یکی از اصول اقتصادی اسلام میانهروی در مصرف و استفاده کامل از هر چیزی است که قابلیت استفاده داشته باشد. وقتی از یکی از ائمه سوال کردند که اسراف چیست ایشان پاسخ دادند یعنی این هسته خرما را اگر استفادهای داشته باشد دور بیندازی. با رشد جمعیت بشر و افزایش مصرف، مساله پرهیز از اسراف نقش مهمی نیز در حفظ محیط زیست پیدا کرده است. جمعیت بشر به حدی رسیده است که اگر بدون در نظر گرفتن ظرفیت محدود محیط زیست به مصرف بیرویه بپردازد باعث لطمه شدید به اکوسیستم کره زمین خواهد شد. این در حالی است که فرهنگ سرمایهداری امروز به اسراف بشکل یک ضرورت برای توسعه مینگرد و اساسا معتقد است مردم باید آزاد باشند هر طور صلاح میدانند مصرف کنند بشرطی که پول آنرا بپردازند. البته مفهوم آزادی در اینجا عدم ایجاد قیدهای اخلاقی است نه آزادی انتخاب که اسلام هم بر آن صحه میگذارد. بنابراین برای نقد این گرایش خوب است چند مثال را در عرصه جهانی و داخلی بررسی کنیم و نیم نگاهی نیز داشته باشیم بر سیاستهای دولت کنونی.
«خطوط هوایی کم هزینه» یکی از موفقیتهای ده سال اخیر آمریکا در عرصه اقتصادی است. تا پیش از دهه 90 میلادی قیمت بلیط هواپیما در آمریکا مانند همه جای دنیا گران بود. هواپیماهای جمبوجت با کلاسبندی درجه یک، تجاری و اقتصادی، مهمانداران فراوان که اغلب برای شما انواع غذاها و نوشیدنیها را سرو میکردند و خدمات دیگر که تجربه سفر با هواپیما را به یک مهمانی در یک رستوران گرانقیمت تبدیل کرده بودند. طبعا مشتریان سفر با هواپیما به اقشار خاص و ثروتمند یا کسانی که بدلیلی نیاز حیاتی به چنین سفری داشتند محدود شده بود و استراتژی سودآوری شرکتها مبتنی بر ارائه خدمات مجللتر برای گرفتن پول بیشتر از معدود مشتریان ثروتمند بود. سپس در ابتدای دهه 90 اوضاع تغییر کرد. آزادسازی بازار خطوط هوایی منجر به تاسیس شرکتهای کوچک با سرمایه کم شد. این شرکتها از آنجا که سرمایه زیادی در اختیار نداشتند بجای خرید هواپیماهای جت به هواپیماهای دست دوم، توبوپراپ (ملخی) و از فروشندگان ارزانفروش بینالمللی روی آوردند. ساعت کاری خلبانان خود را افزایش دادند و از مرخصیها کاستند. مهمانداران را حذف کردند. وعده غذایی میان پرواز را برای پروازهای کوتاه برداشتند و از فرودگاههای دورافتاده و کوچک برای پرواز استفاده کردند. هر هواپیما تنها یک مامور خدماتی داشت که در زمان شروع پرواز بتنهایی توضیحات لازم را برای مسافران ارائه میکرد، در حین پرواز خدمات ارائه میداد و پس از پرواز به کار نظافت هواپیما میپرداخت یا در کار انتقال بارها کمک میکرد. استراتژی سودآوری خطوط هوایی ارزانقیمت مبتنی بر شکستن بازار بود. خط قرمز آنها قیمت بلیط بود و خود را متعهد میدانستند که بلیط آنها بسیار ارزانتر از شرکتهای هوایی معمولی باشد. اگرچه شرکتهای بزرگ هوایی در ابتدا این رقبای کوچک را چندان جدی نگرفتند اما پس از گذشت چند سال نه تنها بخش بزرگی از بازار خود را واگذار کردند بلکه مجبور شدند قیمتها را تا حدود زیادی کاهش دهند. خطوط هوایی ارزانقیمت با استراتژی خاص خود بسرعت در سراسر جهان تشکیل شدند. امروزه این خطوط باعث افزایش تعداد مشتریان سفرهای هوایی شدهاند و در فلسفه خود بقدری پیش رفتهاند که چند هفته قبل در اخبار شنیدیم یکی ازین شرکتها در مالزی یک میلیون بلیط مجانی صادر کرده است. اگر بخواهیم مقایسهای با ایران انجام دهیم باید از حرکت خوب صنایع هوایی برای خرید خط تولید هواپیمای منطقهای ایران 140 تقدیر کنیم. این هواپیما در مقایسه با هواپیماهای جت کنونی بسیار ارزانتر و دارای مصرف سوخت کمتری است. دولت نیز حمایت جدی مالی از خریداران این محصول صورت داده است.
