سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | شناسنامه | پست الکترونیک | پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

سیاست داخلی - پیاده رو خاطرات

فمینیسم ایرانی (شنبه 86/3/12 ساعت 10:30 صبح)

تهاجم فرهنگی دارای یک لایه سطحی و یک لایه عمقی است. لایه سطحی شامل تقلید از غرب در مسایلی مانند پوشش، رفتار و نهادهای اجتماعی است. اسلام با تکیه بر قاعده «نفی تشبه به کفار» مسلمانان را از این گونه تقلیدها از غیرمسلمانان نیز بازمی‏دارد اما مساله مهم این است که تقلید ظواهر غربی برخواسته از نفوذ فکر غربی است. تا زمانی که ما در ذهن و ایدئولوژی خود دنباله‏روی غرب نباشیم تمایل قلبی به تقلید ظاهری از آنها پیدا نخواهیم کرد و عمق تهاجم فرهنگی نیز در همین پذیرش ایدئولوژی غرب است.

«فمینیسم ایرانی» ممکن است مثل «غربزدگی بومی» متناقض و خیالی بنظر برسد اما خیالی است که به حقیقت پیوسته .... فمینیسم در ایران بومی شده است. فمینیسم صورتی از ایدئولوژی لیبرالیسم است که در حوزه مسایل زنان تجلی پیدا کرده است. بنیاد لیبرالیسم بر تساوی‏طلبی اجتماعی است که در فمینیسم بصورت تساوی زن و مرد درآمده است. لیبرالیسم با تکیه بر تساوی‏طلبی میان افراد جامعه هر گونه ولایت انسان بر انسان (از جمله ولایت کلیسا و دین بر جامعه) را نفی کرد و فمینیسم نیز مدعی اجحاف در حق زنان در نهاد خانواده شد. این در حالی است که برای اداره هر اجتماع کوچک یا بزرگ وجود سلسله مراتب (ولایت بعضی بر بعضی دیگر) امری ضروری است و اگر قرار باشد سلسله مراتبی وجود نداشته باشد همه نهادها از بین خواهند رفت.

فمینیستها مدعی ظلم به زن در جامعه هستند. از نظر آنها زن موجود مظلومی است که دائما حقوقش توسط مردان نقض می‏شود. بنابراین یک آدم فمینیست نه تنها از نظر تئوری معتقد به تساوی زن و مرد است بلکه در عرصه عمل از آنجا که ناتوان از تغییر مناسبات جامعه است احساس خشمگینانه‏ای نسبت به جامعه و بخصوص مردان دارد. بازتاب ذهنی این احساس تنفر برترانگاری زن بر مرد است چرا که مرد ظالم است و زن مظلوم. بنابراین اولین نشانه یک فمینیست تنفر از مردان است. البته این خشم در موارد اندکی بصورت بارز خود را ظاهر می‏کند و در بیشتر موارد تحت پوشش حرکت‏های جمعی با ریسک و خطر پایینتر بروز پیدا می‏کند. یک زن فمینیست از آنجا که خود را دستکم مساوی مردان می‏داند مجبور است مردانه‏تر از آن باشد که در واقع هست. وی در واقع احتمالا محکم حرف می‏زند و وقتی تصمیم می‏گیرد مثل مرد پای حرفش می‏ایستد. ممکن است احیانا از روی نرده‏ها هم بپرد و کارهای جوانپسند دیگری هم انجام بدهد. به هر حال منتظر مردی است که خشم خود را از وی نشان دهد. این صورت حاد از بیماری فمینیستی را می‏توانید در بازی «هدیه تهرانی» در نقش‏های متعدد در انبوهی از فیلم‏ها از «سلطان» به بعد ببینید.   

