سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | شناسنامه | پست الکترونیک | پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

سیاست داخلی - پیاده رو خاطرات

آخر و عاقبت غربزدگان (شنبه 86/2/15 ساعت 3:53 عصر)

در چند روز گذشته شاهد چنان صحنه‏های عجیب و غریبی از انواع عملیاتهای انتحاری غربزدگان بوده‏ایم که حقیقتا انسان نمی‏داند چه بگوید و همان بهتر که این جماعت راه خود را بروند که صاف به قعر دره می‏رود. اینها در کشوری به چادر دختر مسلمان و با ایمان دست می‏برند که در برابر رضاخان قلدرش ایستاد و دست‏آخر چادر را به او تحمیل کرد اینها که کسی نیستند. آن روز حتی به قیمت سوراخ‏سوراخ کردن مامور دولت هم که بود نگذاشتند حجاب دختر خانواده از بین برود و حالا کسانی با پاک کردن حافظه تاریخی خود فکر می‏کنند ملت نیز عوض شده است. خودشان دائم مشغول تجاهر به فسق در محیطهای دانشگاهی هستند کافی‏شان نیست، تحمل چادر یک دختر محجبه را نیز ندارند. آقا مگر همه باید زغال تریاک شما باشند؟ .... همه جامعه را فاسد کرده‏اید از باقیمانده آن هم دست برنمی‏دارید؟‏

اگر چه جلال آل احمد معتقد است روشنفکران (غربزدگان) همیشه به اشتباه برای اصلاح امور فکر کرده‏اند باید در دین مردم دست برد و از آنها امثال کسروی‏ها برخواست و به سزایش رسید اما من معتقدم موضوع عمیقتر از این حرفهاست.  مساله این است که آنها اصولا اسلام را قبول ندارند و به آن ایمان ندارند. بنابراین وقتی می‏بینند که ملت تابع اسلام است دیوانگی بسراغشان می‏آید و دست به حرکات جنون‏آمیزی می‏زنند که با هیچ منطقی قابل توجیه نیست. از همین قماش بود حرکتهای زننده اخیر در نشریات دانشگاه امیرکبیر. آخر یکی نیست به این افراد بگوید که هیچ نتیجه‏ای بر عمل شما مترتب نیست چرا که اتفاقا وقوع این رویدادها وحدت ملی حول اسلام را به موضوع اول جامعه تبدیل کرد و موضع حاکمیت برای لزوم اصلاح جامعه از فسق و فجور را بشدت تقویت کرد، گواینکه قبل از آن هم به اندازه کافی قوی بود و اصلاح‏طلبها فقط با مخالفتها آبروی خودشان را بردند. اکنون باید گفت پس از گذشت دو سال از دولت طیبه احمدی‏نژاد جامعه به آرامش کافی رسیده و دولت مستقر، ریشه‏دار و باثبات شده است و این نوع خودسوزیها نیز تنها بازتابی از ناامیدی شیطان ازین ملت است.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    ضمیمه‏ای بر مساله شهرام جزایری (چهارشنبه 86/2/12 ساعت 1:58 عصر)

    پس از دستگیری شهرام جزایری و انتقال وی به کشور یادداشتی نوشتم و در آن فرضیاتی را مطرح کردم. بیشتر دوستان نظر من را کاملا مردود شمردند و آنرا توطئه‏اندیشی دانستند. اکنون پس از گذشت بیش از یک ماه از این ماجرا برخی زوایای مساله روشنتر شده است بنابراین نگاهی خواهم داشت به شواهد جدید و همچنین یک مورد تجدید نظر در یادداشت قبلی:

    1- چند روز پس از دستگیری شهرام جزایری، وزیر اطلاعات در رسانه‏ها ظاهر شد و مطالبی را گفت که قلب آن این جمله بود: «صبح روز بعد جزایری با صدای ماموران اطلاعاتی ایران از خواب بیدار شد». البته این جمله قصد القاء این مطلب را داشت که ایران راسا اقدام به بازداشت وی کرده است و مساله به هیچ وجه نوعی استرداد نبوده است.

