سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | شناسنامه | پست الکترونیک | پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

سیاست داخلی - پیاده رو خاطرات

مروری بر ادبیات ضد تجدد (پنج شنبه 86/1/23 ساعت 8:52 صبح)

در سالگرد شهادت شهید آوینی که یکی از داعیه‏داران تفکر معنوی و ضد تجدد غربگرایانه بود بجاست نگاهی داشته باشیم بر این نحله فکری و مخصوصا ادبیات آن. آشنایی من با این نهضت فکری با مطالعه کتاب «آسیا در برابر غرب»‏ نوشته داریوش شایگان آغاز شد. در این کتاب نویسنده خلاصه‏ای از تفکر فلسفی غرب و برخی از فیلسوفان مشهور مخصوصا نیچه ارائه می‏دهد و سیر نیست‏انگاری در غرب را مورد بررسی قرار می‏دهد. همچنین نگاهی دارد به تمدن‏های هندی،‏ چینی و دست آخر اسلامی. نویسنده بعدی که با وی آشنا شدم رنه گنون فرانسوی بود. وی که در اواخر عمر به دین اسلام تشرف پیدا کرد و به مصر هجرت کرد از منتقدان سرسخت مدرنیته بود. کتاب مهمش «سیطره کمیت و علائم آخرالزمان» بشدت تحت تاثیر آموزه‏ها و احادیث آخرالزمانی شیعه نگاشته شده و البته رنگ و بوی یهودی غلیظی نیز دارد. اساس انتقاد گنون از تجدد این است که در سیر تجدد کمیت محور قرار گرفته و کیفیت فدای آن شده است،‏تفاوتهااز بین رفته و یکدستی جای آنرا گرفته است. البته وی انتقادات فیلسوفان دیگر درباره خودبنیادی بشر متجدد و رویگردانی وی از خدا را نیز تکرار می‏کند. گنون را باید در اصل مژده ظهور حضرت مهدی (ع) دانست.

از جمله کسانی که بشدت تحت تاثیر گنون قرار گرفت می‏توان از سید شهیدان اهل قلم سید مرتضی آوینی نام برد. از آنجا که در دهه شصت کتاب‏های گنون در ایران ترجمه و به چاپ رسید می‏توان تصور کرد سید مرتضی با مطالعه آثار گنون دچار تحول روحی معروف خود شده باشد، اگر چه وی شخصا به کیفیت این تحول تنها اشارات کوتاهی دارد. می‏دانیم که آوینی در دوران جوانی به یکباره گویا توبه می‏کند و تمام نوشته‏های پیشین خود را در یک گونی آتش می‏زند و تصمیم می‏گیرد دیگر درباره خود ننویسد. اغلب این تحول را نوعی رویگردانی از گذشته می‏فهمیم اما به گمانم خیلی هم اینطور نبوده است. آوینی از گذشته خود گزارش می‏دهد که کتاب «انسان تک ساحتی» ارنست یونگر را عمدا طوری دست می‏گرفته که عنوانش پیدا باشد و با آن پز می‏داده است، حتی بدون آنکه هنوز آنرا خوانده باشد. خوب البته من این کتاب معروف را نخوانده‏ام اما توصیفاتی که از آن شنیده‏ام کاملا در ژانر ضد تجدد قرار دارد و از تک ساحتی شدن انسان مدرن (تخصص گرایی یا معادل زمان جنگ آن تک سنگره شدن) انتقاد کرده است. بنابراین به نظر من آوینی با تحول روحی خود تنها یک گام بلند برداشت بدون اینکه از گذشته خود فاصله فکری شدیدی گرفته باشد.

