سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | شناسنامه | پست الکترونیک | پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

سیاست داخلی - پیاده رو خاطرات

خصوصی‏سازی گسترده و خط مشی حمایت از فقرا (شنبه 86/4/2 ساعت 9:48 صبح)

اتفاقات ساده و مهمی در اطراف در جریان است. قیمت موتور سیکلت از نوروز تا حالا بین 20% در انواع ارزان تا 40% در انواع گران افزایش یافته است. این جهش قیمتی که علاوه بر تورم سالانه اتفاق افتاده دو علت دارد. بنگاه‏داران معتقدند مطرح شدن سهمیه‏بندی بنزین باعث گرایش مردم به خرید موتور شده است. عامل دیگر را می‏توان اوج‏گیری از رده خارج کردن خودروهای فرسوده در ماه‏های اخیر دانست. صاحبان این خودروها احتمال زیادی دارد که بدلیل تنگنای مالی بسمت خرید موتور رفته باشند. اکنون آیا این تغییر الگوی حمل‏ونقل خوب است یا بد؟ بنظر من اتفاق مثبتی است، چرا که نشان می‏دهد فقرا هنوز راه‏های در رو دارند. اگر قدرت خریدشان کاهش یافته مجبور نیستند بکلی از داشتن وسیله شخصی محروم بشوند. در بسیاری از کشورها وضع اینطور نیست. مثلا در آمریکا موتور ارزان‏قیمت وجود ندارد و کسی که پول خرید ماشین را نداشته باشد باید به سیستم بسیار ضعیف اتوبوسرانی متکی بشود،‏تاکسی مسافرکش هم وجود ندارد. مثال دوم: بچه که بودم پول‏توجیبی‏ام اینقدر نبود که هر کتابی دوست داشتم بخرم، اما یک کتابفروشی در میدان انقلاب بنام انتشارات میر (گوتنبرگ) وجود داشت که کتابها را روی کاغذ کاهی چاپ می‏کرد و قیمتهایش معمولا نصف قیمت یا کمتر بود. از آنجا می‏توانستم هر چقدر دلم می‏خواست کتاب بخرم،‏ البته اکنون تعطیل شده است. مثال سوم: طی سال‏های گذشته مغازه‏های ساندویچ‏فروشی با رقابت از طرف مغازه‏های محقر و گاه زیرپله‏ای «فلافل لبنانی» مواجه شدند. فلافل اولین بار در جمکران مد شد و اکنون در تهران با 300 تومان می‏شود آنرا خرید. البته من آدمهایی را دیده‏ام که همین را هم با تامل پرداخت می‏کنند، کسانی را هم دیده‏ام که اگر هوس بر آنها غلبه کند و یک ساندویچ سوسیس بخرند مجبورند تا آخر مسیر با جیب خالی ادامه بدهند. برای آنها خوشحالم که فلافل هست.

خصوصی‏سازی گسترده در ایران کم‏کم آثار خود را نمایان می‏سازد. پیوستن به بازار جهانی و واقعی‏ شدن قیمتها معادلات اقتصادی را در آینده تغییر خواهد داد و شوک‏های بزرگی پیش‏روی قرار دارد که البته وجود یک دولت حامی مردم شدت ضربات وارده را قطعا کاهش داده است. از دشواری‏های دولت و بطور کلی اصولگرایان این است که بقدرت رسیدن آنها با برنامه حمایت از فقرا اتفاقا با تحولات جهانی‏ای همراه شده است که در جهت عکس حرکت می‏کند. در سطح جهانی دو حرکت عمده اقتصادی وجود دارد، یکی دولت‏گرایی در آمریکای لاتین برای مبارزه با استعمار و دیگری جهان‏گرایی سرمایه‏داری که در وضعیت توسعه و قدرت قرار دارد. خط مشی اصولگرایان در ایران برای حمایت از فقرا اگرچه در بخش دولتی خود بسیار خوب عمل می‏کند و نماد آن سهمیه بندی بنزین بجای گران کردن آن بنفع طبقات محروم جامعه است اما این راهبرد برای آینده بنظر کارآمد نمی‏رسد. در آینده با توسعه دامنه خصوصی سازی دست دولت از اقتصاد کوتاه خواهد شد و توان آن برای سیاست‏گزاری نیز (علی‏رغم آنچه ادعا می‏شود) کاهش خواهد یافت. بنابراین اصولگرایان باید بدنبال راه‏های جدیدی برای پیشبرد برنامه فقرزدایی باشند.

