سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | شناسنامه | پست الکترونیک | پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

سیاست داخلی - پیاده رو خاطرات

رقابت مجلس و دولت (دوشنبه 85/10/11 ساعت 10:26 صبح)

1- فوق لیسانس کیلویی چند: ..... چند روز قبل شاهد مصوبه‏ای بودیم از مجلس که شرط داوطلبی نمایندگی مجلس را داشتن مدرک فوق لیسانس قرار می‏داد. البته خوشبختانه این مصوبه از طرف شورای نگهبان رد شد اما واقعا دوستان در مجلس چرا به چنین نتیجه‏ای رسیده بودند؟ کیست که نداند آدمی که فوق لیسانس یا دکترا داشته باشد مثل یک چاه عمیق است. در یک زمینه کاملا محدود (مثلا خواص کششی بتون وقتی ملاتش پر از یه چیز خاصی باشه!) مطالعات وسیعی کرده اما معلوم نیست چقدر تجربه زندگی واقعی خارج از کلاس درس را داشته یا چقدر درباره مسایل عمومی جامعه مطالعه کرده است. البته آن بخشی از مصوبه مجلس که داشتن 5 سال سابقه مدیریت را الزامی می‏کرد بنظرم نگرش درستی داشت. چرا ما اینقدر جوزده مدرک هستیم؟ درست است که آدمهایی که بدنبال علم می‏روند چون چیزهایی می‏دانند که افراد کمی از آنها اطلاع دارند گاهی مورد احترام هستند اما نباید کسی باورش بشود که باید حاکمیت جامعه را هم بدست این آدمها سپرد. مدارک تحصیلات تکمیلی بدرد افرادی می‏خورد که قصد دارند کار آکادمیک و دانشگاهی انجام دهند یا محقق و پژوهشگر بشوند. اگر چه در جامعه ما افراد با استفاده عنوان دکتر و مهندس برای خود پایگاه اجتماعی درست می‏کنند و تلقی روشنفکری و فهمیده بودن درباره خود دارند که چه بسا صحیح نباشد.

2- نظریه بازی‏ها: ..... اخیرا نظریه بسیار جالبی تحت عنوان نظریه بازی‏ها مطرح شده تا بتواند هر نوع تعامل اجتماعی-اقتصادی را که تحت قوانین مشخصی صورت می‏گیرد مدلسازی کند. چیزی که در این نظریه بسیار مهم است اطلاعات است. اگر بازیگر الف بداند که بازیگر ب چه استراتژی اتخاذ کرده می‏تواند با پیش‏بینی رفتار طرف مقابل بهترین واکنش را داشته باشد. اما ربط این قضیه به بازی سیاسی ایران چیست؟ بازیگر الف (دولت) از زمانی که وارد بازی شده دائما مشاهده می‏کند که بازیگر ب (مخالفین دولت) مدام اتهام می‏زند، خبرسازی می‏کند و جنگ روانی راه می‏اندازد. دولت تصمیم می‏گیرد وارد کارزار رسانه‏ای نشود و تمام نیروی خود را برای اجرای طرح‏های نوینی که با خود آورده است بکار گیرد. در این اثنا بازیگر ب چنان در اتهام‏زنی جلو می‏رود که تو گویی کشور را با بحران مواجه می‏کند ..... دولت ناگهان می‏بیند که بازیگر ج و د هم با او مخالف شده‏اند اینجاست که رییس دولت به وزرایش دستور می‏دهد که راجع به اقدامات دولت اطلاع‏رسانی کنند. مشکل از کجا بود؟ اخیرا مبدعین تئوری بازی‏ها به نتایج جالبی رسیده‏اند. آنها فهمیده‏اند اگرچه اطلاعات منبع اصلی قدرت است اما تنها با حفظ اسرار نیست که می‏توان قدرت داشت. قدرت اطلاعات تنها وقتی بروز می‏یابد که آن را تا قسمتی افشا کرده باشید. این فرایند افشا همان روابط عمومی یا جنگ و جدال رسانه‏ای است. کسی که رسانه ندارد حتی اگر رییس جمهور هم باشد قدرتی ندارد و اگر احمدی نژاد واقعا قصد دارد اهداف مقدسی که برای آنها تلاش می‏کند را عملی سازد باید وارد کارزار رسانه‏ای بشود.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    اطلاعیه دولت (چهارشنبه 85/10/6 ساعت 8:10 عصر)