اما بحث اصلی ما این گروه از افراد نیستند. وجه غالب فمینیسم در ایران آنچیزی است که می‏توانیم نام «حرکت زنان» را بر آن بگذاریم تا تاکیدی بر گستردگی آن کرده باشیم. تجلی زن‏گرایی در ایران تلاش زنان برای ارتقای جایگاه اجتماعی خود است. البته کسی نباید از تلاش هیچ فردی برای پیشرفت در جامعه ناراحت باشد اما اگر تنها دو نفر در یک جامعه زندگی کنند، آن وقت تلاش بی‏سابقه یکی برای ارتقاء جایگاه خود معنایی جز غلبه بر دیگری را نخواهد یافت. این دو نفر «زن» و «مرد» هستند. در نیم قرن پیش در آمریکا زنان تحت تاثیر جنبش فمینیستی بطور گسترده‏ای به اشتغال خارج از خانه روی آوردند ولی نتیجه این امر تنها گسترش بیکاری میان مردان بود. در ایران ما معمولا خیلی خوشحال هستیم که اکثریت محیرالعقولی از ورودی‏های دانشگاه‏ها را دختران تشکیل می‏دهند و حداکثر اینکه نگران تغییر توازن تحصیلکرده‏ها و ایجاد مشکل در امر ازدواج هستیم. معمولا با استناد به جامعه‏شناسان غربی علت رویکرد گسترده دختران به تحصیلات عالی را ناشی از تنگنای زندگی اجتماعی زنان در جامعه عقب‏افتاده ایران می‏دانیم. چه بسا حقیقت غیر ازین باشد. دخترها خودشان صراحت بیشتری دارند. آنها می‏گویند می‏خواهند درس بخوانند تا در آینده بتوانند با یک آدم حسابی ازدواج کنند. آنها هر مرد بی‏سروپایی را لایق خود نمی‏دانند و حتی اگر هنوز دبیرستانی باشند رویای ازدواج با یک دانشگاهی را در سر می‏پرورانند. بنابراین اگر موافق باشید علت هجوم دختران به دانشگاه‏ها برتر دانستن خود از گروه کثیری از مردان است.

از داستان مظلومیت دختران در خانواده و روی‏آوری اجباری آنها به دانشگاه که یک تم قالبی فمینیستی است که بگذریم به مظلومیت این قشر شریف در امر ازدواج می‏رسیم. جامعه‏شناسان چه تحلیلی از پدیده افزایش سرسام‏آور مهریه دارند؟ جز تحلیل آبکی مبتنی بر «چشم و هم‏چشمی خانواده‏ها». و چرا مردان نتوانسته‏اند یک حرکت سازمان یافته در برابر افزایش مهریه داشته باشند؟ آیا دلیل آن فقر تحلیل نیست؟ یا بهتر بگوییم تسلط گفتمان فمینیستی حتی بر مردان. در حالی که زنان حرکات جمعی طبقاتی را تمرین می‏کنند مردان هنوز در بند عشق و عاشقی هستند. مردی که بر اثر به اجرا گذاشته شدن مهریه همسرش به زندان افتاده بود جلوی دوربین سیما می‏گفت «هنوز دوستش دارم». این روزها به زندان انداختن شوهران تبدیل به یک رویه شده است و این موضوع نهاد خانواده در ایران را دچار تزلزل جدی نموده است. امروز اگر چه زنان ادعا میکنند که در امر ازدواج آنها انتخاب می‏شوند بجای آنکه انتخاب کنند، اما حقیقت این است که مردان انتخاب می‏کنند که زیر بار تبعیت کدام زن بروند. بنظر من افزایش سرسام‏آور مهریه نتیجه احساس خشم نهادینه شده زنان از مناسبات اجتماعی است و به اجرا گذاشته شدن مهریه‏ها نشانی از انتقام‏جویی آنان.

جنبش زنان ایرانی اگر با قدرت فعلی ادامه یابد در قدم اول نهاد خانواده را درهم خواهد کوبید. اگر چه تاکنون مردها بار مسئولیت خانواده را با بر عهده گرفتن خرج خانواده (حتی اگر زن هم شاغل باشد) و با پذیرفتن ریسک مهریه بالا و با پذیرش سلطه نسبی زن بر خانواده پذیرفته اند اما انتظار می‏رود چنانکه در غرب رخ داد زنان به این هم رضا ندهند و تا نابودی کامل نظام خانواده پیش بروند. در قدم بعدی جنبش زنان ماهیتی سیاسی خواهد یافت و با ایدولوژی بشدت مهاجم و سرسختی که دارد و با پایگاه طبقاتی بزرگی که در اختیار دارد کرسی‏های سیاسی را به نفع پوچ‏گرایی خود تسخیر خواهد کرد. امری که در غرب امروز شاهد آن هستیم. البته غرب میزان زهرآگین بودن این جنبش برای آینده ایران را کاملا تشخیص داده و سرمایه‏گزاری بزرگی روی آن کرده است. از جایزه نوبل به شیرین عبادی تا جایزه کن امسال به یک فیلم فمینیستی ساخته یک زن ایرانی. غرب بیش از حرکات مسلحانه به حرکات زن‏محورانه امید بسته است.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    پس‏لرزه‏های مذاکره ایران و آمریکا (سه شنبه 86/3/8 ساعت 2:9 عصر)

