در این کشور در دست گرفتند و برنامه‏های عدالت اجتماعی را در پیش گرفتند، زمانی که این برنامه‏ها موفقیت‏های شگرفی بدست آورد، قیمت خانه نصف شد، علی‏رغم رکود اقتصادی سراسری در آمریکای لاتین اقتصاد این کشور رشد مناسبی را تجربه کرد، در این زمان آمریکا چاره‏ای ندید جز اینکه ضدانقلابیون کنترا را برای ایجاد جنگ‏های ایذایی در مرزها تجهیز کند، پس از آغاز جنگ 30 درصد تولید ناخالص ملی کشور صرف جنگ می‏شد، وضع اقتصاد وخیم شد و بتدریج ساندنیست‏ها محبوبیت خود را از دست دادند، نهایتا در یک انتخابات آزاد کنتراها قدرت را در دست گرفتند.

    آمریکا برنامه تغییر نظام در ایران را در یک چارچوب جهانی برای براندازی انقلاب‏های امیدبخش دنبال می‏کند. اگر نتواند در مرحله اول با دخالت‏های پنهانی سیا براندازی را انجام دهد در مرحله دوم آتش جنگ را بقیمت خون صدها هزار نفر و بقیمت سرکوب امید تاریخی ملت‏ها می‏افروزد. انقلاب اسلامی اگرچه این بزنگاه‏ها را پشت سر گذاشت، اکنون که آمریکا از استحاله نظام از طریق نیروهای داخلی نیز ناامید شده است، اکنون که مرحله تازه‏ای از جهانی شدن انقلاب اسلامی در فلسطین، لبنان و سایر جاها آغاز شده است، دور تازه‏ای از تلاش‏های تغییر نظام را آغاز کرده است. هدف از تحریم‏ها این است که با بهانه قرار دادن پرونده هسته‏ای، بتدریج از نظر اقتصادی ایران را در تنگنا قرار دهند تا رونق اقتصادی از بین برود، برنامه‏های اصلاحی شکست بخورد و در بلندمدت انقلاب اسلامی پژمرده شود و قدرت الهام‏بخشی خود را از دست بدهد. ازین رو آمریکا بنحو مضحکی می‏کوشد با ربط دادن هر نوع فعالیت اقتصادی (مثل واردات آلومینیوم!) با برنامه هسته‏ای جامعه جهانی را در گسترش دامنه تحریم‏ها همراه کند. اما با این وجود باید گفت که آمریکا در بازی بلندمدتی که با ایران آغاز کرده است در موقعیت مناسبی قرار ندارد، نه آن موقعیت جهانی سابق را دارد نه ایران آن ایران سابق است، جهان هم تغییر کرده و بعید است شرایط جدید جهانی اجازه پیروزی را به آمریکا بدهد. چه بسا آمریکا با تزلزل در پادشاهی جهان زمینه وقوع انقلاب جهانی را از بهم پیوستن جویبارهای کوچک تحول‏خواهی فراهم کند.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • بین‏المللی

    دمکراسی ایرانی در دانشگاه کلمبیا (چهارشنبه 86/7/4 ساعت 10:50 صبح)

    پس از گذشت یک نسل از آغاز حرکت تمدن‏سازانه ملت ایران که با یکی از معدود انقلاب‏های حقیقی جهان بر علیه نظم موجود جهانی آغاز شد، اکنون این ملت کم‏کم دورنمای پیروزی را به چشم خود می‏بیند. مردمی که با اقتدا به سلف صالح در راه اصلاح امور جهان از جان خود گذشتند و آخرت و هدف نهایی هستی را بر زندگی کوتاه دنیوی ترجیح دادند با سینه‏های باز جلو گلوله رفتند و بار شکست ابرقدرت‏ها را همان روزها در میدان ژاله و جاهای دیگر به تنهایی بر دوش کشیدند. انقلاب اسلامی ایران جهان را تکان داد، در بسیاری از کشورها دوران جدیدی از مبارزه برای عدالت و خدا آغاز شد، خاورمیانه تکان سختی خورد، چند سالی هنوز نگذشته بود که اسراییل در لبنان شکست خورد،‏ مسجدالحرام به تصرف شورشیان درآمد، آمریکا مجبور شد به شوروی برای تهاجم به افغانستان چراغ سبز بدهد، شوروی هم در افغانستان شکست خورد، پاکستان با مطالبات اسلام‏خواهانه به لرزه درآمد،‏ عراق تنها با حاکم کردن وضعیت جنگی بر کشورش از تغییر مصون ماند،‏ دنیا تکان خورد.