کتاب بسیار جالب دیگر متعلق به دکتر داوری اردکانی با نام «اتوپیا» می‏باشد. البته دکتر داوری را باید بیشتر یک فیلسوف دانست تا یک منتقد تمام و کمال مدرنیته. وی بیشتر آنرا می‏شناسد تا به کوبیدن آن بپردازد. اثر بعدی که مطالعه کردم «نقد مدرنیته» نوشته آلن تورن بود. کتاب بیشتر نگاه جامعه‏شناسانه به جامعه مدرن دارد و برخلاف نام آن بیشتر در تایید مدرنیته است تا نقد آن. اوج کتاب جایی است که نویسنده به رد مکتب ضد تجدد فرانکفورت می‏پردازد و مخصوصا بدلیل ناامیدانه بودن تفکر ضد تجدد آنرا رد می‏کند. در واقع این کتاب اثر زیادی روی من گذاشت و الان هم تا حدودی به نگاه آن پایبند هستم. اکنون نیز کتاب «مجوس شمال» شرح احوال و افکار گئورگ هامان،‏ متفکر ضد تجدد آلمانی در قرن هجدهم میلادی نوشته آیزا برلین را در دست دارم.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    عملیات روانی به سبک ایرانی (شنبه 86/1/18 ساعت 11:10 صبح)

    تکرار دستگیری تفنگداران نیروی دریایی بریتانیای کبیر (به قول خبرنگار انگلیسی) ماجرایی بود که نه تنها انگلیس بلکه کلیت غرب را بشدت زیر فشار روانی قرار داده است و از جایگاه بین‏المللی آنها کاسته است. ایران در این جریان نمونه‏ای عالی از مانورهای روانی را بنمایش گذاشت که روی هر حرکتش مهر «احمدی نژاد» خورده بود. براستی احمدی نژاد را باید استاد تبلیغات دانست. وی از ابتدای ظهور در عرصه سیاسی با رویه محکم تبلیغاتی خود رقبا را چه سیاستمداران داخلی باشند چه باصطلاح ابرقدرتهای جهانی، مغلوب کرده است. درباره پیروزی ایران در ماجرای ملوانان انگلیسی مطالب زیادی نوشته شده و من هم تلاش می‏کنم نکات تازه‏ای بر آنها بیفزایم:

    1- ایران با خلق یک بحران بین‏المللی تازه نشان داد که یک قدرت بین‏المللی است. ایران نشان داد می‏تواند بتنهایی برای مدتهای طولانی روندهای سیاسی‏ای بیافریند که منجر به کاهش جایگاه دشمنان و ایجاد تغییرات بزرگ در نظام بین‏المللی بشود. این همان چیزی است که نام آنرا بحران می‏گذاریم. از سوی دیگر خلق یک بحران کاملا اختیاری نشاندهنده اعتماد بنفس این کشور بود و ثابت می‏کرد ایران از بحران‏های در جریان مثل پرونده هسته‏ای آسیب ندیده است. توانایی خلق بحران جدید مردم ایران را در موقعیت اعتماد بنفس قرار داد.

    2- ایران با وادار کردن دشمنان به موضع‏گیری شدید آنها را به موضع تکرار کشاند و ابهت آنها را شکست. اگرچه متحدان انگلیس در شورای امنیت از افتادن کامل در دام ایران برای موضع‏گیری شدید پرهیز کردند، اما صدور یک بیانیه دیگر از سوی شورای امنیت درباره ایران افکار عمومی بین‏المللی و داخلی را در برابر قطعنامه‏های دیگر این شورا درباره ایران واکسینه کرد. قدرت چیزی است که بیشتر تهدید بکارگیری آن باید موثر واقع شود وگرنه در صورت عملی شدن مکرر یک تهدید کارایی روانی آن از بین می‏رود و طرف مورد تهدید در مقابل آن مصونیت پیدا می‏کند. از این منظر تکرار موضع‏گیری شورای امنیت در برابر ایران یک پیروزی برای دیپلماسی ایرانی است. همچنانکه تهدیدها برای مداخله نظامی نیز باعث شد این حربه دست‏کم برای چندین ماه تاثیر روانی خود را برای استفاده مجدد از دست بدهد.