دولت‏گرایی خوب بود بشرطی که می‏توانستیم واقعا دولت را برای فقرزدایی بسیج کنیم. اما عملا در طول تاریخ نشان داده شده است که امید بستن صرف به دولت و قدرت سیاسی راهبرد عاقلانه‏ای نیست. اگر ما از افزایش قدرت دولت در اقتصاد حمایت کنیم به این امید که دولت را مردمی انتخاب می‏کنند که اکثریت آنها فقیرند، پس دولت در خدمت محرومین خواهد بود راه بخطا خواهیم برد. تاریخ نشان داده است که در عمل پس از افزایش تسلط دولت بر اقتصاد، ثروتمندان با استفاده از تسلطی که بر جامعه دارند دولت را نیز تصاحب کرده‏اند و اتفاقا آن را در جهت منافع خود بکار انداخته‏اند. بنابراین دولت‏گرایی ازین ببعد دیگر ایده خوبی نیست. از سوی دیگر باید توجه داشته باشیم که نظام‏های مختلف اقتصادی در جامعه در درجه دوم اهمیت قرار دارند، آنچه که مهمتر است نیت فعالان اقتصادی است. یک نظام اقتصادی آزاد می‏تواند گاهی بسته به جامعه‏ای که در آن اجرا می‏شود عادلانه‏تر از یک نظام اقتصادی دولتی باشد، مهم قدرت واقعی محرومین و قدرت سیاسی آنهاست. بنابراین نباید ابلاغ سیاست‏های کلی اصل 44 توسط رهبری را تیر خلاصی بر مبارزه محرومین بدانیم، برعکس فرصتی است برای تجدید سازمان و حمله مجدد از موضعی متفاوت.

 بنابراین اصولگرایان ضمن حفظ راهبرد دولتی حمایت از فقرا (تا آخرین لحظه‏ای که چنین کاری ممکن باشد) باید بفکر یک راهبرد مبتنی بر بخش خصوصی باشند. و این راهبرد چیزی نیست مگر بنگاه‏های اقتصادی کم‏هزینه. پیش ازین پس از ابلاغ سیاست‏های اصل 44 توضیحاتی درباره برخی کسب‏وکارهای موفق کم‏هزینه از جمله شرکت‏های هوایی کم‏هزینه نوشتم. مردم آمریکا سال به سال فقیرتر می‏شوند بنابراین راهبردهای کم‏هزینه در تمام بخش‏های اقتصادی این کشور با موفقیت‏های چشمگیر روبرو شده است. در کشوری که درآمد طبقه متوسط بطور منظم سالی یک درصد کاهش میابد (لستر تارو، آینده سرمایه‏داری) فروشگاه‏های زنجیره‏ای وال‏مارت به موفقیت بزرگی دست یافت، چرا که راهبرد ارزان‏فروشی را به بهای اندکی کاهش کیفیت در دستور کار قرار داد. البته ازین دست مثالها بسیارند. بسیاری از خدمات و کالاها اگر هدف مینیموم کردن قیمت باشد قابلیت بازنگری دارند و سودآوری در چنین بنگاه‏هایی با توسل به گسترش بازار بجای افزایش قیمت بدست خواهد آمد. چنین تجدید نظری در رویکردهای اقتصادی با برسمیت شناختن فقر در میان مدت در جامعه قادر خواهد بود زندگی را برای فقرا آسانتر سازد بدون اینکه بخواهیم نیاز برای یک برنامه بلند مدت برای محو اصولی فقر و ایجاد برابری در جامعه را منکر شویم.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    مهمانی ملکه و آینده حزب‏الله (یکشنبه 86/3/27 ساعت 3:35 عصر)