مورد جدیتری که در اینجا خوب است به آن اشاره کنیم بحث خودروهای فرسوده است. کشورهای صنعتی پس از رسیدن به مرحله اشباع بازار داخلی بر اثر افزایش بیرویه تولید و در شرایطی که امکان صادرات نیز برایشان کاملا فراهم نبود فلسفه جدیدی برای مصرف خودرو ابداع کردند و آنرا بطور موفقیت آمیزی به سراسر دنیا صادر کردند. این فلسفه «مصرف کن و دور بینداز» پایه و اساس بحث از رده خارج کردن قرار گرفت که این روزها در کشور ما نیز مطرح شده است. اصولا تا پیش ازین همواره بنوعی تبلیغ میشد گویی از رده خارج کردن خودروها پس از چند سال کار کردن در غرب نشانه ثروت بیحساب و پیشرفته بودن آنهاست. امروز این پیشزمینه ذهنی با برخی استدلالها در زمینه آلوده کننده بودن خودروهای فرسوده همراه شده تا اجماعی ملی و بینالمللی در این زمینه شکل بگیرد. طرح بحث از رده خارج کردن خودروهای فرسوده که بیش از همه شرکتهای خودروسازی منادی آن هستند بدلیل امکان حفظ اضافه تولید این شرکتهاست وگرنه کیست که نداند این شرکتها محلی از اعراب برای منافع عمومی اعم از بحث آلودگی هوا، ایمنی و ترافیک قایل نیستند. در اینجا خوب است اشاره کنیم که یکی از وعدههای انتخاباتی دکتر احمدینژاد مهار کردن شرکتهای خودروساز در زمینه تیراژ تولید بود که کاملا مسکوت مانده است. باید پرسید آیا خودرویی که 20 سال سن دارد و با اندکی تعمیرات جزئی میتواند هم آلوده کننده نباشد هم سایر ویژگیهای فنی خود را حفظ کند مستحق له کردن و ذوب کردن است؟ آیا باید صاحب آنرا زیر فشار تبلیغاتی که هر روز باعث کاهش قیمت خودرویش میشود وادار کنیم بخش بزرگی از درآمد خود را مجددا صرف خرید یک خودروی لوکس جدید بکند؟ آیا تصور میکنیم اقتصاد ما با بریز و بپاش پیشرفت میکند؟
در پایان همچنین نگاهی داریم به سیاست جدید دولت در زمینه مخابرات. اگرچه سیاست دولت برای به صفر رساندن قیمت سیمکارت تلفن همراه برخی محافل سرمایهداری را به خشم آورده است اما باید آنرا اتفاقا در راستای سودآوری بیشتر و بزرگتر کردن بازار تلفن همراه دانست. با کاهش قیمت سیمکارت سیل مشتریان جدید برای ثبتنام هجوم آوردهاند و این موضوع در درجه اول باعث رونق بازار فروشندگان گوشی نیز شده است. از آن گذشته دولت قصد دارد سودآوری را با گسترش بازار و از محل هزینه مکالمه تامین کند که ابزرای ماندگار و دائمی است در مقابل هزینه سیمکارت که تنها یک بار توسط مشتری پرداخت میشود. از قضا این سیاست جدید منطبق بر روح عدالت محور دولت جدید نیز هست و این انطباق شاید همان چیزی است که مدعیان تئوریهای سرمایهداری از آن نگرانند.