    3- ایران با آزادسازی ملوانان انگلیسی و پخش تصاویر شاد از آنها و همچنین برگزاری یک نمایش کامل از مهمان‏نوازی ایرانی (که با همکاری ملوانان انجام شد) علاوه بر اینکه تصویر خود را در افکار عمومی بین‏المللی نسبت به حریف غربی خود بشدت بهبود بخشید موفق شد انگاره مهمی را به طرف غربی منتقل کند. ایران نشان داد نه تنها بلحاظ روانی و در عمق وجود خود از نیروهای نظامی بیگانه احساس ترس ندارد و در نتیجه نیازی به انتقام‏گیری از آنها احساس نمی‏کند، بلکه آنقدر با آنها راحت است که می‏تواند کاملا محبت‏آمیز با آنها رفتار کند. این موضوع پیامی قوی به افکار عمومی جهانی و سیاستمداران غربی فرستاد مبنی بر اینکه مساعی آنها برای تند کردن اوضاع در پیرامون ایران نتیجه بخش نبوده یا توسط ایرانی‏ها به اندازه کافی جدی گرفته نشده است. قدرت این پیام بقدری بالا بود که بلر دیروز مجبور شد اعتراف کند به گسترش روابط با ایران فکر می‏کند!!

    4- و بالاخره در این جریان یک پیروزی داخلی نیز بدست آمد و آن تغییر گفتمان گروه‏های اصلاح‏طلب به لزوم اعاده حیثیت ملی در برابر دشمن بود. آنها اگرچه دست پیش را گرفته‏اند که پس نیفتند اما برای اولین بار یکی از اجزای اصلی گفتمان اصولگرایی که بر لزوم حفظ عزت ملی و اسلامی ایران ولو با پرداخت هزینه تاکید می‏کند را بطور تلویحی پذیرفته‏اند.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    رنسانس علمی در ایران (چهارشنبه 86/1/15 ساعت 2:19 عصر)

    آمارها می‏گویند که تولیدات علمی ایران در قالب مقالات علمی منتشر شده در مجلات معتبر بین‏المللی بسرعت در حال افزایش هستند. مطابق رده‏بندی سال 2006 موسسه آی‏اس‏آی ایران در تعداد مقالات رتبه 42 در سطح جهان را دارد. در حقیقت ایران می‏تواند با ادامه این روند رشد علمی ظرف یکی دو دهه آینده در رده کشورهای مهم تولیدکننده علم قرار گیرد. این مساله عمدتا ناشی از افزایش چشمگیر تعداد دانشجویان تحصیلات تکمیلی و همچنین ارتقاء دوره‏های دانشگاهی و انباشت تجربه علمی در دهه گذشته است. اکنون ایران دارای یکی از نظام‏های وسیع آموزش عالی است که می‏رود دانشگاه را مانند مدرسه به یک تجربه همگانی برای نسل آینده تبدیل کند. برخلاف نسل‏های پیشین، اکنون هر جوان ایرانی به احتمال زیاد دارای یک تخصص دانشگاهی است و این موضوع کیفیت نیروی انسانی را در داخل کشور بشدت افزایش داده است. در دهه 60 فیزیکدانان ایرانی فریاد می‏زدند که «شروع یک پروژه عظیم بنیادی تنها راه بازیابی توان صنعتی و حتی سیاسی-نظامی کشور است». در دهه 70 این حرف تبدیل به زمزمه‏ای شد درون دولت‏های وقت که تخصیص بودجه به پژوهش را در کشور سبک سنگین می‏کردند و ثمره آن تاسیس مراکزی مانند مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات بود با مدیریت یکی از برادران لاریجانی که در آمریکا پیش از انقلاب فیزیک هسته‏ای خوانده بود. ثمره دیگر آن شروع پروژه اتمی با اتکا به توان داخلی بود که اگر ایران آن را انجام نداده بود امروزه باور کردن آن برای کشورهای مستقل مثل خواب و خیال بود. اگر زمانی محققان ایرانی در عطش کمترین امکانات مالی و علمی می‏سوختند امروز ثمره کار همین گروه اندک بجایی رسیده است که تمام امکانات کشور به پای آنها ریخته شده است. مردم ایران از دورترین روستاها تا خارج‏نشینان حاضرند از بسیاری منافع مادی خود صرف‏نظر کنند و انواع سختی‏ها را به جان بخرند تا دانشمندان جوان ایرانی به کارشان ادامه دهند. امروز فعالیت تحقیقاتی در جامعه ارج و قرب بسیار بیشتری نسبت به گذشته یافته است و همگان شاهد میزان تاثیر فعالیت‏های تحقیقاتی بر زندگی روزمره‏شان هستند. امروز سیاستمداران ایرانی دریافته‏اند که کوتاهترین راه برای دستیابی به هر چیزی که آرزوی آنرا داشته باشیم علم است. امروز معلوم شده است که علم بسی کارامدتر است تا ثروت.
  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    توسعه کمی، جهش کیفی (چهارشنبه 86/1/8 ساعت 7:0 عصر)