    دولت ساعاتی قبل با صدور اطلاعیه‏ای با انتقاد نسبت به برخی سایت‏های خبری اینترنتی در بوجود آوردن فضای نامناسب، همگان را به گفتگوی برادرانه دعوت کرد. در این اطلاعیه با انتقاد از سایت‏هایی که در برخورد با دیگران رعایت تقوای الهی را نمی‏کنند همچنین تاسف بیشتری نسبت به عملکرد سایت‏های حامی دولت ابراز شده است. همچنین در انتها، این اطلاعیه حاوی تهدیدی درباره امکان دخالت نهادهای مسئول در صورت ادامه وضعیت فعلی است.

    بنظر می‏رسد این اطلاعیه ناظر به موج انتقادات اخیر در محافل اصولگرا نسبت به عملکرد سایت بازتاب که نهایتا منجر به اتهامات مختلف نسبت به محسن رضایی شده است باشد. در روزهای اخیر برخی دوستان وبلاگ‏نویس به حملات شدیداللحنی به محسن رضایی پرداختند که در سایت رجانیوز بازتاب یافت. بنظر می‏رسد رییس جمهور بشدت نسبت به این اتهامات برآشفته است، بگونه‏ای که برای اولین بار مجبور به صدور اطلاعیه و ابراز برائت از اینگونه عملکردها شده است. متعاقب شکست حامیان دولت در انتخابات، ظرف چند روز گذشته حجم بی‏سابقه‏ای از انتقادات بسوی شاخه رسانه‏ای مخالفین دولت (بازتاب) بوجود آمد که بنظر خارج از کنترل می‏رسید. اکنون ما که خود را حامیان دولت می‏نامیم می‏بایست بدون لاپوشانی، پیام اطلاعیه اخیر دولت را درک کنیم و در عملکرد خود تجدید نظر نماییم.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    راست جدید (چهارشنبه 85/10/6 ساعت 9:33 صبح)

    انتخاباتی که گذشت محلی بود برای اعلام حضور یک طیف جدید سیاسی که از انشعاب در داخل طیف اصولگرا بوجود آمد. اکنون پس از شکست حامیان دولت در انتخابات شوراها، این طیف (که می‏توان آن را راست جدید (مدرن) نامید) کمتر از قبل زیر نفوذ گفتمان اصولگرایی رییس جمهور قرار دارد و می‏تواند ویژگی‏های خاص خود را بهتر آشکار کند. راست جدید در حوزه گفتمانی از علم‏گرایی دفاع می‏کند در حالی که سال‏هاست روشن شده است زیر نقاب علم‏گرایی چیزی جز ایدئولوژی غربگرایی وجود ندارد. زمانی بود که علم یک ملاک و عیار مطلق برای سنجش همه چیز (در حوزه علوم تجربی، اقتصاد و حتی سیاست) شناخته می‏شد ولی امروزه برای خود فلاسفه غربی نیز اثبات شده است که علم کنونی غلام سرمایه‏داری است و لزوما حامل حقیقت نیست. در کشورهای غیر غربی علم‏گرایی و مستند کردن تصمیمات به تئوری‏های علمی همواره نقابی بوده است برای تقلید از غرب زیر پوشش بکار بردن نظریه‏های علمی غربی. این در حالی است که جریان اصولگرا در این زمینه معتقد به تولید علم بومی و نهضت نرم‏افزاری است و براحتی تسلیم مشهورات علمی زمانه خود نمی‏گردد.