|
سیاست داخلی |
هفته قبل در سمینار کیهانشناسی که در دانشگاه برگزار شد شرکت کردم و چند سخنرانی را گوش دادم. مدعویین اساتید دانشگاههای سراسر کشور و دانشجویان تحصیلات تکمیلی بودند که تحقیقات جدیدی در زمینه کیهانشناسی انجام داده بودند. در مجموع چیزهایی که شنیدم برداشت کردم که مهمترین مسالهای که اکنون کیهانشناسان با آن درگیرند مساله ماده و انرژی تاریک است. موضوع از آنجایی شروع شد که یک خانم اخترشناس آمریکایی تلاش کرد سرعت چرخش کهکشانها را از روی تفاوت داپلر دو سوی آنها بدست آورد. وی پس از انجام تعداد کافی مشاهدات رصدی کار ریاضی خود را شروع کرد. با در نظر گرفتن یک مدل ساده برای توزیع جرم کهکشان فورا دریافت که سرعت چرخش کهکشانها عموما بسیار سریعتر از آن چیزی است که انتظار میرود. در واقع بنظر میرسید که جرم کهکشانها باید بیش از آن چیزی باشد که از روی شمارش ستارگانش بدست میآید. در اینجا برای اولین بار معلوم شد که نوعی ماده تاریک در عالم وجود دارد.
اما آنچه در سمینار شنیدم بسیار فراتر ازین بود. گویا مشاهدات رصدی جدید حکایت از آن دارد که 96% جرم عالم بصورت ماده و انرژی تاریک است! چیزی که کوچکترین شناختی راجع به آن نداریم. بعنوان یک ناظر بیرونی علم فیزیک نظر من این است که این کشف معادل به هم ریختن تصویر زیبایی است که بکمک نظریه نسبیت انیشتن از عالم ساخته بودیم. البته دنیای علم دورانهای بحرانی زیادی را تجربه کرده است. شاید مهمترین آنها سربرآوردن مکانیک کوانتومی در اوایل قرن بیستم بود که تمام تصورات قبلی در مورد علیت و پیشبینی پذیری را بهم ریخت. برای اولین بار دانش بشری پذیرفت که محدود است. اصل عدم قطعیت نشان داد که حتی سادهترین ابزار علمی یعنی اندازهگیری دچار محدودیت بنیادی است. معلوم شد که بشر فینفسه فاقد قدرت پیشگویی نتیجه یک تک-آزمایش کوانتومی است و تنها میتواند میانگینهای آماری آنرا پیشبینی کند. ناگفته پیداست که این نتایج ابهت علم را بطور کامل درهم شکست.
اما کیهانشناسی که با گرانش نیوتون آغاز شده بود با نسبیت عام انیشتن صورت عامتری یافت و توانایی آنرا پیدا کرد که برای نخستین بار راجع به آفرینش جهان سخن بگوید. تمام این مدت در آغاز قرن بیستم فیزیکدانانی که از آشوب مکانیک کوانتومی گریزان بودند پناهگاه خوبی در قطعیت و تقارن نسبیت و کیهانشناسی مییافتند. تا اینکه ترکهای کیهانشناسی نیز سر باز کرد. در درجه اول پیشبینی و کشف سیاهچالهها محدودیت را وارد این رشته کرد. معلوم شد که دانش بشری نمیتواند و نخواهد توانست چیزی درباره درون سیاهچاله بگوید. تنها میتوان خواص کلی و بیرونی به آن نسبت داد مانند جاذبه، بار الکتریکی، چرخش و حتی دما. مرز سیاهچاله (افق رویداد) جایی است که مطلقا دانش بشری در آن متوقف میشود. البته این موضوع ناراحتی خیلی زیادی ببار نیاورد چرا که هر چه باشد تعداد سیاهچالهها بسیار اندک است و مطابق نظریه، هر اتفاقی در داخل آن بیفتد امکان تاثیرگذاری بر عالم خارجی را ندارد بنابراین میشد بطور کلی از درون آن صرفنظر کرد. اما آنچه در یک دهه اخیر اتفاق افتاده است فراتر ازین است. وقتی معلوم شود 96% جرم عالم از چیزی تشکیل شده که مطلقا از آن شناختی نداریم، وقتی معلوم شود نوعی نیروی گرانشی دافعهای نیز احتمالا وجود دارد، وقتی معلوم شود بعد از گذشت چهارصد سال از رنسانس ادعایی علمی یکباره با چنین ضربشستی از طبیعت روبرو شویم، آن وقت دیگر چه اعتمادی به علم باقی میماند؟ البته دستاوردهای علمی کاملا ارزشمند هستند و از آنها میتوان در زندگی استفاده کرد. اما اطمینان پوزیتیویستی قدیمی درباره مرجعیت عام و مطلق علم در برابر چنین حوادثی تنها نوعی خوشبینی کودکانه بنظر خواهد رسید. زمانی که مکانیک کوانتومی جزمگرایی علمی را به مبارزه طلبید هنوز راه گریزی بود. میشد استدلال کرد که عدم قطعیت تنها در حوزه زیراتمی روی میدهد و در دنیای مانوس ما علم کامل است. اکنون نه تنها در عالم پایین اطمینان فروپاشیده بلکه عالم بالا نیز در ابر و مه شدید است، آیا هنوز وقت آن نرسیده است که بشر بیدار شود؟