    جنگی که آغاز شد تنها راه نظام ظالمانه بین‏المللی برای آرام کردن تحولات بود چرا که اگر ایران موفق می‏شد به همان آرامی که انقلاب کرده بود انقلابش را حفظ کند دیگر کسی در تبعیت ازین الگو تردیدی به خود راه نمی‏داد، پس باید این ملت را درگیر می‏کردند ولو منجر به شکست نهایی خودشان بشود. اما مقاومت ایران تبدیل به جلوه‏ای تازه از تمدن تازه اسلامی شد. معلوم شد اسلام نه تنها می‏تواند مبارزه سیاسی کند،‏ انقلاب کند، بلکه می‏تواند در طولانی‏ترین جنگ کلاسیک پس از جنگ دوم جهانی در مقابل تمام ابرقدرت‏ها بایستد. پس از آن نیز حجم مخالفت‏های قدرت‏ها با انقلاب اسلامی نشان داد تا چه حد مبانی آنها بر اثر این تحول تاریخی زیر سوال رفته است. اما این فشارها هیچ‏گاه نتوانست پیام ایران را خاموش کند، حتی باعث پرفروغتر شدن آن هم شد. چرا که هیچ ملتی تا در سختی و فشار قرار نگیرد پیشرفت حتی مادی هم نمی‏کند، ما اگر یک نسل را تحت تحریم‏های ابرقدرت‏ها سپری نکرده بودیم هرگز نمی‏توانستیم اعتماد بنفس فعلی را در عرصه‏های مختلف بدست آوریم، هرگز نمی‏توانستیم ادعای استقلال و راه جایگزین برای دنیا را داشته باشیم. بنابراین همانطور که امام فرمود ما در جنگ انقلاب‏مان را به دنیا صادر کردیم، نشان دادیم اسلام می‏تواند مقابل سهمگین‏ترین فشارهای نظامی بایستد. اکنون نیز مقابله سراسری جبهه کفر،‏ جبهه طاغوت، به صلابت پیام ایران افزوده است.

    اگر چه «کارشناسان سیاسی» همواره به ما توصیه کرده‏اند که برای کسب قدرت بین‏المللی باید زیر سایه ابرقدرت‏ها بروید و ریزه‏خوار سفره ظلم بین‏المللی آنها باشید، اکنون ایران با قیام بر ضد طاغوت جهانی قدرت جهانی کسب کرده است. نفوذ فرهنگی ایران مرزها را درنوردیده، از خاورمیانه گذشته و ملت‏های عالم را دربرگرفته است. مساله فقط احمدی‏نژاد نیست، رییس جمهور مظهر شهادت‏طلبی شهدای جنگ است. آنچه پیش می‏رود روح اسلام انقلابی است. ابرقدرت‏ها نیز بخوبی باخبرند که پایه اصلی قدرت جهانی نفوذ فرهنگی است و ازینرو تمام تلاش‏شان لجن‏مال کردن ایران است،‏ کاری که خود ضعف حریف را به بیننده ظاهر می‏کند. اکنون الگوهای سیاسی-اجتماعی-اقتصادی ایران مورد رشک بسیاری در سراسر جهان است. گسترش صادرات غیرنفتی ایران نشان می‏دهد زمینه برای پذیرش ایران بعنوان یک قدرت تکنولوژیک رو به فراهم شدن است. ایده‏های سیاسی ایران همچون سفرهای استانی در کشوری مثل فرانسه توسط سارکو آمریکایی به مرحله اجرا درمی‏آید و حتی سخنگویش در توضیح این سیاست دقیقا همان حرف‏های احمدی‏نژاد را با عوض کردن واژه «تهران» با «پاریس» طوطی‏وار تکرار می‏کند،‏ گویی غربی‏ها هم بالاخره تقلید کردن را آموختند. در آخرین حادثه ازین نوع،‏ مواجهه بی‏هراس و رودرو با افکار عمومی که عادت سیاستمداران در ایران است در دانشگاه کلمبیا چنان افکار عمومی را تحت تاثیر قرار داد که تشویق‏های مکرر دانشجویان را باید بیشتر تحت تاثیر فضای کلی گفتگو و فلسفه سیاسی موجود در آن دانست تا گفتارها. مردم آمریکا از دمکراسی غیر‏پاسخگو و گردنکش و «لیبرالیسم عضلانی» خسته شده‏اند و نیم نگاهی به الگوی ایران در ذهن‏شان سوسو می‏زند.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • بین‏المللی