    در عرصه سیاست خارجی، راست جدید معتقد به تنش زدایی است و از این نظر دنباله‏رو دولت‏های سازندگی و اصلاحات می‏باشد. این در حالی است که سیاست تنش زدایی در زمان خود به نتایجی معکوس رسید، در دولت هاشمی منجر به پرونده سازی میکونوس و در دوره خاتمی منجر به قرارداد هسته‏ای ننگین پاریس گردید. آنچه مایه تعجب است اینکه راست جدید دقیقا در زمانی که غرب بشدت برای حمله سیاسی-اقتصادی-نظامی به ایران دندان تیز کرده است به سیاستی روی آورده است که چیزی جز ابراز ضعف مفرط نیست. اگر در زمان خاتمی بدلیل لبخند‏های غرب به دولت غربزده ایران و حاکمیت نسبی آرامش بین‏المللی، سیاست تنش زدایی موجه جلوه می‏کرد در زمان کنونی که دوره نزاع فراگیر با غرب است چنین سیاستی از پیش شکست خورده خواهد بود.

    در عرصه داخلی، راست جدید معتقد به سیاست اشداء با اصولگرایان و رحماء با اصلاح‏طلبان و کارگزاران است. در شرایطی که رییس جمهور بشدت با ساختار بسته دانشگاه آزاد درگیر شده بود این طیف با صدور نامه‏ای بی‏سابقه خطاب به رهبری از زحمات جاسبی رییس دانشگاه آزاد تقدیر کرد. درست در زمانی که طرح دو فوریتی برای واکنش نسبت به قطعنامه شورای امنیت در دست بررسی است آنها یک طرح دو فوریتی دیگر برای بازگرداندن ساعت کاری بانکها به یک ساعت زودتر در تقابل با دولت ارائه می‏دهند. البته این بخش از هویت راست جدید درست از ابتدای روی کار آمدن دولت جدید در قالب نطق‏های آتشین و در بررسی صلاحیت وزرا آشکار بوده است و به هیچ وجه تازگی ندارد. با در نظر گرفتن تابلوی فوق می‏بینیم که راست جدید ادامه کارگزاران سازندگی، راست قدیم و اصلاح‏طلبان فعلی است و تنها تفاوتش با آنها در این است که هنوز بطور کامل تکلیف خود را با اصولگرایی انقلابی یکسره نکرده است. این جریان اکنون که نام اصولگرایی برایش اعتباری می‏آورد از آن استفاده می‏کند اما بزودی با اشاره پدرخوانده‏ها تعارف را در این زمینه نیز کنار خواهد گذاشت. اگر جریان اصولگرا دارای اصولی روشن و مشخص و بشدت پایبند به آنهاست، هویت راست جدید چیزی جز نداشتن اصول نیست و به همین علت در هر حوزه‏ای تسلیم نظریات غالب غربی است. بنابراین نام «غربزده‏های نو» برای آنها سزاوارتر است.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    معضل رهبری در جریان اصولگرا (چهارشنبه 85/9/29 ساعت 10:17 صبح)

    در انتخاباتی که گذشت اکثریت مردم به کسانی رای دادند که آنها را اصولگرا می‏دانستند بدون اینکه اطلاع دقیقی از اختلافات درونی جبهه اصولگرایی داشته باشند. در نگاه من علت پیروزی لیست ائتلاف اصولگرایان نه ادعای آنها در مورد ائتلاف و نه حمایت از قالیباف نبود، بلکه وجود چهره‏هایی چون چمران و شیبانی و خادم که نزد مردم شناخته شده بودند دلیل این پیروزی است. اکنون که لیست حامیان دولت شکست خورده است ساده است که مسئولیت شکست را بر شکست‏خورده بار کنیم و با برندگان در نیش زدن به بازندگان همراه شویم اما این کار تنها می‏تواند از اعضای حزب باد سر بزند که نمی‏توانند از وسوسه همراهی با طرف برنده خلاص شوند. می‏توانیم ادعا کنیم آقای چمران در هر لیستی قرار می‏گرفت آن لیست قاطعانه در انتخابات پیروز می‏شد. البته چمران بزودی نتیجه انتخاب خود را در قالب حملات شدید و ساختاری احزاب به دولت خواهد دید. همچنین انتظار می‏رود در شورای شهر تهران حامیان قالیباف با اصلاح‏طلبان در حمایت از سیاست‏های شهردار در تفاهم کامل عمل کنند. در این صورت بعید نیست شاهد هماهنگی بیشتر این دو جریان در انتخابات آتی مجلس در مخالفت با رییس جمهور نیز باشیم. اما چرا ائتلاف رایحه خوش خدمت وارد رقابت انتخاباتی شد؟