    انگاره توسعه یافتگی اغلب برای ملل توسعه نیافته رویایی دور از دسترس و غیر ممکن بوده است. این پرسش تاریخی در ایران از زمان عباس میرزا تا به حال تکرار شده است که «ما چه چیزی از آنها کم داریم که نمی‏توانیم مثل آنها باشیم». در طول تاریخ پاسخ‏های متعددی در این مورد داده شده است. از نفی تسلط غرب (نفی مطلوبیت تجدد) تا باور به اینکه غرب خود مسئول عقب نگه داشته شدن ملل مظلوم عالم است (مانند دیدگاه عبدالله شهبازی و پورپیرار). هر دو این دیدگاه‏ها بخشی از حقیقت را در درون خود دارند و هر دو ناظر بر چرایی وضعیت فعلی ماست. دیدگاه‏هایی هم در درون کشور درباره طرف دیگر این پرسش شکل گرفته است که حالا برای آینده چه باید بکنیم؟ در دو دهه اخیر با نوسانات سیاسی داخل کشور تئوری‏های گوناگونی برای توسعه کشور ارائه و به مرحله اجرا درآمده است. تئوری سازندگی که منتهی‏الیه آرزوهایش این بود که پشت سر هم کارخانه و جاده بسازد و افتتاح کند. تئوری سیاسی اصلاحات که معتقد بود تا از فرق سر تا نوک پا فرنگی نشویم (به غرب سیاسی در عمل نپیوندیم) توسعه نه ممکن و نه اصلا مطلوب است. البته اقتصاددانان غربی تا می‏توانسته‏اند به برنامه توسعه کمیت محور ما خندیده‏اند. بسادگی می‏توان نشان داد که اگر راهبرد توسعه‏ای ما افزایش گام به گام تولید و ثروت باشد حتی اگر رشد سالانه 8 درصدی را بتوانیم برای مدتهای طولانی حفظ کنیم دست کم یک قرن برای یک کشور توسعه نیافته طول میکشد (مثل چین که لستر تارو مثال میزند) تا در این شاخصها به پای غرب برسد (تارو درآمد سرانه را شاخص میگیرد). اما روند تحولات اکنون بگونه دیگری در حال شکل گیری است. اگر رشد هشت درصدی کارساز نیست چطور است رشد 40 درصدی صادرات غیر نفتی در یک سال (آمار امسال ایران) را تجربه کنیم؟ اکنون دریافته‏ایم که دستیابی به رشد و توسعه تنها و تنها از راه یک جهش بزرگ بدست می‏آید نه گامهای کوچک. توسعه کمی باید جای خود را به جهش کیفی بدهد تا ایران بتواند سری میان سرها بلند کند. اما این جهش چگونه ممکن است؟‏اگر چه توسعه کمی زیرساختها مفید و کاملا لازم است اما امید بستن به آن سرابی بیش نیست، تنها یک جهش علمی و فناورانه می‏تواند مایه کاهش نابرابری جهانی باشد. ایران در چند سال اخیر جهشهای بزرگ علمی و فنی را تجربه کرده است. ایران به فناوری هسته‏ای دست یافته است، فناوری هوایی، فرستادن موشک و ماهواره به فضا، تولید موشکهای قاره‏پیما، تولید بازدارندگی اتمی و موشکی، تولید فکر در عرصه سیاسی (بحث هولوکاست و تئوری مردم سالاری دینی، گفتگوی تمدنها)، نمایش قدرت مردمی، جهش کیفی در عرصه صنایع دفاعی، تولید مداوم تئوری های سیاسی (سازندگی، اصلاحات،‏ عدالت)، پیشرفت‏های عظیم در عرصه پزشکی و ..... اگر امروز قدرتی و ابهتی داریم، اگر می‏توانیم صادراتمان را ظرف یک سال چهل درصد رشد دهیم علتش جهش کیفی ماست و غرب نیز میداند که یا باید کیک منافع بین‏المللی (منافع امنیتی، اقتصادی و سیاسی) را با این تازه وارد تقسیم کند یا با تمام توان جلوی نقاط قوت اصلی ما بایستد.
  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    دستگیری شهرام جزایری و نقش وزارت اطلاعات (جمعه 86/1/3 ساعت 9:37 صبح)