    دولت تحت فشار خصوصی‏سازی (جمعه 86/6/30 ساعت 10:30 صبح)

    خصوصی‏سازی یک انقلاب اقتصادی خواهد بود که افق حرکت اقتصادی کشور را متحول خواهد کرد. اما هر انقلابی لااقل در کوتاه‏مدت بیشتر سختی دارد تا دست‏آورد و انقلاب‏های اقتصادی هم ازین قاعده مستثنا نیستند. در روزهای گذشته شاهد موج خبری درباره رویکرد اقتصادی دولت بوده‏ایم که دولت را به عملکرد غیرعلمی و سردرگمی اقتصادی متهم می‏کنند. آخرین بخش این موج خبری نامه مجمع ایثارگران بود که بشدت به سیاست‏های اقتصادی دولت حمله کرده بود. این تشکل اصولگرا گویی ازین که برخی از مسئولین دولتی تورم و گرانی را شوخی تلقی کرده‏اند و به انکار آن روی آورده‏اند چنان رگ غیرتش جنبیده است که آنچه بر زبانش می‏آمده است نثار دولت و شخص رییس‏جمهور نموده است. از جمله از دولت خواسته است که اصل علمی ایجاد تورم بر اثر افزایش حجم نقدینگی را بپذیرد و «از برخوردهای مهندسی با مسایل اقتصادی دست بردارد». سوال اینجاست که مگر وقتی مردم به احمدی‏نژاد رای دادند خبر نداشتند که مهندس است؟ مگر سیاست‏های اقتصادی وی از جمله تثبیت قیمت خدمات شهری (مثل بلیط شرکت واحد) برای مردم ناشناخته بود؟ آیا بخشی از محبوبیت وی اتفاقا ناشی از همین سیاست‏ها نبود؟ آیا این احمدی‏نژاد نبود که با ورود به شهرداری تهران جلوی بورس‏بازی در زمینه مسکن را گرفت بنحوی که بقول «اقتصاددانان» بازار مسکن دچار رکود (یعنی همان ثبات قیمت) شد؟ آیا مجمع ایثارگران بیشتر سیاست‏های «ضد رکود» مثل اقدام یک بانک خصوصی در خرید هزار میلیارد تومان خانه در تهران و خارج کردن آن از بازار را ترجیح می‏دهد تا قیمت‏ها بالا رود و بازار رونق پیدا کند. چسباندن خود به نظریات دیگران کار سختی نیست،‏ امروزه روز گفتن اینکه تورم تابعی از افزایش ارزش پول است (یعنی تنها دولت این وسط مقصر است) و اینکه نفت بدبختی ماست سکه رایج روشنفکران است. اما براستی اگر اینگونه است پدرجدتان که صندوق بین‏المللی پول باشد را چه می‏گویید که گزارش می‏دهد در سال 84 با وجود رشد نقدینگی تورم کاهش داشته و اینکه تورم پنهان است و بزودی خواهد آمد. اگر واقعا تورم تابعی از حجم پول است چرا بسرعت بروز نکرد؟ آیا غیر ازین بود که سیاست تثبیت قیمت‏ها که توسط اصولگرایان در مجلس و دولت پیگیری شد تورم را کاهش داد؟ اکنون به مساله اصلی رسیدیم ....