|
سیاست داخلی |
سایت بازتاب در یکی از مطالب خود از قول روزنامه عرب تایمز چنین نوشت: « در حالی که در جنگ عراق بمبافکنهای بی2 آمریکا از انگلیس پرواز میکردند، احتمال دارد با توجه به فاصله انگلیس با ایران، بلغارستان مبدا پرواز این بمبافکنها بسوی ایران باشد. ژنرال سام گاردنر از کارشناسان امنیتی آمریکا پیشبینی میکند که یکی از مراحل نهایی پیش از جنگ، حرکت تانکرهای نیروی هوایی به نقاط غیر معمولی مانند بلغارستان است. »
در تحلیل این خبر باید بگوییم که اولا بمبافکن بی2 بیش از آنکه نقشی کلیدی در طرح عملیات هوایی آمریکا داشته باشد نقش نوعی اعجاز تکنولوژیک برای اثبات برتری فناوری آمریکایی را دارد. اگرچه این ژنرال آمریکایی از کاربرد بی2 در جنگ عراق سخن میگوید اما غیر از مواردی از پروازهای آن در جنگ افغانستان، قبلا چیزی درباره شرکت آن در عملیات عراق نشنیده بودیم. در عراق در وهله اول بمبافکنهای اف117 نقشی محدود بر عهده داشتند و سپس کار به بی52 ساخت 60 سال پیش سپرده شد. پایگاه اصلی که بی52 ها از آن پرواز میکردند پایگاه دیهگو گارسیا در اقیانوس هند بود که گمان میرود در سونامی 2 سال قبل بطور کامل ویران شده باشد. از سوی دیگر بمب افکنهای بی2 آنقدر گرانقیمت هستند که آمریکا هرگز حاضر نباشد مقابله آن با موشکهای ضد هواپیمای ایرانی را آزمایش کند. آمریکا برای توجیه استقرار نیروهای خود در اروپای شرقی که با هدف حصر روسیه صورت میگیرد، از ابتدا تهدید ایران را مطرح کرده و هنوز هم در همان خط خبری حرکت میکند. دیروز رییس جمهور چک با استقرار موشکهای پاتریوت در خاک این کشور موافقت کرد و با برگزاری همهپرسی در این رابطه مخالفت نمود. در حالی که مقامات روسی و رییس مجلس چک تاکید کردند که بنظر آنها هیچ خطری از ناحیه ایران برای آمریکا وجود ندارد و هدف آمریکا تنها مقابله با روسیه است. در مورد هواپیماهای سوخترسان هم باید گفت که با وجود اینکه آمریکا از پایگاههایی در ترکیه و فلسطین برخوردار است اما این پایگاهها برای پشتیبانی مسیر پروازی جنگ احتمالی با روسیه که از انگلستان به مسکو ترسیم میشود بسیار دور هستند. خط مستقیم مرتبط کننده این دو نقطه بدلیل انحنای کره زمین تقریبا از روی کشورهای اسکاندیناوی عبور میکند و هواپیمای سوخترسانی که بخواهد از اینجرلیک ترکیه پرواز کند قادر به پشتیبانی موثر عملیات نخواهد بود. بنابراین آمریکا احتیاج راهبردی به پایگاههایی در شمال دارد تا با استقرار هواپیماهای سوخترسان بتواند تهدید خود را تا عمق راهبردی روسیه گسترش دهد، کاری که این بار با واکنش روسیه مواجه خواهد شد.
|
سیاست داخلی |
مدتی است فضای کشور آرامش خوبی پیدا کرده است و اختلافات میان اصولگرایان نیز کاهش پیدا کرده است. حالتی که میتوان آنرا نوعی اتحاد مجدد اصولگرایان دانست، آن هم درست در زمانی که هیچ کس انتظار آنرا نداشت. اما چه عاملی باعث بوجود آمدن وضعیت فعلی شده است؟ ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست هم دادند و خدا خواست تا کشور بتواند از شرایط خطرناک سیاسی که روی داده بود گذر کند. در این میان نقش عامل خارجی نیز پررنگ بود.