    2- با این حال چند روز بعد سخنان یک مقام قضایی بر ابهامات قبلی افزود: «24 ساعت پس از ورود جزایری به مخفیگاهش ایران محل اختفای وی را یافت و تا زمان دستگیری چنان عرصه را بر وی تنگ کرد که قادر به خروج از خانه نبود». این جملات اولا تایید می‏کند که مسئولین ایرانی تمام مدتی که مشغول تبلیغات درباره زیر سوال رفتن صداقت قوه قضاییه درباره مبارزه با مفاسد اقتصادی بودند کاملا از محل جزایری باخبر بودند. سوال بعدی این است که اگر اینچنین بود چرا بازداشت وی یک ماه دیگر نیز طول کشید؟ این گذشت زمان تایید می‏کند که مساله استرداد جزایری به هیچ وجه ساده نبوده و مستلزم مذاکرات و بده بستان سیاسی بوده است.

    3- اکنون پس از گذشت مدت نسبتا طولانی از این مساله با نگاهی به سیاست آمریکا می‏توان پیش‏بینی دقیقتری از انگیزه آمریکا برای صدور اجازه تسلیم جزایری به ایران داشت. چند روز پیش سرمقاله روزنامه کیهان می‏پرسید «آیا آمریکا در تغییر لحن خود نسبت به ایران صداقت دارد؟». این سوال کلیدی است. حقیقت این است که آمریکا مدتهاست مترصد بازگشایی باب روابط با ایران است و این دقیقا در چارچوب پروژه نفوذ از درون است. مانع اصلی آمریکا بدبینی شدید مقامات ایرانی نسبت به اهداف تاریخی آمریکا است. همگان شاهد بودیم در ماه‏های اخیر مقامات ایران بارها درخواست‏های ملتمسانه آمریکا برای حداقل مذاکره را رد کردند. بنابراین آمریکا برای خروج ازین بن‏بست تلاش کرد دیپلماسی را از جایی که باید آغاز کند. تکیه کلام این روزهای علی لاریجانی این است که «ما به دیپلماسی رسانه‏ای معتقد نیستیم. بعید می‏دانم آمریکاییها راه اصلی دیپلماسی را ندانند». خوب من می‏گویم نقطه شروع هرگونه دیپلماسی بین‏المللی کجاست: همکاری امنیتی. اگر شک دارید نگاه کنید به ماجرای آزادسازی ملوانان انگلیسی. وزیر اطلاعات که کاملا تصادفا در جلسه مصاحبه مطبوعاتی رییس جمهور حضور داشت در یک مصاحبه تصادفی با خبرنگاران اعلام کرد که «ما آماده‏ایم برای برقراری امنیت در منطقه و فراتر از آن با انگلیس همکاری کنیم». نیازی به یادآوری نیست که همکاری در برقراری امنیت با انگلیس معنایش همان همکاری با سازمان سیاه «اداره ششم» امنیتی انگلیس است، سازماندهنده کودتای رضاخانی. آمریکاییها همانطور که دفعه قبل اشاره کردم با استرداد قاتل قاضی مقدس شروع کردند و این بار شهرام جزایری را هم به ایران تحویل دادند. اما رییس جمهور ایران آدم عجیبی است. وقتی لبخند کفار را ببیند با کشیده جواب می‏دهد و سربازان انگلیسی را دستگیر کرد. با این حال، امروز که دیپلماسی در راه دراز خود حتی به رسانه‏ها هم رسیده و شاهد کاهش حجم حملات سی‏ان‏ان به ایران هستیم و پیام‏های مثبت دائم روی نوار رسانه‏هاست تذکر یک نکته خالی از لطف نیست. حیف که رایس زن است وگرنه خطاب به متکی می‏نوشتیم: برادر اجرت با امام حسین (ع)، فقط یادت باشد وقتی با مقامات دولت آمریکا و انگلیس دست می‏دهی از سالن که بیرون آمدی دستت را آب بکشی. هر چه باشد یه صد هزار تایی از ارتش اونها الان یکی از سرزمینهای اسلامی را اشغال کرده و مصداق کفار حربی و بقول مقام معظم رهبری پس از فاجعه فلوجه «دولت نجس فلانی» هستند.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    آمریکای دیگر (شنبه 86/2/8 ساعت 3:36 عصر)

    یا «فقر در ایالات متحده» عنوان کتابی است نوشته مایکل هرینگتون، با ترجمه ابراهیم یونسی و چاپ سال 1353 شمسی در قبل از انقلاب. نویسنده عمر خود را در میان فقرای آمریکا گذرانده است. با آنها زندگی کرده به آنها کمک کرده و با آنها از نزدیک دمخور بوده است. وی از پنجاه میلیون آمریکایی فقیر سخن می‏گوید که عمدتا دور از دیده‏ها قرار دارند:

    « فقر اغلب بیرون از مسیرهای عادی و معمولی است، همیشه اینطور بوده، سیاح معمولی هرگز شاهراه را ترک نمی‏کرد، امروز هم ناگزیر از بزرگراه‏های بین ایالتی می‏گذرد. از دره‏های پنسیلوانیا که شهرهای آن چون صحنه‏های سینمایی ولز سالهای سی است عبور نمی‏کند. ردیف خانه‏هایی را که کمپانیها ساخته‏اند نمی‏بیند، به راههای شیارخورده برنمی‏خورد، همه چیز را کثیف و غبارگرفته نمی‏بیند.» ...... « سابقا اگر هم طبقه متوسط فقر و کثافت را دوست نداشت دستکم از آن آگاه بود. فاصله فیمابین راهی نبود. در ایام عید میلاد، رفت و آمد به محلهای فقیرنشین زیاد بود. گاه تقریبا همه، خواه برای رسیدن به محل کار یا مراکز تفریح از محله سیاهان می‏گذشتند.» ... اما اکنون ... «درماندگان، ناتوانان، پیران، غیرمتخصصان و افراد اقلیتها در همین جا، و در محدوده همین محل مقررند، و همیشه هم بوده‏اند. اما جز آنها کس دیگری نیست ....».

    نویسنده سخنی از شهرهای پنسیلوانیا به میان آورد .... باید آن را تایید کنم .... زمانی من هم به پنسیلوانیا سفری کردم. زمان رفتن بلیط هواپیما داشتم و از بالا منظره‏ها نسبتا زیبا بود، نمایی از جنگلهای سبز کهنه .... زمان برگشت با اتوبوس برمی‏گشتم و چیزهای دیگری دیدم .... از آن دختر جوانی که مدام با تلفن صحبت می‏کرد و نمی‏دانم چرا ضجه میزد. ساعتها در ترمینال گریه کرد و کسی هم حریفش نبود .... تا آن سیاهپوستی که در ازای پنج دلار یک جعبه خالی نوشابه در اختیار من گذاشت تا چند ساعت باقیمانده از شب را روی آن نشسته بخوابم و بشرط آنکه بموقع برای اتوبوس بیدارم کند. بله من شهرهایی را در سر راه دیدم که با شهرهای توریستی تفاوت بسیار داشت .... بزبان نویسنده، در آنها فقر را هنوز از جلوی چشم جارو نکرده بودند ......

    « من خانواده‏هایی را می‏شناختم که نمی‏توانستند کودکانشان را به مدرسه بفرستند چون کفش آنقدر نبود که همه بپوشند. خانواده‏ای کفش را طوری بین بچه‏ها تقسیم می‏کرد که لااقل هر روز یکی دو تا از بچه‏ها در مدرسه باشند.» نویسنده می‏گوید که من رمان‏نویس نیستم و برای توصیف حقیقی فقر باید مثل چارلز دیکنز رمان‏نویس بود اما صحنه‏های حقیقی که در این کتاب با زبانی ساده و گویا روایت می‏کند تا جایی اوج می‏گیرد که صفحه‏ای از آن را نمی‏خوانید مگر همراه با اشک ..... «مرد سالمند چیز حقیری بیش نیست .... پالتوی ژنده‏ای است بر تن چوبی» .... «پیرزنی در نیویورک به مامور رفاهی که با وی تماس داشت تلفن کرد: زن می‏گریست، زیرا بخش رفاه، چک حاوی مبلغ کمک را در روز مقرر نفرستاده و او بیمناک بود از این که مبادا اسمش را قلم زده باشند و از آن پس باید گرسنگی بخورد. زندگی او نیز مانند زندگی بسیاری از کسانی که در وضع و موقعیت او هستند با رشته ضعیفی از دستگاه اعانه شهر آویخته بود. یگانه مایه امیدش مامور رفاه بود.» ..... و تو چه میدانی گرسنگی چیست؟ .... گرسنگی آنی نیست که وقتی شام آدم دیر میشود احساس میکنی ..... گرسنگی مربوط به روح است .... وقتی است که چیزی را که تا دیروز میخوردی امروز نمی‏توانی بخوری .... وقتی است که بدانی دیگر نخواهی توانست آنرا بخوری .... گرسنگی آن است که چیزی که دیگری می‏تواند بخورد تو نتوانی بخوری ..... گرسنگی معنایش به بی‏عدالتی نزدیکتر است ... تا به خالی بودن بطن ..... و تو! .. هرگز نمی‏توانی ادعا کنی آنرا می‏شناسی .. تا زمانی که ... امیدت ناامید شده باشد ..... تازه نگاهی از سر نافهمی به کتاب خدا می‏اندازی و می‏گویی چرا مدام از گرسنگان می‏گوید؟! بازار گرمی است برای دین خدا؟! .... همان، تو نمی‏فهمی .....