    واقعیت این است که اصولگرایان آمده بودند که تورم را کنترل کنند،‏ لبه تیز حمله‏شان سیاست‏های سازندگی بود که به محرومیت گسترده انجامید،‏ اما دست روزگار تقدیر را بنحو دیگری رقم زد. از قضا دولت هنگامی که بر سر کار آمد خود را مواجه با برنامه گسترده خصوصی‏سازی‏ای دید که الزام داخلی و جهانی آن ‏را به کشور تحمیل کرده بود. از سوی دیگر در چشم‏انداز آینده، الحاق به روند جهانی شدن منظره‏ای حتی دشوارتر پیش‏رو می‏نهاد. اگرچه معمولا عنوان می‏شود که خصوصی‏سازی مترادف با افزایش قیمت‏ها نیست، مترادف با اخراج کارکنان نیست و ... اما مردم نیک می‏دانند که هست و هزینه اصلاحات را لاجرم همیشه ضعیف‏ترین‏ها خواهند پرداخت. وقتی اتوبوسرانی خصوصی شد قیمت بلیط پنج برابر شد، آیا این موضوع تاثیر تورمی ندارد؟ وقتی بنزین بناچار سهمیه‏بندی شد مگر قیمت‏ها بالا نرفت؟ آیا سهمیه‏بندی بنزین حجم نقدینگی را افزایش داده بود یک‏شبه؟ چرا برای مردم توضیح نمی‏دهید که هر تئوری علمی بر پایه مدلسازی از واقعیت عمل می‏کند و از آن مدل نتایجی می‏گیرد، اگر مدل نادرست باشد نتایج می‏تواند کاملا گمراه‏کننده باشد. علمای اقتصاد خوب می‏دانند که مهمترین مفروض کنونی علم اقتصاد «حالت تعادل» است، در حالی که اکنون معلوم شده است که جامعه هیچ‏گاه فرصت رسیدن به چنین تعادل‏هایی را ندارد، بجای استاتیک دینامیک مورد نیاز است .....

    آیا وقتی آن کشاورز گله می‏کند که تا دیروز هر بسته کود را باید سه هزار تومان می‏خریدیم و امروز شده است بیست هزار تومان، این فردا اثر تورمی روی محصولات کشاورزی ندارد؟ تازه هنوز دولت با آزادسازی کامل قیمت محصولات پتروشیمی موافقت نکرده است. چرا دولت اصولگرا مجبور است با چنین چیزی موافقت کند؟ کافی است به سرنوشت سهام مپنا (مدیریت پروژه‏های نیروگاهی ایران) نگاهی بیندازیم ... عرضه اول آن ناموفق بود، در عرضه دوم دولت زیر قیمت انتظاری بازار عرضه کرد و فروش رفت، بمحض اینکه در اثر معامله تاریخی هزار میلیاردی مس بازار مواجه با کمبود نقدینگی شد اولین سهمی که به صف فروش رفت مپنا بود. علت آن واضح است، چون برق کالای عمومی محسوب شده و قیمت آن ارزان نگه داشته شده است کسی تمایلی به سرمایه‏گذاری در این عرصه ندارد. بنابراین دولت وقتی در ماه آینده بخواهد سهام پتروشیمی را عرضه کند تنها شوک مثبتی که می‏تواند به بازار وارد کند آزادسازی قیمت محصولات پتروشیمی است .....