    عملیات مربوط به دستگیری شهرام جزایری باعث تعجب افکار عمومی شد. معمولا عادت داشتیم بسیاری از مسایل این چنینی تبدیل به زخم‏های کهنه شده و هیچ‏گاه پیگیری‏ها به نتیجه مناسب ختم نشود اما اینبار ظاهرا اوضاع فرق داشت. اما اینکه چطور این کار انجام شد محل تامل است. رسانه‏ها می‏گویند عوامل اطلاعاتی ایران توانستند در یک کشور خارجی رد وی را بیابند و با اطلاع به پلیس محلی وی را دستگیر کنند. من این داستان را بیش از حد خلاصه شده میدانم:

    1- هیچ سرویس اطلاعاتی دارای آنچنان توان گسترده‏ای نیست که بتواند در یک کشور خارجی یک سیستم نظارتی قوی ایجاد کند. سرویس‏های اطلاعاتی در کشورهای دشمن از طریق نفوذ در سازمانها یا حتی سرویس اطلاعاتی ملی آن کشور و در کشورهای دوست از طریق همکاری و بده‏بستان با نهادهای امنیتی ملی به اطلاعات دست می‏یابند. این روش کم‏هزینه‏تر و دارای احتمال موفقیت بیشتر و ریسک سیاسی پایینتری است.

    2- اگر شهرام جزایری در جایی مثل سوریه یا لبنان دستگیر شده بود درک آن خیلی ساده بود و در چارچوب همکاری امنیتی قرار داشت. اما خبرهای غیر رسمی حاکی از دستگیری وی در امارات است. امارات جایی است که پاتوق سیا محسوب می‏شود و دفتر ویژه اطلاعاتی آمریکا برای نفوذ در ایران نیز در دوبی قرار دارد. علاوه بر این امارات از نزدیکترین متحدین آمریکا است و تقریبا یک دشمن کوچک برای ایران محسوب می‏شود.

    3- در این شرایط دو راه برای تفسیر این موفقیت هست:‏ همکاری یا نفوذ. بنظرم با ملاحظه تمرکز اطلاعاتی آمریکا در امارات مساله نفوذ خوش‏خیالی است. بنابراین اگر تا اینجا با من موافق باشید: شهرام را سیا به ایران تحویل داد. اگر تعجب کرده‏اید یادآوری کنم که چند ماه پیش نیز قاتل قاضی مقدس توسط سفارت آمریکا در دوبی به ایران بازگردانده شد.

    4- چرا؟ مگر نه اینکه فرار شهرام جزایری چنان ضربه حیثیتی به ایران زده بود که مشروعیت نظام را در داخل کشور دچار ضربه جدی کرده بود؟‏ آمریکاییها منطقا باید تمام توان اطلاعاتی خود را بکار می‏گرفتند که او را از دسترس ایران بدور نگه دارند! البته این نوع بده‏بستان‏ها حتی بین سرویس‏های اطلاعاتی دشمن نیز نامعمول نیست. آنها ممکن است در ازای تحویل شهرام جزایری تقاضای استرداد بعضی رهبران القاعده که در ایران زندانی هستند یا امتیازات و اطلاعاتی درباره عراق را کرده باشند.