    مذاکراتی که دیروز میان نمایندگان ایران و آمریکا در کشور تحت اشغال آمریکا برگزار شد تاثیرات مهمی در عرصه بین‏المللی برجا خواهد گذاشت که در اینجا به اختصار به آنها می‏پردازیم. اگر چه نفس انجام چنین مذاکراتی موجب ایجاد مشاجرات و شکافهایی در درون جناح‏های سیاسی دو کشور شد اما تاثیرگذاری این مذاکرات را باید بیشتر در عرصه بین‏المللی جستجو کنیم. کشیده شدن ایران به چنین مذاکراتی حاصل فضاسازی آمریکا در محیط بین‏المللی بود بگونه‏ای که ایران توانایی گریز از چنین مذاکراتی را نداشت. درست به همان دلیلی که ایران بسختی می‏توانست از مذاکره با آمریکا در اشغال افغانستان و متعاقب آن اشغال عراق خودداری کند. با این حال پس از چندین نوبت جاخالی دادن وزیر خارجه ایران از ملاقات با همتای آمریکایی‏اش ادامه این روند بصلاح دانسته نشد و اجلاس دیروز در دستور کار قرار گرفت.

    اما ایران در شرایطی به دیدار آمریکا رفت که خصومت میان دو کشور نقطه اوج خود را پشت سر گذاشته بود و تردیدها درباره نحوه مدیریت آمریکا بر بحران‏های بین‏المللی در افکار عمومی داخل آمریکا و در میان سیاستمداران بلوک‏های مختلف قدرت بالا گرفته بود. آمریکا اگر چه با نمایش مذاکره با ایران بدنبال بهبود وجهه جهانی خود بود اما باید گفت مهمترین نتیجه چنین مذاکره‏ای به خاک سپرده شدن «نفرت از ایران» بعنوان یک راهبرد بین‏المللی خواهد بود. آمریکا پس از یک مغازله چهار ساعته با دشمن دیرین خود صلاحیت اخلاقی خود را برای رهبری جبهه جهانی ضد ایرانی از دست داده است و دیگر قادر نخواهد بود دشمنی شدید با ایران و ترس از این کشور را برای افکار عمومی توجیه کند. چطور می‏توان نگران بمباران هسته‏ای توسط کشوری بود که می‏توان با او حرف زد؟ از این نظر تاثیر مذاکره ایران و آمریکا مشابه ماجرای آزادسازی ملوانان انگلیسی از سوی ایران بود که یک شوک مثبت به جناح اروپایی جبهه ضد ایرانی وارد کرد بگونه‏ای که هیچ‏گاه از این شوک نتوانستند خارج شوند. انگلیس پس از اینکه نمک‏گیر ابراز لطف ایران شد بطور کلی به لاک خود فرو رفت و دیگر نتوانست نقش رهبری مبارزه خشن با ایران در عرصه بین‏المللی را ادامه دهد. اکنون نیز انتظار می‏رود آمریکا بعنوان تنها بازیگری که فی‏نفسه بر نفرت از ایران تاکید داشت بسرعت مشروعیت بین‏المللی‏اش را در این زمینه از دست بدهد. اگر چه روند تجدید روابط با آمریکا تازه در آغاز راه است اما از هم‏اکنون نشانه‏هایی از فروپاشی این «اجماع بین‏المللی» بر ضد ایران به چشم می‏خورد:

    1- الگوی قیمت نفت برای سالهای گذشته کاملا روشن بود. هنگامی که تنش‏ها میان ایران و آمریکا بالا می‏گرفت قیمت نفت نیز بعنوان نشانگر تنش بالا می‏رفت، اکنون اوضاع برعکس است. همزمان با کاهش تنش قیمت نفت که مدتها در شرایط آرامش بسر می‏برد بسمت رکوردها بالا می‏رود. بهانه‏های همیشگی که گویا بیشتر برای پنهان کردن اصل مساله بکار می‏روند این است که اعتصاب در نیجریه و پایان مهلت شورای امنیت به ایران باعث افزایش قیمت نفت شده است. اما حقیقت مساله این است که آمریکا در ماه‏های گذشته برای افزایش فشار بر ایران، اعراب را وادار کرده بود با اضافه تولید قیمت را کاهش دهند تا اعتمادبنفس ایران کاهش یابد. اکنون اعراب که نظاره‏گر کاهش نفوذ منطقه‏ای خود و نزدیکی ایران و آمریکا هستند دیگر لزومی نمی‏بینند ازین رهبر شکست خورده تبعیت بکنند. اکنون آنها با کاهش تولید عصبانیت خود را از آمریکا آشکار کرده‏اند.

    2- اتحادیه اروپا پس از امضای قرارداد واردات گاز از ایران در مقابل آمریکا ایستاد و با توصیه سولانا به آمریکا جهت انجام مذاکره رودررو با ایران تلاش کرد تابوی دشمنی ایران و آمریکا را بشکند و خود را از زیر بار همراهی با آمریکا در این ماموریت دشوار رهایی بخشد. اکنون اروپا با خرسندی و در سکوت نظاره‏گر فروپاشی مبارزه با ایران است.

     

    3- محمد البرادعی نیز هنگامی که بالاخره پیشنهادهای مکررش برای وارد شدن آمریکا به گفتگو با ایران در شرف انجام بود بار سنگین خود را زمین گذاشت و اعلام کرد بهتر است سطح کنونی غنی‏سازی در ایران برسمیت شناخته شود. او هر چقدر هم که وابسته به آمریکا باشد از تلاش چند ساله برای خطر اول نشان دادن ایران که امری دشوار بود خسته شده و اکنون احساس آرامش بیشتری خواهد کرد.

    در عرصه داخلی دو کشور اگر چه جبهه اصولگرا در ایران قادر است به دشمنی ذاتی خود با طاغوت بین‏المللی به رهبری آمریکا ادامه دهد اما در آمریکا جکهوری‏خواهان قادر به ادامه چنین روندی نخواهند بود. چرا که دشمنی آنها با ایران بر مبنای خطر احتمالی ایران برای امنیت آمریکا استوار شده است و چنین ذهنیتی با انجام مذاکرات دوجانبه بطور کامل فروخواهد ریخت. البته این بمعنای پایان اقدامات خصمانه آمریکا و غرب بر علیه ایران نخواهد بود بلکه تنها نشانه تضعیف مشروعیت بین‏المللی این اقدامات خواهد بود.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    ایران در عصر اقتدار (شنبه 86/3/5 ساعت 2:34 عصر)

    دو سه سال پیش کسی شعارش این بود که «ما می‏توانیم». آن روزها این بیشتر یک ژست انتخاباتی یا یک شعار خوشدست مشابه «زنده باد مخالف من» یا «جامعه مدنی» پنداشته می‏شد. اما اکنون روشن شده است که این حرف بیش از یک شعار بوده است. حالا می‏توانی اگر دقت کنی صرف‏های مختلف فعل توانستن را از هر رهگذری نیز بشنوی. اگر تا چند سال قبل ناراحتی‏های مردم رنگ ناامیدی می‏گرفت اکنون هر کسی خواهان حل مشکلات است. بارها دیده‏ام زمانی که افرادی در اتوبوس‏ها شروع می‏کنند به حرف زدن و اعتراض کردن به یک مشکل خاص، خواستار آن هستند که آن مشکل با یک فشار، با یک تمرکز ملی بطور واقعی و دائمی حل شود. و این چیزی نیست مگر انعکاس شیوه مدیریتی احمدی نژاد بر مردمی که شاهد موفقیت «مدیریت انقلابی» بوده‏اند. روزی بود که احمدی نژاد را مسخره می‏کردند که گویی سطل آسفالت را برداشته دنبال گودال می‏گرده که شبانه هم که شده پرش کنه. امروز پر کردن گودال و زدودن برف ملاک موفقیت مسئولین حوزه‏های مختلف شده. دیگر کسی با آمارهای آنچنانی و برنامه‏ریزی به اصلاح بلند مدت که در واقع پوششی برای پاک کردن صورت مساله و فراموشی بود فریب نمی‏خورد. دولت «ما می‏توانیم» شعار نداده بود. این جمله آنچنان با روحش آمیخته بود که بلافاصله در همه جهات بروز کرد ....