    بنابراین الگوی کلی بحث این است ... اقتصاد ناکارآمد است .... تنها مدل شناخته شده کارآمدی آزادسازی اقتصادی است .... قدم اول محتاطانه واگذاری بخشی از مالکیت بنگاه‏ها به «مردم» است .... «مردم» در بخش‏هایی که چشم‏انداز سود خوب نباشد سرمایه‏گذاری نمی‏کنند .... دولت ناچار است برای استقبال بازار،‏ قیمت محصولات را افزایش دهد .... دست آخر مردم گرفتار افزایش قیمت‏ها و تورم می‏شوند .... البته پرواضح است منظور از «مردم» همان سرمایه‏داران است و منظور از مردم همان مردم کوچه‏بازار ... به هر حال چاره‏ای نیست .... تازه این اول عشق است ... دولت وقتی با هیولای تورم درگیر می‏شود و تحت فشار روشن‏فکرانی که از «حجم بالای نقدینگی» شکایت می‏کنند، زیرمیزی تصمیم می‏گیرد نقدینگی را کنترل کند ... راهش عرضه‏های بلوکی عظیم در بازار بورس است! .... و این چرخه دائم تند می‏شود ... با وجود این یک پله آخر هم باقی می‏ماند .... وقتی آخرین رمق بازار داخلی نیز کشیده شد دولت در‏می‏یابد تنها سرمایه‏گذار خارجی است که می‏تواند کارخانه‏های عظیم را بخرد .... آن وقت دور امتیازدادن به ثروتمندان به امتیاز دادن‏های پنهانی به بیگانگان کشیده می‏شود و این یعنی آماده شدن کشور برای الحاق به سازمان تجارت جهانی ... کارخانه‏هایی که با پول عظیم نفت که از غربی‏ها گرفته شده ساخته می‏شوند آخر سر معلوم می‏شود که فقط همان‏ها هستند که می‏توانند دوباره آنرا بخرند و خوب مدیریت کنند و همین‏طور هم می‏شود.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • بین‏المللی

    تورم ذاتی (یکشنبه 86/6/25 ساعت 12:0 عصر)

    پس از گذشت چند سال از بالا رفتن قیمت نفت اکنون اظهارنظرهای رسمی تایید می‏کنند که علایمی از بیماری هلندی در اقتصاد ایران دیده می‏شود. استدلال این است که با گران شدن نفت، حجم پول در کشور افزایش یافته و چون مابه‏ازاء کالایی آن افزایش بمراتب کمتری داشته است قیمت‏ها بنحو اجتناب‏ناپذیری افزایش خواهد یافت. اما راه‏حل طرفداران این نظر برای مهار تورم چیست؟ شاید خیلی بنظر عجیب برسد که آنها توصیه می‏کنند پول نفت را به بانک‏های غربی برگردانید، حتی گاهی فراتر ازین می‏گویند آنرا در غرب سرمایه‏گذاری کنید!! بنظر می‏رسد این گروه بجای پرداختن به ریشه تورم تنها پیامدهای آنرا که یکی از آنها افزایش عرضه پول به نسبت کالا و خدمات است مورد توجه قرار داده‏اند.