    در پی گسترش رکود اقتصادی در سال 1960 گزارشها از سراسر آمریکا بازتاب‏دهنده بحران بزرگ فقرا بود : ..... « شیکاگو، ایلی نویز: بعضی‏ها تقاضای کمک می‏کنند. ... این مردم اینک که دیگر قادر به تامین معاش خانواده خود نیستند خوار و سرافکنده‏اند ..... هفت ساعت پیش مرد سی ساله‏ای که با دستگاه ما (اداره رفاه شیکاگو) سر و کار داشت خود را حلق آویز کرد. غرامت بیکاری‏اش ته کشیده بود ..... اسکنک تدی، نیویورک:  دانش آموزان در برابر پرداخت شهریه مقاومت می‏کنند، برای خرید آب نبات و ذرت بوداده و رفتن به سینما پول توجیبی ندارند ..... لورن، اوهایو: خانواده‏ها بعلت نداشتن پول ویزیت پزشک و دارو از مراجعه به پزشک واهمه دارند. کودکی نزدیک بود بر اثر ابتلای به ذات‏الریه تلف شود و ازین بابت خانواده را به سهل انگاری متهم کردند. پدران خانواده‏ها برای اینکه خانواده زودتر به دریافت کمک نایل آیند ناگزیر آنرا ترک می‏کنند ...... شیکاگو: بنابر گزارش گروه کار، کودکان برای رفتن به مدرسه کرایه اتوبوس ندارند و دختران کلاس خیاطی از خرید پارچه برای دوخت عاجزند ...... دیترویت، میشیگان: اعضای باشگاه خردسالان نتوانسته‏اندنیم دلار حق عضویت سالانه خود را بپردازند.»

    « (دولت رفاه) در بدترین وجه خود سوسیالیسم است برای اغنیاء و بازار کار آزادی است برای فقراء .... اعتبارات دولتی را به کمک به ساختمان‏ خانه‏های تجملی اختصاص می‏دهند، در حالیکه کویهای فقیرنشین را به خود می‏گذارند ..... این مردم عجیب‏ترین مستمندان تاریخ نوع بشرند .... زیرا فقرشان در حالی دوام داشته است که اکثر مردم همین جامعه از خود بعنوان جامعه مرفه یاد می‏کنند و نگران اختلالات عصبی مردم ویلانشین‏اند ....

    به این ترتیب ده‏ها میلیون انسان نادیده می‏مانند. اینها چون در دیده نیستند از دل هم رفته‏اند، و در سیاست سخنگویی ندارند.»


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    قهرمان‏های پوشالی خاورمیانه (یکشنبه 86/2/2 ساعت 9:2 صبح)

    راهبرد جدید آمریکا برای مقابله تبلیغاتی با ایران خلق قهرمانانی پوشالی است که با تکرار کاریکاتورگونه مواضع ایران از ابهت پیام ایران برای جهان و بخصوص جهان اسلام بکاهند و آنرا نوعی مواضع عادی و تکراری جلوه دهند. ابرقدرتها که روزی برای یکنواخت‏سازی دنیا و نمایش آرامش مرداب‏گونه، اجازه هرگونه حتی خطای لفظی را نیز به نوکران خود نمی‏دادند، امروز به حاکمان دست‏نشانده خود دستور می‏دهند که ژست مخالف بگیرند و رفیق قافله اهل ایمان و شریک دزدان بین‏المللی باشند. آمریکا زمانی که در عراق با یک جریان مقاومت اصیل و مردمی که هدفش بیرون راندن متجاوز بود روبرو شد و خود را ناتوان از مقابله با آن دید، یک جریان مشابه تروریست برای کشتار مردم به اسم مقاومت خلق کرد تا مشروعیت هرگونه مقاومتی را از بین ببرد و خود را در مبارزه با آن محق جلوه دهد. اکنون نیز پس از پیروزی‏های بزرگ انقلاب اسلامی در عرصه بین‏المللی، آمریکا که شخصا از مبارزه با ایران ناتوان است تاکتیک دیگری در پیش گرفته است. پس از سفری که در سال گذشته رایس به خاورمیانه داشت، دو کشور بحرین و مصر از طرف آمریکا مامور شدند مواضع استقلال‏طلبانه‏ای شبیه به ایران اتخاذ کنند تا شاید با این کار افکار عمومی را از قهرمان اصلی بسمت وردست‏های آمریکا منحرف کنند.