    1- بمحض روی کار آمدن دولت نهم وزیر صنایع تبدیل به یک شخصیت مهم شد. طرفهای قراردادهای خارجی سایه تهدید را بالای سر خود حس کردند و با اندکی تشر مجبور شدند در مفاد ظالمانه برخی قراردادها تجدید نظر کنند. این مساله جزء شیرینی‏های اولیه روی کار آمدن دولت مکتبی بود. چرا که درست تا پیش از آن عادت داشتیم که با هزار توجیه قراردادهای شبه استعماری را بپذیریم و مهمترین توجیه امضا کنندگان هم این بود که ما در این دنیای وانفسا قدرتی بیش ازین نداریم. به این شکل خودی‏ها شرنگ شکست را در کاممان می‏ریختند.

    2- عملکرد وزارت اطلاعات نمونه‏ای دیگر از مشی مقتدرانه ایران در زمان دولت جدید است. اگر در گذشته دائما شاهد بده بستان برخی عناصر با خارجی‏ها بودیم و هیچ کس گویا قادر نبود نقطه پایانی برای این روابط بگذارد، امروز با اقتدار سرپلهای اطلاعاتی دشمن دستگیر می‏شوند، اعتراف می‏کنند و دستشان از سرنوشت این ملت قطع می‏شود. ما از سرگذشت مشروطه درس آموخته‏ایم و هرگز با مسامحه اجازه نخواهیم داد عوامل دشمن در کشور نفوذ کنند.

    3- وجه دیگر اقتدار ایران را باید در عملکرد قوی نیروی انتظامی در روزهای اخیر دید. برای اولین بار این نیرو توانست با عبور از جوسازی رسانه‏ای با پدیده بدحجابی برخورد کند. اگرچه روزنامه‏های دوم خردادی همیشه طرفدار فاسدین بوده اند اما حمایت آبکی‏شان از اشرار و چاقوکشان نیز بجایی نرسید و برای اولین بار در کشور برخورد نسبتا جدی با آنها را شاهد بودیم. نیروی انتظامی اگر چه توفیقات بزرگی در زمینه بهبود رفتار ترافیکی و کاهش تلفات جاده ای داشته است اما هنوز تا اعاده امنیت به کشور راه درازی در پیش دارد.

    4- برنامه هسته ای مثال اظهر من الشمس اقتدار ملی است. البته در اینجا می‏خواهم تاکید کنم که بیش از آنکه فناوری هسته‏ای به ایران قدرت بدهد، این در واقع اقتدار ایران بود که این برنامه را از شکست محتومی که در انتظارش بود نجات داد. ما می‏توانیم مقتدر باشیم بدون اینکه فناوری هسته‏ای داشته باشیم (مثل اول انقلاب)، می‏توانیم با داشتن برنامه هسته‏ای زبون غرب باشیم (مثل دولت دوم خرداد). اگر از برنامه هسته ایمان دفاع می‏کنیم نه به این دلیل است که برای حیاتمان به آن وابسته باشیم بلکه مخالف شخصیت خود می دانیم که با تشر بیگانه بخواهیم خواسته‏های او را جامه عمل بپوشیم. ما بهتر می‏دانیم هر کاری غرب از ما بخواهد درست عکس آنرا انجام دهیم. اگر آنها کت شلوار سرمه‏ای می‏پوشند ما سفید می‏پوشیم، اگر آنها با انگشت علامت وی (پیروزی) می‏سازند ما طور دیگری وعده پیروزی می‏دهیم.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    ناامنی ناموسی (دوشنبه 86/2/31 ساعت 3:37 عصر)