    سوال اصلی این است که اگر حجم پول در گردش در کشور دو برابر شود قیمت میانگین کالاها نیز دوبرابر شود چه کسی ناراضی است؟ مسلما مشکل از آنجایی ناشی می‏شود که درآمد بسیاری از افراد متناسب با تورم افزایش نمی‏یابد. از سوی دیگر، اگر به وجود نوعی هدفمندی در نظام اقتصادی اعتقاد داشته باشیم باید سوال کنیم چرا باید نظام اقتصادی بیهوده دستمزدها و قیمت‏ها را به یکسان افزایش دهد در حالی که هیچ کارکرد اقتصادی از چنین تغییر و تحول پرهزینه‏ای بدست نمی‏آید؟ ..... جهش‏های تورمی در اقتصاد ایران همواره همراه با شیوع پدیده تجمل‏پرستی عده‏ای اندک و فقر و فشار اقتصادی بر اکثریت مردم بوده است، کافی است به دوره ریاست جمهوری هاشمی توجه کنید، اگر از اقتصاددانان بپرسید مشخصه دوران هاشمی چه بود محتمل است بگویند تورم 49 درصدی، اگر از اصولگرایان بپرسید حتما خواهند گفت رواج رفاه‏زدگی اقلیتی رانت‏خوار. این همان دورانی بود که به جنبش دوم خرداد انجامید، جنبشی که بد فهمیده شد و مانند مشروطه به انحراف کشیده شد. کمی به عقب برگردیم، بحران بزرگ مالی-اجتماعی که به سقوط حکومت شاهنشاهی و انقلاب بزرگ اسلامی انجامید درست در پی یک دوره افزایش شدید قیمت نفت، تورم افسارگسیخته و سپس ناآرامی اجتماعی پدید آمد. این در حالی است که یکی از دلایل مهم وقوع انقلاب اسلامی افزایش شکاف طبقاتی و بی‏عدالتی در جامعه شمرده می‏شود.

    فریبرز رییس دانابنابراین ناراحتی مردم کاملا بجاست چرا که تورم همواره مبین رشد شکاف طبقاتی در جامعه و رانده شدن اکثریت مردم بسمت خط فقر است، شاید لازم باشد حتی پا را فراتر ازین بگذاریم و بگوییم تورم در حقیقت ناشی از فشار طبقات بالای جامعه برای تصاحب بخش بزرگتری از قدرت اقتصادی و کاهش قدرت خرید فقراست (فریبرز رییس دانا،‏ کم‏توسعگی، مقاله: پنج دنگ خانه آقای میم کجاست؟، 1371). آنچه در ادوار تورمی مردم را آزار می‏دهد درک حقیقی آنها از کاهش قدرت خریدشان در زمانی است که قدرت خرید اقشار ذی‏نفوذ جامعه حفظ می‏شود یا بیشتر وقت‏ها بالا می‏رود. از آنجا که این اقشار ثروتمند چه در دوران طاغوت و چه در حال حاضر عمدتا در پیرامون دولت گرد آمده‏اند هر گاه از رهگذر افزایش قیمت نفت دولت پولدار شده است تلاش طبقه مرفه برای تصاحب این ثروت ابعاد بزرگتری به خود گرفته است و تورم با شدت بیشتری بالا رفته است. این طبقه بطور طبیعی از طریق رانت اطلاعاتی (در خوشبینانه‏ترین فرض) راه‏های کسب ثروت جدید را بهتر از سایر اقشار جامعه می‏یابد و عمل می‏کند. بعنوان مثال در شرایط حاضر بنظر می‏رسد اکثریت اقشار جامعه ازین واقعیت که دولت مشغول توزیع بخشی از درآمد نفت در جریان واگذاری سهام اصل 44 در بازار بورس می‏باشد غافلند. در شرایطی که دولت برای جلب سرمایه‏های مردمی به بورس سهام اولیه اصل 44 را با قیمت‏های مناسب عرضه کرد و سپس از افزایش شدید قیمت آنها حمایت نمود سودهای کلانی به فعالان بازار که تحلیل مناسبی از راهبرد احتمالی دولت داشتند تعلق گرفت. مقایسه کنید با شرایط ایده‏آلی که در آن رانت اطلاعاتی وجود نداشت و همه مردم ازین امکان سود مطلع بودند، در نتیجه سرمایه‏ها به بورس سرازیر می‏شد و اصولا دولت نیازی نمی‏دید دست به سیاست‏های حمایتی بزند. وقتی قیمت نفت بالا می‏رود پروژه‏های عمرانی فراوان می‏شود و بتبع آن صاحبان شرکت‏های پیمانکاری سود سرشاری را نصیب خود می‏کنند. مشکل از آنجایی ناشی می‏شود که به دلیل وسعت کم بخش خصوصی در ایران این سودها بین قشر اندکی از مردم توزیع می‏شود.

