در سالگرد شهادت شهید آوینی که یکی از داعیهداران تفکر معنوی و ضد تجدد غربگرایانه بود بجاست نگاهی داشته باشیم بر این نحله فکری و مخصوصا ادبیات آن. آشنایی من با این نهضت فکری با مطالعه کتاب «آسیا در برابر غرب» نوشته داریوش شایگان آغاز شد. در این کتاب نویسنده خلاصهای از تفکر فلسفی غرب و برخی از فیلسوفان مشهور مخصوصا نیچه ارائه میدهد و سیر نیستانگاری در غرب را مورد بررسی قرار میدهد. همچنین نگاهی دارد به تمدنهای هندی، چینی و دست آخر اسلامی. نویسنده بعدی که با وی آشنا شدم رنه گنون فرانسوی بود. وی که در اواخر عمر به دین اسلام تشرف پیدا کرد و به مصر هجرت کرد از منتقدان سرسخت مدرنیته بود. کتاب مهمش «سیطره کمیت و علائم آخرالزمان» بشدت تحت تاثیر آموزهها و احادیث آخرالزمانی شیعه نگاشته شده و البته رنگ و بوی یهودی غلیظی نیز دارد. اساس انتقاد گنون از تجدد این است که در سیر تجدد کمیت محور قرار گرفته و کیفیت فدای آن شده است،تفاوتهااز بین رفته و یکدستی جای آنرا گرفته است. البته وی انتقادات فیلسوفان دیگر درباره خودبنیادی بشر متجدد و رویگردانی وی از خدا را نیز تکرار میکند. گنون را باید در اصل مژده ظهور حضرت مهدی (ع) دانست.
از جمله کسانی که بشدت تحت تاثیر گنون قرار گرفت میتوان از سید شهیدان اهل قلم سید مرتضی آوینی نام برد. از آنجا که در دهه شصت کتابهای گنون در ایران ترجمه و به چاپ رسید میتوان تصور کرد سید مرتضی با مطالعه آثار گنون دچار تحول روحی معروف خود شده باشد، اگر چه وی شخصا به کیفیت این تحول تنها اشارات کوتاهی دارد. میدانیم که آوینی در دوران جوانی به یکباره گویا توبه میکند و تمام نوشتههای پیشین خود را در یک گونی آتش میزند و تصمیم میگیرد دیگر درباره خود ننویسد. اغلب این تحول را نوعی رویگردانی از گذشته میفهمیم اما به گمانم خیلی هم اینطور نبوده است. آوینی از گذشته خود گزارش میدهد که کتاب «انسان تک ساحتی» ارنست یونگر را عمدا طوری دست میگرفته که عنوانش پیدا باشد و با آن پز میداده است، حتی بدون آنکه هنوز آنرا خوانده باشد. خوب البته من این کتاب معروف را نخواندهام اما توصیفاتی که از آن شنیدهام کاملا در ژانر ضد تجدد قرار دارد و از تک ساحتی شدن انسان مدرن (تخصص گرایی یا معادل زمان جنگ آن تک سنگره شدن) انتقاد کرده است. بنابراین به نظر من آوینی با تحول روحی خود تنها یک گام بلند برداشت بدون اینکه از گذشته خود فاصله فکری شدیدی گرفته باشد.
کتاب بسیار جالب دیگر متعلق به دکتر داوری اردکانی با نام «اتوپیا» میباشد. البته دکتر داوری را باید بیشتر یک فیلسوف دانست تا یک منتقد تمام و کمال مدرنیته. وی بیشتر آنرا میشناسد تا به کوبیدن آن بپردازد. اثر بعدی که مطالعه کردم «نقد مدرنیته» نوشته آلن تورن بود. کتاب بیشتر نگاه جامعهشناسانه به جامعه مدرن دارد و برخلاف نام آن بیشتر در تایید مدرنیته است تا نقد آن. اوج کتاب جایی است که نویسنده به رد مکتب ضد تجدد فرانکفورت میپردازد و مخصوصا بدلیل ناامیدانه بودن تفکر ضد تجدد آنرا رد میکند. در واقع این کتاب اثر زیادی روی من گذاشت و الان هم تا حدودی به نگاه آن پایبند هستم. اکنون نیز کتاب «مجوس شمال» شرح احوال و افکار گئورگ هامان، متفکر ضد تجدد آلمانی در قرن هجدهم میلادی نوشته آیزا برلین را در دست دارم.