    از چند سال پیش گاه‏بگاه در تجمعات دانشجویی در برابر سفارت انگلیس شرکت داشته‏ام و چیزی که نظر من را در این مدت به خود جلب کرده است این است که چنین تجمعاتی هر بار بیشتر به خشونت کشیده می‏شود چه از طرف دانشجویان و چه از طرف نیروهای پلیس یا بهتر بگوییم پلیس ضد شورش. آیا باید دانشجویان را مقصر قلمداد کرد که وزن خود را بیش از آنچه هست برآورد کرده و درصدد تاثیرگذاری بر جریان‏هایی هستند که به آنها مربوط نیست؟ یا نیروی انتظامی را مقصر بدانیم که با دانشجویان بسیجی همانطور رفتار می‏کند که با اراذل و اوباش می‏کند؟ البته این روزها بدلیل قدرت رسانه‏ای مخالفین نظام سعی می‏شود تا جای ممکن برخوردها با هر کس که ممکن است مورد حمایت این رسانه‏ها قرار بگیرد توام با رافت بیشتر اسلامی باشد،‏ در حالی که دانشجویان بسیجی همانطور که در درگیری اخیر مشاهده کردیم از کمترین حمایت رسانه‏ای نیز برخوردار نیستند. این وضعیت نوعی شکاف در میان بدنه و سر اصولگرایان را آشکار می‏کند. از سویی نیروهای سیاسی اصولگرا بدلیل جانبداری از نظام اسلامی هیچ‏گاه قادر نبوده‏اند در یک جریان اعتراضی آن هم از نوع خشن آن بر علیه همین نظام وارد شوند و از سوی دیگر بدنه اصولگرایان بالاخص دانشجویان در فضای بی‏قدرتی‏ای که بسر می‏برند روزبروز رادیکال‏تر می‏شوند و چاره‏ای جز برخوردهای خشن برایشان باقی نمی‏ماند. وقتی سفارت انگلیس و لانه روباه پیر چنان جراتی بخود می‏دهد که برای طرفداران غرب در محل بدنام سفارتخانه‏اش پارتی راه‏ بیندازد چگونه ما از دانشجویان بسیجی انتظار داریم همچنان به بحث‏های آکادمیک درباره اینکه «استعمار بد است» مشغول باشند؟ چرا انتظار داریم بالاخره کلام حق «انگلیس اشغالگر است» با تمام معنای نهفته در آن بر زبانشان جاری نشود؟

    چگونه است که همزمان ما شاهد صعود و قدرت‏گیری دولت اصولگرا در ایران و ایضا قدرت‏گیری سفارت انگلیس هستیم؟  چرا درست وقتی ایران دیگر از آمریکا نمی‏ترسد تابوی مذاکره با آمریکا باید بشکند؟ به گمان من تمام این مطالب به هم مربوط است. درست به همین دلیل که دیگر قدرت آمریکا برای چربش بر ایران کافی نیست پرچم‏های دوستی بالا می‏رود. اگر آنها قادر به ضربه زدن به ما بودند قطعا ترجیح می‏دادند ما را در گوشه رینگ و مضطرب نگه دارند. اکنون جریان حزب‏‏الله و مخصوصا شاخه جوانان آن باید بدانند که این روند بازگشت‏ناپذیر است. ما در سرازیری نه تنها رابطه با آمریکا که همزیستی با ابرقدرتها داریم هر لحظه سرعت می‏گیریم. علت آن هم این است که قادر نیستیم بیش ازین خلاف عرف بین‏المللی حرکت کنیم. در این میان نقش پرونده هسته‏ای ایران بسیار مهم است. هدف اعلام شده آمریکا از فشار بر ایران دوگانه تغییر رژیم یا تغییر رفتار بود و همین‏طور هم شد. اگر چه ما فناوری و نظام را حفظ کردیم اما لاجرم آنقدر مورد تهدید قرار گرفتیم که رفتارمان تغییر کرد، دست‏کم رفتار ظاهری بسیار مودبانه‏تری جلوی بزرگترهای بین‏المللی پیدا کردیم. اکنون حتی اگر آمریکاییها همه دیپلماتهای ما را هم دستگیر کنند باز هم بسان عاشقی دنبال مذاکره با ‏آنها خواهیم رفت، هر چقدر به مرزهایمان تجاوز کنند آزادشان خواهیم کرد وخلاصه صحنه مشحون از حسن نیت است!