    اگر تورم محصول جنگ قدرت میان پابرهنگان و مرفهین است راه مقابله با‏ آن آیا غیر از مبارزه با شکاف طبقاتی و بی‏عدالتی است؟ اگر اقشار مرفه بنحو همیشه موفقیت‏آمیزی تلاش می‏کنند بخش روزبروز بزرگتری از کیک اقتصاد ملی را بخود اختصاص دهند آیا راه مبارزه با آنها چیزی غیر از سیاست‏های بازتوزیع درآمد (مالیات تصاعدی و ...)‏ است؟ جالب است اگر روزی دریابیم تصادفا رویکرد مردمی و عدالت‏خواهانه احمدی‏نژاد دقیقا همان چیزی است که برای مبارزه با پیامدهای تورم تحمیل‏شده از ناحیه رفاه‏طلبین مورد نیاز بوده است. احمدی‏نژاد با تئوری‏های پولی توضیح‏دهنده تورم چندان احساس راحتی نمی‏کند و اعتقاد دارد که عوامل مشخصی که وی بکمک دستگاه‏های دولتی بر آنها اشراف اطلاعاتی دارد «عامل» تورم هستند. وی معتقد است کلید جهش قیمت مسکن توسط بانک‏های خصوصی با خرید گسترده و ناگهانی مسکن زده شده ..... ممکن است دقیقا همان رویکردی که عوامانه و مردم‏فریب نامیده می‏شود در اتاق حقیقت را کوبیده باشد.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • بین‏المللی

    <   <<   11   12   13   14   15   >>   >
    فرزان حدادی - پیاده رو خاطرات
    فرزان حدادی
    فرزان حدادی، 29 ساله، ساکن تهران. دانشجوی مهندسی برق، گرایش مخابرات، دانشگاه شریف.

  • بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 32 بازدید
    دیروز: 212 بازدید
    کل بازدیدها: 235892 بازدید

  • پیوندهای روزانه
  • » تمامش کن اوباما ! (فارس) [121]
    » نگاه میر حسین به اقتصاد (فارس) [117]
    » راز تونل‏های غزه (فیگارو) [204]
    » بمب گوگلی برای غزه [85]
    » تنها ایران می‏تواند به برتری غرب خاتمه دهد (رابرت بائر) [111]
    » جراحی قلب گرانتر از متوسط جهانی (الف) [318]
    » درباره اجتهاد، تقلید و مرجعیت (هاشمی) [112]
    » حملات بمبئی عملیات مخفی سرویس‌های اطلاعاتی (بارنز) [89]
    » مهاجرین و قدرت آینده اروپا (الف) [62]
    » تحلیلی بر شکل‏گیری حزب‏الله (فارس) [84]
    » مبانی قحط‏الرجال (واژگون) [90]
    » توسعه ویکی‌پدیای فارسی، وظیفه ملی (الف) [142]
    » نقدی بر فیلم کنعان (الف) [68]
    » تلفن همراه خطرناکتر از سیگار (الف) [93]
    » کالبدشکافی بحران موسسات مالی امریکا (الف) [179]
    [آرشیو(48)]

    " style="width:110" onfocus="this.select()" autocomplete=off contenteditable=true />

  • اخبار و تحلیل

  • کیهان
    خبرگزاری فارس
    خبرگزاری مهر
    رجا نیوز
    الف

  • لینک دوستان

  • خاطرات خصوصی من
    پاسداران
    خاکریز
    عقل سرخ
    مطالعات فرهنگی
    واژگون
    بیم موج
    خبرنگار مسلمان
    اشراق
    سیاست خارجی
    حریم یاس
    دولت اسلامی
    پیاده رو خاطرات در پرشین بلاگ
    کلمه

  • مطالب بایگانی شده