اصولگرایان منهای دولت در بازه زمانی پس از انتخابات حملات شدیدی را علیه دولت تدارک دیدند اما بیاعتنایی کامل دولت به این تلاشها باعث تضعیف آن شد. آنها در دو ماه گذشته با ارتکاب اشتباهات پیاپی در واقع عدم بلوغ سیاسی خود را به نمایش گذاشتند. در شورای شهر خصوصیسازی گسترده باعث اعتراض مردم و انزوای قالیباف شده است. از سوی دیگر در مجلس شورای اسلامی طرحهای بیارزش فوریتی و لفاظیهای سیاسی بر علیه دولت این شبهه را بوجود آورده است که مجلس هفتم هم مانند مجلس ششم به سیاسیکاری پرداخته است. تصویب طرحهای مسالهداری که مکررا از سوی شورای نگهبان بدلیل مخالفت بدیهی با قانون اساسی رد میشوند و معطل گذاردن شماری از لوایح مهم قضایی و اداری باعث شده است سرمایه سیاسی این جریان کاهش شدیدی را تجربه کند. مخالفتهای تندروانه با دولت تا جایی اوج گرفت که در میان نیروهای این جریان در مورد عقلانیت راهی که میروند سوال بوجود آمد و نهایتا باعث توقف این روند شد و اکنون شماری از رسانهها و اعضای این جریان بدلیل عجله در مطرح کردن خودشان بعنوان مخالفان بنیادی دولت، مشروعیت و محبوبیت خود را از دست دادهاند. از سویی دیگر دولت بر اثر تحولات روزهای اخیر در موضع قویتری قرار گرفته است. کشمکش بر سر اقدامات جزئی دولت از جمله مساله ساعت کار بانکها و نهایتا ملزم شدن دولت به تغییر رویه، تصویر دولت در افکار عمومی را بهبود بخشید. دولت با مطرح شدن بحث افزایش قیمت مسکن نه تنها تضعیف نشد بلکه با بهرهگیری از فضاسازی مخالفین برای تشریح اقدامات اساسی خود در این زمینه محبوبیت تازهای کسب کرد. اکنون مردم بیش از آن که بخاطر گرانی مسکن دولت را سرزنش کنند از دولت انتظار پیدا دارند که اقدام قاطع انجام دهد. حسن ختام بازسازی وجهه دولت در تنظیم لایحه بودجهای بواقع غافلگیر کننده بود که عقلانیت سیاسی و اقتصادی در آن موج میزند و آرمانگرایی دولت را با محافظهکاری مجلس پیوند داده است.
در کشاکش مسائل داخلی آنچه آب سردی بر اختلافات داخلی ریخت اقدامات دشمن خارجی بود. تصویب قطعنامه تحریم شورای امنیت نگاهها را از مشکلات داخلی به مسائل خارجی معطوف کرد. مردم ایران متوجه شدند که غرب بطور جدی قصد ایجاد مشکل برای ما دارد. اکنون جامعه ایران را میتوان به هواپیمای مسافربریای تشبیه کرد که در میانه راه به مسافران اطلاع داده میشود که هوای طوفانی در پیش رو داریم. کمربندها بسته شده است و قهرا وقتی همه روی صندلیهای خود قرار بگیرند دیگر مجالی برای بینظمیهای سابق باقی نمیماند. پس از صدور قطعنامه نیز اقدامات آمریکا در تشکیل ائتلاف منطقهای بر ضد ایران که با واکنش بیسابقه مقامات ایرانی مواجه شد و همچنین عملیات ایذایی آمریکا در عراق بر ضد ایران تنها باعث تحکیم اتحاد مردم ایران شده است.
اکنون شاید بتوان طرح دشمن برای آفریدن شایعات مختلف در جامعه را در راستای ایجاد دوباره تشویش و کاستن از وحدت میان مردم دانست. عملکرد مذبوحانه دشمن تنها نشاندهنده ابعاد عظیم شکست آنها در بیثبات کردن ایران از طریق منازعات سیاسی است. ازینرو افشای شایعات و ابطال آنها میتواند پیروزیهای ملت را تداوم بخشد و دشمن را بیش از پیش در موضع ضعف قرار دهد.
|
سیاست داخلی |
|
سیاست داخلی |