    و اینکه دوستان بسیجی اگر می‏بینند جشن تولد ملکه منحوس در ایران برگزار می‏شود و توسط نیروی انتظامی حمایت می‏شود دلیل آن بسیار ساده است، چرا که متقابلا جشن پیروزی انقلاب هم در لندن برگزار می‏شود و گزارشش را هم از سیما پخش می‏کنند. اگر چه باید به مسئولین گفت آن انقلابی که جشن آن کنار باکینگهام برگزار شود معلوم نیست به کجا می‏رود. آنچه مسلم است ایران با دستیابی به توان اتمی ازین پس در عرصه بین‏المللی تغییر نقش خواهد داد. ایران از یک کشور آشوبگر به یک قدرت مداخله‏گر و در مراحل بالاتر به یک قدرت بازدارنده صرف تبدیل خواهد شد و البته این چیز بدی هم نیست. اگر در منطقه یک قدرت بازدارنده وجود داشت اکنون یک میلیون نفر مسلمان عراقی زنده بودند و این کشور تحت اشغال قرار نداشت.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    زمینگیر شدن غرب در خاورمیانه (پنج شنبه 86/3/24 ساعت 11:14 صبح)

    آنچه این روزها از عملکرد سازمان‏های اطلاعاتی غربی در منطقه خاورمیانه شاهد هستیم نشان از آن دارد که آنها راهکارهای نظامی و سیاسی را با رویکرد اطلاعاتی مخفیانه‏تری جایگزین کرده‏اند و این نیست مگر به دلیل به ضعف کشیده شدن قدرت غرب در این منطقه از جهان. با روی کار آمدن گیتس با سوابق اطلاعاتی بعنوان وزیر دفاع و جابجایی یکی از افراد اطلاعاتی به وزارت خارجه انتظار می‏رفت که آمریکا قدم در چنین راهی بگذارد. پس از شکست سال گذشته اسراییل در نابودسازی حزب‏الله و شکست آمریکا در جلوگیری از قدرت‏گیری اتمی ایران اکنون صحنه خاورمیانه تغییر کرده است.

    اسراییل که نوعی کلونی تحمیلی غرب در محل تلاقی سه قاره بزرگ و آبراه‏های مهم تاسیس شده بود تا بعنوان جانشین اربابان غربی به مدیریت منطقه بر اساس منویات غرب بپردازد اکنون خود تبدیل به بار گرانی برای جهان غرب شده است. اکنون نه تنها اسراییل منطقه را با تجاوزهای مکرر کنترل نمی‏کند بلکه آمریکا شخصا مجبور شد در منطقه دخالت نظامی بکند. حتی کار تا جایی بالا گرفت که اکنون آمریکا به اسراییل توصیه می‏کند دست به هیچ عملی نزند و ژست صلح‏طلبانه هم بگیرد. اسراییل نه تنها از جنوب لبنان عقب‏نشینی کرد، نه تنها از نابودسازی حزب‏الله بدلیل ناتوانی صرف‏نظر کرد، نه تنها تشکیل دولتی فلسطینی را پذیرفت، بلکه دارد با سوریه هم وارد مذاکره می‏شود تا جولان را هم پس بدهد و آرزو دارد بتواند با دادن اراضی 1967 به فلسطینی‏ها بقیه را نگه دارد.

    اکنون پس از ظهور ایران اتمی دیگر مجالی برای اقدامات گستاخانه صهیونیستها باقی نمانده است. اکنون رییس جمهور دلیری در ایران حاکم است که با موضع‏گیری قوی خود در جنگ سال گذشته اسراییل با حزب‏الله اجازه نداد اسراییل به سوریه حمله کند. اسراییل که سهل است بزرگترهایش هم در مواجهه با ایران دست به عصا شده‏اند. قدرتها در حال بازتعریف مناسبات خود با ایران اتمی هستند و بیشتر بر مسایل آینده مخصوصا مساله گسترش موشکی ایران متمرکز شده‏اند. اکنون دیگر زمانی نیست که اسراییل بتواند هر کشوری را تهدید به حمله کند. اکنون اسراییل سر جای خودش می‏نشیند و تلاش می‏کند نیروهای متنازع در لبنان و فلسطین و ایران را به جان هم بیندازد. وقوع درگیری‏های گسترده در لبنان و فلسطین خود دلیلی بر احساس ضعف شدید اسراییل برای مقابله با کلیت آنهاست. همچنانکه تمرکز شدید آمریکا بر برخی طیفهای سیاسی در ایران نیز نشانه توازن مثبت قوا به نفع ایران است.