    چند روز پیش در یکی از پارک‏های بالای شهر تهران با تعدادی از دوستان در کتابخانه جمع شده بودیم و مراسمی داشتیم. از بیرون همهمه‏ای برخواست و داد و فریادها بالا گرفت. چون از محتوای جلسه هم حالم گرفته شده بود بیرون زدم ببینم چی شده؟ کنار کتابخانه دستشویی عمومی بود که حالت پنهان و پایینتر از سطح زمین پارک محسوب می‏شد و سقفی هم داشت .... دیدم دسته‏های جوانان از روی پلهای بالای کتابخانه گروه‏گروه رد می‏شوند و فحش‏های رکیک می‏دهند و مبارز می‏طلبند. مردان هم دست خانواده‏شان را گرفته بودند و در حالی که تلاش می‏کردند آنها نترسند بسرعت از صحنه دور می‏شدند. کمی که آرام شد دیدم تعداد زیادی از زنان از دستشویی زنانه بیرون آمدند. آنجا در واقع پنهان شده بودند. پسرهایی که از بالا رد می‏شدند دسته‏های کوچک دخترانی که از کنار کتابخانه بسرعت راه می‏رفتند تا دور شوند و احتمالا به خانه بروند را به همدیگر با دست نشان می‏دادند و آرام چیزهایی به هم می‏گفتند. مسیرشان را کج می‏کردند و معلوم نبود چه قصدی داشتند. مراسم که تمام شد نیمه شب بود و پارک خلوت شده بود. وسایل را به مسئول پارک تحویل دادیم. فهمیدیم که علت دعوا این بوده است که مسئولین پارک برای سرگرمی مردم در آنجا یک تلویزیون بزرگ نصب کرده‏اند و احتمالا فیلم نمایش می‏داده‏اند. چند جوان بی‏سروپا «مست» کرده بودند. از تلویزیون بالا رفته بودند و با دست به صفحه تلویزیون می‏کوبیدند. نگهبان پارک بهشان تذکر می‏دهد. آنها هم چاقو می‏کشند و به دهان نگهبان - که جوانکی بیش نبود - زده بودند. البته جای خوشحالی است با چانه چاقو زده بودند. هنوز اینقدر حواسشون بود. اندازه یک کف دست خون دهان نگهبان هنوز روی زمین بود. خلاصه قصه طولانی شد. بگذریم. البته من شخصا از آنجا که بچه فلان جا هستم و چند بار دست‏کم کتک خورده‏ام، خیلی نترسیدم، اما حتم دارم دخترها و زن‏ها ترسیده بودند وگرنه توی دستشویی قایم نمی‏شدند. البته نیروی انتظامی عملیات پارتیزانی خفنی دارد انجام می‏دهد و آدم را یاد دستگیری تروریست بین‏المللی «مارکوس» می‏اندازد. اما آن روز در پارک، پلیس تنها هنگامی به آنجا رسید که پارک خلوت شده بود. و «کی بود؟ چی بود؟ خبری نبود!». البته من جوگیر این حادثه خاص نشده‏ام. ازین حوادث بارها دیده ام و گاهی خودم هم بنوعی درگیری داشته‏ام. اما مساله اینجاست که امنیت در ایران بنظر من وضع خرابی دارد. اگر با بدحجاب مبارزه می‏کنید و قداره‏کش‏ها و باندهای کوچه به کوچه را به حال خودش می‏گذارید، در واقع پشه‏ها را کشته‏اید و گرگ‏ها را رها کرده‏اید. امروز کدام آدم عاقلی جرات دارد دست زن و دخترش را بگیرد و به پارک محل ببرد؟‏