    5- اکنون با نگاه به گذشته می‏بینیم که به احتمال زیاد مذاکرات برای استرداد جزایری و تبادل امتیاز مدتهای زیادی در جریان بوده است. شاهد؟ الف- آیت‏الله جنتی در نماز جمعه دو هفته قبل از دهنش پرید که «این مردی که فرار کرد و به خارج رفت» در حالی که هنوز رسما خارج شدن جزایری از کشور تایید نشده بود. این شاهد نشان می‏دهد مقامات ایرانی چیزهایی میدانستند که به مردم نگفته بودند. ب- تبلیغات حول فرار جزایری بسیار بی‏محابا بود. تریبون‏های رسمی اعلام کردند که با این فرار صداقت دستگاه قضایی زیر سوال رفته است. این خودزنی حالا بنظر با اطمینان از استرداد قریب‏الوقوع وی صورت گرفته است. ج- یک بار نزدیک بود شهرام مسترد شود اما ظاهرا مشکلی در مذاکرات دقیقه نود پیش آمد.

    6- اما واقعا چرا؟ مسلما هر امتیازی که آمریکا از ایران گرفته باشد هموزن شهرام نمی‏توانست باشد. البته باز هم چنین چیزی نامعمول نبوده است. کاگ‏ب سرویس اطلاعاتی شوروی بارها توسط ماموران خودش اسامی جاسوسان شوروی در اروپا را به ماموران سیا رد کرد. این کار برای کمک به ارتقاء‏ بعضی ماموران مورد نظر شوروی در سیا از طریق ترتیب دادن موفقیتهای حرفه‏ای برای آنها صورت می‏گرفت.

    7- این فرضیه را بگذارید کنار روشنگری‏های وبلاگ پاسداران درباره لایه مشارکتی در وزارت اطلاعات. نتیجه‏ای که من می‏گیریم این است که آمریکا در حال همکاری با بخشهایی از اطلاعات ایران است و هدفش نیز ارتقاء این عوامل در درون سیستم است. ممکن است فرضیه بدبینانه‏ای بنظر برسد اما آزمایش آن ساده است ..... ببینید دقیقا مذاکره کننده ایرانی در این تبادل چه کسی بوده است؟ آیا وی تصادفا از لایه مشارکتی اطلاعات نبوده است؟


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    <   <<   11   12   13   14   15   >>   >
    سیاست داخلی - پیاده رو خاطرات
    فرزان حدادی
    فرزان حدادی، 29 ساله، ساکن تهران. دانشجوی مهندسی برق، گرایش مخابرات، دانشگاه شریف.

  • بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 49 بازدید
    دیروز: 212 بازدید
    کل بازدیدها: 235909 بازدید

  • پیوندهای روزانه
  • » تمامش کن اوباما ! (فارس) [121]
    » نگاه میر حسین به اقتصاد (فارس) [117]
    » راز تونل‏های غزه (فیگارو) [204]
    » بمب گوگلی برای غزه [85]
    » تنها ایران می‏تواند به برتری غرب خاتمه دهد (رابرت بائر) [111]
    » جراحی قلب گرانتر از متوسط جهانی (الف) [318]
    » درباره اجتهاد، تقلید و مرجعیت (هاشمی) [112]
    » حملات بمبئی عملیات مخفی سرویس‌های اطلاعاتی (بارنز) [89]
    » مهاجرین و قدرت آینده اروپا (الف) [62]
    » تحلیلی بر شکل‏گیری حزب‏الله (فارس) [84]
    » مبانی قحط‏الرجال (واژگون) [90]
    » توسعه ویکی‌پدیای فارسی، وظیفه ملی (الف) [142]
    » نقدی بر فیلم کنعان (الف) [68]
    » تلفن همراه خطرناکتر از سیگار (الف) [93]
    » کالبدشکافی بحران موسسات مالی امریکا (الف) [179]
    [آرشیو(48)]

    " style="width:110" onfocus="this.select()" autocomplete=off contenteditable=true />

  • اخبار و تحلیل

  • کیهان
    خبرگزاری فارس
    خبرگزاری مهر
    رجا نیوز
    الف

  • لینک دوستان

  • خاطرات خصوصی من
    پاسداران
    خاکریز
    عقل سرخ
    مطالعات فرهنگی
    واژگون
    بیم موج
    خبرنگار مسلمان
    اشراق
    سیاست خارجی
    حریم یاس
    دولت اسلامی
    پیاده رو خاطرات در پرشین بلاگ
    کلمه

  • مطالب بایگانی شده