    در این میان چهارشنبه‏ای دیگر رسید و باز دشمنان اسلام و عدالت با کار گذاشتن بمب در نزدیکی سرداب غیبت امام زمان (عج) به تلاش خود برای دستیابی به حضرت ادامه دادند چرا که در خبر هست که ایشان در مثل چنین زمان‏هایی به اینجا سر می‏زنند. بارها شنیده‏ایم که افسران آمریکایی روحانیون شیعه را دستگیر کرده و از ایشان سوالاتی درباره امام و مشخصات ظاهری و حتی محل اختفای ایشان می‏پرسند. حالا که یانکی‏ها اینقدر به اخبار مربوط به امام حال حاضر ما علاقه دارند یک حدیث برایشان بخوانیم .... در احادیث هست که حضرت در آستانه ظهور بشدت تحت تعقیب دشمنانی که قصد جان ایشان را دارند قرار دارند بنحوی که در این تعقیب و گریز شهرها و بیابان‏ها را یکی پس از دیگری پشت سر می‏گذارند. نهایتا ایشان در این مسیر به کعبه پناه می‏برند و آنجا دعوت جهانی خود را آغاز می‏کنند .... بنابراین قصابان آمریکایی حواسشان جمع باشد مبادا طرح عدوانی‏شان برای حضرت گوشه‏ای باشد از طرح کلی رحمانی خداوند برای تسریع در ظهور ایشان.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    سخنی با حامیان ربا (دوشنبه 86/3/21 ساعت 11:35 صبح)

    از آنجا که بالاخره کار میان احمدی نژاد و بزرگ رباخواران مملکت به داوری فقهای شورای نگهبان کشید و فی‏الجمله نتیجه تقریبا روشن است ذکر نکاتی چند در باب جمع‏بندی از دو سال مبارزه با ربا یا بهتر بگوییم 6 سال، خالی از لطف نخواهد بود.

    اگر شماها بانکدارهای بزرگ طرفدار دمکراسی بودید باز جای شکرش باقی بود. کافی بود بشما بگوییم که هنوز آنقدر از سوم تیر نگذشته که در آن مردم رایی قاطع به یک آدم یلا قبایی دادند که مهمترین شعار اقتصادی‏اش حذف ربا بود. احمدی‏نژاد قدم اول را لرزان برداشت و بجای کاهش یکباره بهره بانکی به کاهش پلکانی سالی دو درصد رضایت داد. حضرات شما هم یک سالی تحملش کردید تا آبها از آسیاب بیفتد. حالا که همه یادشون رفته که جریان سوم تیر چی بود دیگه کسی از شماها برای ایشان تره هم خورد نمی‏فرمایید.

    اگر شماها مثل پدران معنوی‏تان در عصر روشنگری معتقد به تجربه بودید و هیچ چیزی را تا خودتان آزمایش نمی‏کردید نمی‏پذیرفتید باز خوب بود. بشما نشان می‏دادیم که چگونه کاهش اندکی در نرخ بهره بانکی در یکی دو سال گذشته باعث کاهش متناسب در نرخ تورم شده است. ممکن بود حتی چشمانتان را آنقدر باز کنید که عملکرد اسلام‏گرایان ترکیه در کاهش شدید نرخ بهره و کنترل تورم را هم بتوانید ببینید.