    اگر فکر می‏کنید این وضعیت درد بی‏درمان است یادآوری کنم که در اسلام، کسی که سلاح بکشد بر روی بی‏سلاح، چه از آن سلاح واقعا استفاده کند چه نکند و فقط بترساند، حکمش این است که دست و پایش را ببرند و مصلوبش کنند تا بمیرد. آن روزها راهزن‏ها در بین راه چنین می‏کردند. الان هم دسته‏های جوانان چنین می‏کنند. وگرنه فی‏نفسه تفاوتی میان آنها نیست. حالا کاری نداریم که کدام یک از حدود الهی الان اجرا می‏شود که راجع به سنگین‏ترینش بخواهیم بحث کنیم؟ مگر کسی انگشت دزد را می‏برد؟‏ بگذار تمام کشور را دزد بردارد. اصلا ما هنوز مشکل تئوریک داریم که «بالاخره کسی که یک میلیارد تومان اختلاس بکند دزد محسوب می‏شود یا نه؟». البته بستگی دارد این سوال را از کدام جناح پرسیده باشید. بگذار بگذریم مساله عمیق‏تر از این حرف‏هاست.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    کمونیستهای خلق الساعه (شنبه 86/2/22 ساعت 3:59 عصر)

    گزارش اخیر رجانیوز درباره حضور پررنگ گروه‏های به اصطلاح کمونیستی دانشجویی در ناآرامی‏های یک ساله اخیر دانشگاه‏ها هشدار بموقعی بود. چیزی که هست رویکرد قدرتهای بزرگ بر این است که هر جریان اصیل را با خلق یک جریان موازی و قلابی تضعیف کنند و همین حرکت از ابتدای روی کار آمدن دولت مردمی احمدی‏نژاد نیز پیگیری شده است. سرویس‏های اطلاعاتی غربی وقتی دیدند که مردم بسمت عدالت‏ اسلامی روی آورده‏اند دست بکار ساختن نسخه‏های بدلی آن شده‏اند. البته شبکه جایی است که همیشه اولین اتفاقات را بازتاب می‏دهد. وبلاگ‏هایی که برای هتاکی به نظام و زیر سوال بردن آن تاسیس شده بود و توسط حرفه‏ای‏ها اداره می‏شد در یک چشم بهم زدن تبدیل به مبارزان راه توده و طرفداران چگوارا و غیره شدند و البته نشریات و گروه‏های رنگارنگی نیز در دانشگاه‏ها تحت این عنوان شکل گرفت. در حالی که مردم و حامیان اصیل اصولگرایی هیچ وقت بفکر تجدید سازمان حول آرمان‏های جدید نیفتادند این گروه‏های خلق‏الساعه ظاهرا زودتر از همه پیام سوم تیر را درک کردند. احزاب اصلاح طلب که حامیان سوپر سرمایه‏داری بانک جهانی و صندوق بین‏المللی پول بودند یک شبه دفتر رسیدگی به مطالبات صنفی کارگران باز کردند. مدافعان سینه‏چاک اختصاصی‏سازی تبدیل به سخنگوی کارمندان دولت و معلمان شدند و غیره. بنابراین آنچه باید درباره حوادث دانشگاه‏ها بگوییم این است که چنین تحرکاتی بطور کاملا ضایعی مهر اجنبی بر پیشانی دارد.

    البته دوستان تصدیق می‏کنند که دیگر آب از سر ما تقریبا گذشته است! وقتی رده بالاترین مذاکره کنندگان هسته‏ای‏مان و وزیر فرهنگ سابق‏مان که مدیریت بخش استراتژیک فرهنگ و خط‏دهی به رییس جمهور وقت را در دست داشتند الان در آغوش دشمن یا در ایران و در زندان به اتهامات امنیتی هستند دیگر خداوکیلی تحکیمی‏ها مگر چه چیزی کم دارند؟ وقتی سند سری نظام درباره راهبرد مقابله با غرب تحویل دیپلمات‏های غربی شده است دیگر چه اهمیتی دارد که فلان دانشگاه شلوغ بشود یا نشود؟ وقتی آنها بفهمند که ته دل ما چه ‏می‏گذرد و آخرین تیر ترکش ما چه خواهد بود و الگوی رفتاری ما تا رسیدن به آنجا چگونه است چه باید کرد؟ زمانی می‏گفتند بیت آقای فلانی مرکز تجمع ضدانقلاب و جاسوسان شده است. الان ظاهرا همان قضیه برای بیت آقای بهمان اتفاق افتاده است. آن وقت آمریکاییها در جلسات اعترافات‏شان می‏نشینند و می‏گویند ما در جمع‏آوری اطلاعات از ایران شکست خورده‏ایم. بی‏خود شکست خورده‏اید پس اینها چیست؟ و فلان روزنامه هم با خوشحالی اعترافات آمریکایی‏ها را تیتر می‏کند. متوجه نیستیم که خودزنی دشمن نگران کننده است. دستورالعمل دشمن این است که زمانی که دست و پایش بسته است رجز بخواند و زمانی که در آستانه پیروزی است اظهار شکست کند.