|
سیاست داخلی |
تکرار دستگیری تفنگداران نیروی دریایی بریتانیای کبیر (به قول خبرنگار انگلیسی) ماجرایی بود که نه تنها انگلیس بلکه کلیت غرب را بشدت زیر فشار روانی قرار داده است و از جایگاه بینالمللی آنها کاسته است. ایران در این جریان نمونهای عالی از مانورهای روانی را بنمایش گذاشت که روی هر حرکتش مهر «احمدی نژاد» خورده بود. براستی احمدی نژاد را باید استاد تبلیغات دانست. وی از ابتدای ظهور در عرصه سیاسی با رویه محکم تبلیغاتی خود رقبا را چه سیاستمداران داخلی باشند چه باصطلاح ابرقدرتهای جهانی، مغلوب کرده است. درباره پیروزی ایران در ماجرای ملوانان انگلیسی مطالب زیادی نوشته شده و من هم تلاش میکنم نکات تازهای بر آنها بیفزایم:
1- ایران با خلق یک بحران بینالمللی تازه نشان داد که یک قدرت بینالمللی است. ایران نشان داد میتواند بتنهایی برای مدتهای طولانی روندهای سیاسیای بیافریند که منجر به کاهش جایگاه دشمنان و ایجاد تغییرات بزرگ در نظام بینالمللی بشود. این همان چیزی است که نام آنرا بحران میگذاریم. از سوی دیگر خلق یک بحران کاملا اختیاری نشاندهنده اعتماد بنفس این کشور بود و ثابت میکرد ایران از بحرانهای در جریان مثل پرونده هستهای آسیب ندیده است. توانایی خلق بحران جدید مردم ایران را در موقعیت اعتماد بنفس قرار داد.
2- ایران با وادار کردن دشمنان به موضعگیری شدید آنها را به موضع تکرار کشاند و ابهت آنها را شکست. اگرچه متحدان انگلیس در شورای امنیت از افتادن کامل در دام ایران برای موضعگیری شدید پرهیز کردند، اما صدور یک بیانیه دیگر از سوی شورای امنیت درباره ایران افکار عمومی بینالمللی و داخلی را در برابر قطعنامههای دیگر این شورا درباره ایران واکسینه کرد. قدرت چیزی است که بیشتر تهدید بکارگیری آن باید موثر واقع شود وگرنه در صورت عملی شدن مکرر یک تهدید کارایی روانی آن از بین میرود و طرف مورد تهدید در مقابل آن مصونیت پیدا میکند. از این منظر تکرار موضعگیری شورای امنیت در برابر ایران یک پیروزی برای دیپلماسی ایرانی است. همچنانکه تهدیدها برای مداخله نظامی نیز باعث شد این حربه دستکم برای چندین ماه تاثیر روانی خود را برای استفاده مجدد از دست بدهد.
3- ایران با آزادسازی ملوانان انگلیسی و پخش تصاویر شاد از آنها و همچنین برگزاری یک نمایش کامل از مهماننوازی ایرانی (که با همکاری ملوانان انجام شد) علاوه بر اینکه تصویر خود را در افکار عمومی بینالمللی نسبت به حریف غربی خود بشدت بهبود بخشید موفق شد انگاره مهمی را به طرف غربی منتقل کند. ایران نشان داد نه تنها بلحاظ روانی و در عمق وجود خود از نیروهای نظامی بیگانه احساس ترس ندارد و در نتیجه نیازی به انتقامگیری از آنها احساس نمیکند، بلکه آنقدر با آنها راحت است که میتواند کاملا محبتآمیز با آنها رفتار کند. این موضوع پیامی قوی به افکار عمومی جهانی و سیاستمداران غربی فرستاد مبنی بر اینکه مساعی آنها برای تند کردن اوضاع در پیرامون ایران نتیجه بخش نبوده یا توسط ایرانیها به اندازه کافی جدی گرفته نشده است. قدرت این پیام بقدری بالا بود که بلر دیروز مجبور شد اعتراف کند به گسترش روابط با ایران فکر میکند!!
4- و بالاخره در این جریان یک پیروزی داخلی نیز بدست آمد و آن تغییر گفتمان گروههای اصلاحطلب به لزوم اعاده حیثیت ملی در برابر دشمن بود. آنها اگرچه دست پیش را گرفتهاند که پس نیفتند اما برای اولین بار یکی از اجزای اصلی گفتمان اصولگرایی که بر لزوم حفظ عزت ملی و اسلامی ایران ولو با پرداخت هزینه تاکید میکند را بطور تلویحی پذیرفتهاند.