    اگر شماها اهل اسلام و مسلمانی بودید که نیستید مثل داستان شازده کوچولو می‏پرسیدیم لطفا یک رباخوار بمن نشان بده! اگر نظام بانکداری که شما ارائه داده‏اید ربا نیست پس ربا اصلا وجود خارجی ندارد. آیا عملکرد شما تفاوتی با عملکرد بانک جهانی یا بانک‏های خارجی دارد؟ اگر ندارد پس یا هر دو رباخوار هستید یا هیچ کدام. و از آنجاکه دلیلی در دست نداریم که فکر کنیم بانک‏های ضددین در غرب به حکم ربا توجهی دارند پس تکلیف شما هم روشن است. اگر تئوریسین شما «موسی غنی‏نژاد» مدعی است ربای تولیدی حلال است در جواب می‏گوییم که نگاه اسلام در تولید مسئولیت‏پذیری سرمایه‏گذار و مجری است نه این که سرمایه‏گذار بدون توجه به سود و زیان کسب سود خود را ببرد. و این بسادگی از روز اول اسمش مضاربه بوده است و کاملا مترقی‏تر از کاپیتالیسم و سوسیالیسم شماست. اگر هم عقبه فکری شما بگویند بدلیل وجود تورم ربا باید باشد از آنها می‏پرسیم مگر در زمان ائمه تورم نبود؟‏ هزاران حدیث وجود دارد که دلالت ضمنی بر تورم شدید و گاه حتی نوسانی در زمان ائمه دارند. در زمان عثمان قیمت اسب به حد هموزنش طلا هم رسید!

    شما مردم را ساده فرض کرده‏اید؟ طوری حرف می‏زنید انگار با سفر کریستف کلمب به قاره آمریکا ناگهان تمام مناسبات تاریخی عوض شد و تاریخ جدیدی آغاز شده. می‏گویید طلا که سکه رایج آن زمان بوده ارزش ماهوی داشته در حالی که اسکناس صرفا نمایانگر قدرت خرید است. اولا بگویید ارزش ماهوی طلا در چیست؟ آیا کاربرد صنعتی داشته؟ اگر نداشته آیا منطقی‏تر نیست بگوییم طلا بدلیل کمیابی‏اش ارزشمند بوده است؟ یعنی در واقع قیمت طلا در قیاس با دیگر کالاها بستگی به حجم طلای موجود در جامعه است دقیقا مشابه اسکناس. در گذشته و در ابتدای روی کار آمدن احمدی‏نژاد در مورد ربا بحثهای زیادی داشته‏ام اینجا درصدد تکرار آنها نیستم. اما بدانند امروز یک کلمه که از دهانشان در دفاع از ربا بیرون بیاید مسئولیتش تاریخی است. چرا که کمتر زمانی چنین فرصتی برای حذف ربا بوجود آمده است و اگر این فرصت هم از دست برود معلوم نیست دوباره بدست آید. بنابراین خودتان را برای آتش عذاب الهی آماده کنید.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    و الذین امنوا اشد حبا لله (چهارشنبه 86/3/16 ساعت 3:51 عصر)