    سید حسن تقی زاده 

    بهر حال آنچه در این میان می‏توان گفت تکرار غم‏بار تاریخ ایران است. اگر تا دیروز پس از گذشت اندی سال می‏فهمیدیم فلان رجل سیاسی دستش در دست انگلیسی‏ها بوده و این را در کتاب‏های تاریخ برای کودکان‏مان مینوشتیم. فکر می‏کردیم ازین مراحل گذشته‏ایم. فکر می‏کردیم دیگر معاهده پاریس (درباره واگذاری افغانستان) و امتیاز فلان و بهمان تکرار نشدنی است. اکنون اما واقعیت با تلخی خود را نشان می‏دهد. بله آن روز مساله نفت بود و الان انرژی هسته‏ای، پس ما پیشرفت کرده‏ایم؟‏ خوب دنیا هم جلو رفته است. اگر امروز هم اراده سیاسی لازم برای حتی چند روز حبس کردن فلان آدم درجه دوم و سوم را هم نداریم باید با دیروزمان مقایسه کنیم. زمانی که تقی‏زاده آخوند را علما حکم به ارتدادش دادند و مجبور شد ایران را ترک کند. امروز کجا هستند آنها که بدون زد و بند بتوانند حکم خدا را درباره خائنین به حرکت تاریخی مسلمانان بیان کنند؟


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    <   <<   11   12   13   14   15   >>   >
    سیاست داخلی - پیاده رو خاطرات
    فرزان حدادی
    فرزان حدادی، 29 ساله، ساکن تهران. دانشجوی مهندسی برق، گرایش مخابرات، دانشگاه شریف.

  • بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 55 بازدید
    دیروز: 212 بازدید
    کل بازدیدها: 235915 بازدید

  • پیوندهای روزانه
  • » تمامش کن اوباما ! (فارس) [121]
    » نگاه میر حسین به اقتصاد (فارس) [117]
    » راز تونل‏های غزه (فیگارو) [204]
    » بمب گوگلی برای غزه [85]
    » تنها ایران می‏تواند به برتری غرب خاتمه دهد (رابرت بائر) [111]
    » جراحی قلب گرانتر از متوسط جهانی (الف) [318]
    » درباره اجتهاد، تقلید و مرجعیت (هاشمی) [112]
    » حملات بمبئی عملیات مخفی سرویس‌های اطلاعاتی (بارنز) [89]
    » مهاجرین و قدرت آینده اروپا (الف) [62]
    » تحلیلی بر شکل‏گیری حزب‏الله (فارس) [84]
    » مبانی قحط‏الرجال (واژگون) [90]
    » توسعه ویکی‌پدیای فارسی، وظیفه ملی (الف) [142]
    » نقدی بر فیلم کنعان (الف) [68]
    » تلفن همراه خطرناکتر از سیگار (الف) [93]
    » کالبدشکافی بحران موسسات مالی امریکا (الف) [179]
    [آرشیو(48)]

    " style="width:110" onfocus="this.select()" autocomplete=off contenteditable=true />

  • اخبار و تحلیل

  • کیهان
    خبرگزاری فارس
    خبرگزاری مهر
    رجا نیوز
    الف

  • لینک دوستان

  • خاطرات خصوصی من
    پاسداران
    خاکریز
    عقل سرخ
    مطالعات فرهنگی
    واژگون
    بیم موج
    خبرنگار مسلمان
    اشراق
    سیاست خارجی
    حریم یاس
    دولت اسلامی
    پیاده رو خاطرات در پرشین بلاگ
    کلمه

  • مطالب بایگانی شده