    تصویر ماهواره ای بحرین

    مصر مانور تبلیغاتی پرسروصدایی را آغاز کرد و اعلام کرد می‏خواهد به انرژی هسته‏ای دست یابد. اسراییل در یک نمایش ساختگی از این مساله ابراز نگرانی کرد. اسراییل اعلام کرد موشک‏های خود را بسمت مصر هدف‏گیری خواهد کرد. لفاظی‏های اسراییل درباره سلاح‏های نوترونی‏ای که می‏تواند میلیونها مصری را به کام مرگ بفرستد بالا گرفت و رسانه‏های بین‏المللی بر این بحران تازه متمرکز شدند. مصر از آن موقع هر چند روز یکبار خواستار خلع سلاح اتمی اسراییل می‏شود و حتی گاهی بیان می‏کند که در صورت سرپیچی اسراییل از پیوستن به معاهده منع گسترش، مصر نیز باید از این پیمان خارج شده و سلاح اتمی تولید کند. در عین حال محمد البرادعی به مصر می‏رود و مثل یک معلم اول ابتدایی آنها را تشویق می‏کند که در راه دستیابی به انرژی هسته‏ای چه باید بکنند و چه نکنند. آیا غیر از این است که هیاهویی برای هیچ براه افتاده است؟ اگر حقیقتا مصر قصد سرکشی داشت البرادعی که غلام حلقه بگوش نظام ناعادلانه جهانی است اینقدر مهربان می‏بود؟ هرگز!

    زمانی که آفریقای جنوبی در یک موضع‏گیری ملایم خواستار دخالت داده شدن در تدوین قطعنامه‏های بین‏المللی درباره ایران می‏شود، بلافاصله بحرین که از سوی آمریکا به عضویت شورای امنیت درآمده مامور می‏شود تا با اتخاذ مواضع تند درباره لزوم عاری سازی خاورمیانه از سلاح‏های هسته‏ای توجهات را نه تنها از آفریقای جنوبی بلکه از ایران که در پی ایجاد عدالت در فناوری اتمی در خاورمیانه است برگرداند. مایه تاسف این است که دستگاه دیپلماسی ایران نیز فریب اینگونه تحرکات کشوری را می‏خورد که میزبان مرکز فرماندهی نیروهای آمریکایی در منطقه است. بگونه‏ای که ایران با استقبال از مواضع بحرین وزیر امور خارجه‏اش را برای گفتگو درباره قطعنامه به این کشور فرستاد. با این حال آمریکا باید بداند حق هرگز با باطل برابر نیست و نمی‏توان برای همیشه حق را از چشم مردمان عالم پنهان داشت. ایران قهرمان واقعی مستضعفین است و آنها نیازی به قهرمانان پوشالی ندارند.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    خانه‏ای بر باد (سه شنبه 86/1/28 ساعت 11:6 صبح)