    حضرت علی (ع) خطاب به مردم زمان خود می‏فرمایند که من یاران رسول خدا را دیدم، آنها شبیه شما نبودند. شبها از شوق خداوند و یا از خوف عذاب الهی از رختخواب برمی‏خواستند و به راز و نیاز می‏پرداختند. امروز نیز ما باید از خودمان بپرسیم رابطه‏مان با خدا چگونه است؟ آیا واقعا دوستش داریم؟‏ یا تنها تحملش می‏کنیم؟ آیا می‏توانیم نام خود را اهل ایمان بگذاریم در حالی که در دلمان اثری از محبت به خدا نیست؟‏ اصولا مگر می‏شود کسی خدا را بشناسد و عاشق او نباشد. اگر محبتی به خدا احساس نمی‏کنیم شناختنمان هم زیر سوال است. بقول حاتمی‏کیا که می‏گفت زمان جنگ برایمان زیاد پیش می‏آمد که در زندگی متذکر حق بشویم ولی اکنون هر چند سال یکبار هم پیش نمی‏آید. راستی هر چند وقت یکبار پیش می‏آید که دلمان برای خدا تنگ شود؟‏ آیا تا حالا پیش آمده که ذکر «سبحان الله» بر زبانمان جاری شود؟ از قدیم فکر کرده‏ایم ذکر نوعی کلمه جادویی یا ورد است که کسانی که روزی صد بار بگویند خدا بهشان ثواب خواهد داد. یا حداکثر فکر کرده‏ایم که گفتن ذکر باعث خواهد شد انسان به یاد خدا باشد و گناه نکند. اما حقیقت این است که ذکر تنها تجلی حب به خدا باید باشد. مثل عاشقی که هر چند لحظه یکبار ولو مخفیانه نام محبوب خود را بر زبان می‏آورد و بر آتش شوق خود می‏افزاید. نماز شب را همیشه نوعی تمرین سخت قلمداد کرده‏ایم که بجای آورندگان آن اراده‏ای محکم پیدا خواهند کرد برای حرکت در راه خدا. اما نمی‏دانیم که مقصود از آیه قرآن چیست که می‏گوید در نیمه‏های شب پهلوهایشان از رختخواب جدا می‏شود .... تعبیری از بی‏تابی و شیدایی است نه از اراده و استحکام. آیا ندیده‏ای که عاشق گاهی شبها بی‏قرار معشوق از خواب برمی‏خیزد و به یاد او اشکی می‏ریزد؟ تعجب می‏کنی وقتی گفته می‏شود که امام معصوم زمان نماز که فرامی‏رسید رنگ از رخسارش می‏پرید و از همه بریده می‏شد .... مگر تا بحال ندیده‏ای که عاشقی هنگامی که به زمان دیدار محبوب خود می‏رسد چه پریشان‏حال است ..... راستی معنویت چیست؟ و چرا در میان من وشما یا نیست یا آنقدر کمرنگ است که حضورش را احساس نمی‏کنیم؟ در کشاکش «عملگرایی» گیر کرده‏ایم و ارزش‏های دیگر را بفراموشی سپرده‏ایم. از یاد برده‏ایم که همیشه فضیلت در دویدن نیست گاهی در نشستن است و تفکر و تذکر. اگرچه عمل جایگاه رفیعی در بنای اسلام دارد اما مومنین واقعی همانطور که شیران و مجاهدان روز هستند باید زاهدان شب نیز باشند.
  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    <   <<   11   12   13   14   15   >>   >
    سیاست داخلی - پیاده رو خاطرات
    فرزان حدادی
    فرزان حدادی، 29 ساله، ساکن تهران. دانشجوی مهندسی برق، گرایش مخابرات، دانشگاه شریف.

  • بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 48 بازدید
    دیروز: 212 بازدید
    کل بازدیدها: 235908 بازدید

  • پیوندهای روزانه
  • » تمامش کن اوباما ! (فارس) [121]
    » نگاه میر حسین به اقتصاد (فارس) [117]
    » راز تونل‏های غزه (فیگارو) [204]
    » بمب گوگلی برای غزه [85]
    » تنها ایران می‏تواند به برتری غرب خاتمه دهد (رابرت بائر) [111]
    » جراحی قلب گرانتر از متوسط جهانی (الف) [318]
    » درباره اجتهاد، تقلید و مرجعیت (هاشمی) [112]
    » حملات بمبئی عملیات مخفی سرویس‌های اطلاعاتی (بارنز) [89]
    » مهاجرین و قدرت آینده اروپا (الف) [62]
    » تحلیلی بر شکل‏گیری حزب‏الله (فارس) [84]
    » مبانی قحط‏الرجال (واژگون) [90]
    » توسعه ویکی‌پدیای فارسی، وظیفه ملی (الف) [142]
    » نقدی بر فیلم کنعان (الف) [68]
    » تلفن همراه خطرناکتر از سیگار (الف) [93]
    » کالبدشکافی بحران موسسات مالی امریکا (الف) [179]
    [آرشیو(48)]

    " style="width:110" onfocus="this.select()" autocomplete=off contenteditable=true />

  • اخبار و تحلیل

  • کیهان
    خبرگزاری فارس
    خبرگزاری مهر
    رجا نیوز
    الف

  • لینک دوستان

  • خاطرات خصوصی من
    پاسداران
    خاکریز
    عقل سرخ
    مطالعات فرهنگی
    واژگون
    بیم موج
    خبرنگار مسلمان
    اشراق
    سیاست خارجی
    حریم یاس
    دولت اسلامی
    پیاده رو خاطرات در پرشین بلاگ
    کلمه

  • مطالب بایگانی شده