|
سیاست داخلی |
|
سیاست داخلی |
|
سیاست داخلی |
عملیات مربوط به دستگیری شهرام جزایری باعث تعجب افکار عمومی شد. معمولا عادت داشتیم بسیاری از مسایل این چنینی تبدیل به زخمهای کهنه شده و هیچگاه پیگیریها به نتیجه مناسب ختم نشود اما اینبار ظاهرا اوضاع فرق داشت. اما اینکه چطور این کار انجام شد محل تامل است. رسانهها میگویند عوامل اطلاعاتی ایران توانستند در یک کشور خارجی رد وی را بیابند و با اطلاع به پلیس محلی وی را دستگیر کنند. من این داستان را بیش از حد خلاصه شده میدانم:
1- هیچ سرویس اطلاعاتی دارای آنچنان توان گستردهای نیست که بتواند در یک کشور خارجی یک سیستم نظارتی قوی ایجاد کند. سرویسهای اطلاعاتی در کشورهای دشمن از طریق نفوذ در سازمانها یا حتی سرویس اطلاعاتی ملی آن کشور و در کشورهای دوست از طریق همکاری و بدهبستان با نهادهای امنیتی ملی به اطلاعات دست مییابند. این روش کمهزینهتر و دارای احتمال موفقیت بیشتر و ریسک سیاسی پایینتری است.
2- اگر شهرام جزایری در جایی مثل سوریه یا لبنان دستگیر شده بود درک آن خیلی ساده بود و در چارچوب همکاری امنیتی قرار داشت. اما خبرهای غیر رسمی حاکی از دستگیری وی در امارات است. امارات جایی است که پاتوق سیا محسوب میشود و دفتر ویژه اطلاعاتی آمریکا برای نفوذ در ایران نیز در دوبی قرار دارد. علاوه بر این امارات از نزدیکترین متحدین آمریکا است و تقریبا یک دشمن کوچک برای ایران محسوب میشود.
3- در این شرایط دو راه برای تفسیر این موفقیت هست: همکاری یا نفوذ. بنظرم با ملاحظه تمرکز اطلاعاتی آمریکا در امارات مساله نفوذ خوشخیالی است. بنابراین اگر تا اینجا با من موافق باشید: شهرام را سیا به ایران تحویل داد. اگر تعجب کردهاید یادآوری کنم که چند ماه پیش نیز قاتل قاضی مقدس توسط سفارت آمریکا در دوبی به ایران بازگردانده شد.
4- چرا؟ مگر نه اینکه فرار شهرام جزایری چنان ضربه حیثیتی به ایران زده بود که مشروعیت نظام را در داخل کشور دچار ضربه جدی کرده بود؟ آمریکاییها منطقا باید تمام توان اطلاعاتی خود را بکار میگرفتند که او را از دسترس ایران بدور نگه دارند! البته این نوع بدهبستانها حتی بین سرویسهای اطلاعاتی دشمن نیز نامعمول نیست. آنها ممکن است در ازای تحویل شهرام جزایری تقاضای استرداد بعضی رهبران القاعده که در ایران زندانی هستند یا امتیازات و اطلاعاتی درباره عراق را کرده باشند.
5- اکنون با نگاه به گذشته میبینیم که به احتمال زیاد مذاکرات برای استرداد جزایری و تبادل امتیاز مدتهای زیادی در جریان بوده است. شاهد؟ الف- آیتالله جنتی در نماز جمعه دو هفته قبل از دهنش پرید که «این مردی که فرار کرد و به خارج رفت» در حالی که هنوز رسما خارج شدن جزایری از کشور تایید نشده بود. این شاهد نشان میدهد مقامات ایرانی چیزهایی میدانستند که به مردم نگفته بودند. ب- تبلیغات حول فرار جزایری بسیار بیمحابا بود. تریبونهای رسمی اعلام کردند که با این فرار صداقت دستگاه قضایی زیر سوال رفته است. این خودزنی حالا بنظر با اطمینان از استرداد قریبالوقوع وی صورت گرفته است. ج- یک بار نزدیک بود شهرام مسترد شود اما ظاهرا مشکلی در مذاکرات دقیقه نود پیش آمد.
6- اما واقعا چرا؟ مسلما هر امتیازی که آمریکا از ایران گرفته باشد هموزن شهرام نمیتوانست باشد. البته باز هم چنین چیزی نامعمول نبوده است. کاگب سرویس اطلاعاتی شوروی بارها توسط ماموران خودش اسامی جاسوسان شوروی در اروپا را به ماموران سیا رد کرد. این کار برای کمک به ارتقاء بعضی ماموران مورد نظر شوروی در سیا از طریق ترتیب دادن موفقیتهای حرفهای برای آنها صورت میگرفت.
7- این فرضیه را بگذارید کنار روشنگریهای وبلاگ پاسداران درباره لایه مشارکتی در وزارت اطلاعات. نتیجهای که من میگیریم این است که آمریکا در حال همکاری با بخشهایی از اطلاعات ایران است و هدفش نیز ارتقاء این عوامل در درون سیستم است. ممکن است فرضیه بدبینانهای بنظر برسد اما آزمایش آن ساده است ..... ببینید دقیقا مذاکره کننده ایرانی در این تبادل چه کسی بوده است؟ آیا وی تصادفا از لایه مشارکتی اطلاعات نبوده است؟
|
سیاست داخلی |