    در حدیث قدسی خداوند به پیامبر فرمود «به فقراء نزدیک باش و از ثروتمندان دور» و محمد (ص) نیز چنین کرد. با اینکه از خانواده اشراف مکه بود با بردگان نشست، و از ثروتمندان جز ایمان نخواست. وقتی به مدینه هجرت کرد، شتر او به اذن خدا، از بالای شهر گذشت، از پایین شهر گذشت، به حلبی‏آباد رسید و نشست. پیامبر ... که بعنوان رهبر وارد مدینه شده بود، در خانه‏ای مسکن گزید، که باید با نردبان به طبقه بالای آن می‏رفت، کف خانه از نخل بود و اگر آب از دستش می‏ریخت، باید آنرا در طبقه پایین جمع می‏کردند، نمی‏دانم غذای آن پیرمرد و پیرزن صاحبخانه چه بود، اما پیامبر به بخشی از آن هم راضی بود. امامان ما هم همینطور بودند، دعوت خاک‏نشینان را برای هم‏سفره شدن می‏پذیرفتند. اما اکنون گروهی پیدا شده‏اند که کاخ‏ها برپا می‏کنند، شمال کشور پهلو به پهلوی سواحل اسپانیا می‏زند از رفاه، در حالی که کثیری از مردم در رنج و گرسنگی هستند، یا بی‏خانمانی می‏کشند. باور کنید، کاخ‏های جدید ... کاخ‏های شاه را متروکه کرده است. اما مگر نشنیدند صدای خدا را که می‏گفت ... خانه‏هایی آنچنان محکم بنا می‏کنید که گویا در آنها ابدی خواهید بود! ... نشنیدند حکم پیامبر خدا را ... وقتی خانه نوساز را که متجمل‏تر از دیگر خانه‏ها ساخته شده بود دستور ویرانی و ساخت مجدد داد ... نشنیدند که خدا حتی فرمان داد، چشم از زینت دنیا برگیرید ... چشم‏ها را به خانه فقراء بگشایید، به صورت فقراء‏ بنگرید ... وگرنه زینت‏های دنیا، در چشم شما چنان بزرگ می‏شود، که دیگر قادر نیستید دیگران را هم ببینید ... تکبر میوه درخت کاخ‏نشینی است،‏ میوه ماشین آخرین سیستم، میوه لباس گران‏قیمت و هر چیزی که تو را از فقراء  جدا کرده باشد ... اگر ثروتمند هم هستی، در کنار فقراء باش، تا دلت از تکبر خالی باشد ... چرا که «متکبر هرگز بوی بهشت را نشنود ... با این‏که بوی بهشت ... از پانصد سال راه ... شنیده می‏شود»
  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    <   <<   11   12   13   14   15   >>   >
    سیاست داخلی - پیاده رو خاطرات
    فرزان حدادی
    فرزان حدادی، 29 ساله، ساکن تهران. دانشجوی مهندسی برق، گرایش مخابرات، دانشگاه شریف.

  • بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 93 بازدید
    دیروز: 5 بازدید
    کل بازدیدها: 236036 بازدید

  • پیوندهای روزانه
  • » تمامش کن اوباما ! (فارس) [122]
    » نگاه میر حسین به اقتصاد (فارس) [118]
    » راز تونل‏های غزه (فیگارو) [204]
    » بمب گوگلی برای غزه [85]
    » تنها ایران می‏تواند به برتری غرب خاتمه دهد (رابرت بائر) [111]
    » جراحی قلب گرانتر از متوسط جهانی (الف) [318]
    » درباره اجتهاد، تقلید و مرجعیت (هاشمی) [112]
    » حملات بمبئی عملیات مخفی سرویس‌های اطلاعاتی (بارنز) [89]
    » مهاجرین و قدرت آینده اروپا (الف) [62]
    » تحلیلی بر شکل‏گیری حزب‏الله (فارس) [84]
    » مبانی قحط‏الرجال (واژگون) [90]
    » توسعه ویکی‌پدیای فارسی، وظیفه ملی (الف) [142]
    » نقدی بر فیلم کنعان (الف) [68]
    » تلفن همراه خطرناکتر از سیگار (الف) [93]
    » کالبدشکافی بحران موسسات مالی امریکا (الف) [179]
    [آرشیو(48)]

    " style="width:110" onfocus="this.select()" autocomplete=off contenteditable=true />

  • اخبار و تحلیل

  • کیهان
    خبرگزاری فارس
    خبرگزاری مهر
    رجا نیوز
    الف

  • لینک دوستان

  • خاطرات خصوصی من
    پاسداران
    خاکریز
    عقل سرخ
    مطالعات فرهنگی
    واژگون
    بیم موج
    خبرنگار مسلمان
    اشراق
    سیاست خارجی
    حریم یاس
    دولت اسلامی
    پیاده رو خاطرات در پرشین بلاگ
    کلمه

  • مطالب بایگانی شده