    از فردای پیروزی احمدی‏نژاد در انتخابات ریاست جمهوری، دو گروه به مخالفت با وی برخاستند. گروهی بدلایل شخصی و احساس نادیده گرفته شدن توسط احمدی نژاد و گروهی بدلیل اختلاف نظرهای بنیادی با وی. گروه اول برای جبران احساس تحقیر خود گروه دوم را وارد صحنه کرد. البته خوب است این گروه اندیشه کنند که با وجود ایجاد دودستگی (یا بهتر بگوییم اضمحلال) در جریان اصولگرا و مخالفت با رییس جمهور، نهایتا جایگاه جدیدی بدست نیاوردند و هنوز عضو شورا هستند، چیزی که در معیت رییس جمهور هم چه بسا بهتر قابل دسترسی بود. این دو جریان در مواضع سیاسی و اجتماعی خود رهبری احمدی نژاد بر جناح اصولگرا را رد می‏کنند در حالی که خودشان هم در حد و اندازه رهبری این جریان نیستند. بنابراین در حال حاضر جریان اصولگرا دچار تشتت نیروها و فقدان رهبری شده است. لزوم رهبری رییس جمهور یک مساله کاملا طبیعی است چرا که در زمانی که یک جناح سه مصدر انتخاباتی شورا، مجلس و ریاست جمهوری را در دست دارد بهترین گزینه برای رهبری این جناح شخص رییس جمهور با پشتوانه آراء میلیونی مردم است. با این حال نخبگان اصولگرا از پذیرش رهبری سیاسی (نه فکری) احمدی نژاد استنکاف می‏کنند.  هر حرکت جمعی نیازمند وجود رهبری است.البته در این مساله نیاز هست که بدنه جمع دارای تقوای سیاسی لازم باشند تا بر نفس خود غالب شده و تبعیت از حرکت رهبر را پذیرا باشند، مخصوصا وقتی که قانونی برای نافذ کردن خودبخودی اراده رهبر بر جمع وجود نداشته باشد.

    با اینکه احمدی نژاد مظهر تفکر اصولگرایی بود بدلیل کمبود تقوای سیاسی در میان نخبگان این جریان، آنها نه تنها وی را تنها گذاشتند بلکه به جبهه دشمن پیوستند. زمانی که احمدی نژاد آماده می‏شد وزرای مورد نظر خود را به مجلس معرفی کند عماد افروغ می‏گفت «صدای پای دیکتاتوری می‏آید». آیا این نوع سخن گفتن تنها ناشی از اختلاف نظر در تفسیر اصولگرایی است؟ آیا ما می‏توانیم دل خود را به این خوش کنیم که این افراد نام خود را اصولگرا می‏گذارند؟ آنها وقتی رهبری جناح اصولگرا را می‏کوبند در واقع زیر پای عمود این خیمه را خالی می‏کنند و اگر ستون خیمه نباشد چهار میخ کناری هم به کاری نخواهد آمد. البته اختلاف نظر در چارچوب اصولگرایی امری پذیرفته شده است. اما تمسخر، تخریب ، دیکتاتور خواندن و مواضع نمایشی بر علیه رییس جمهور معنایی جز تضعیف موقعیت مظهر اصولگرایی نخواهد داشت. ستاد حامیان دولت وارد انتخابات شد تا مساله عدم پذیرش رهبری احمدی نژاد را با رای مردم حل کند که در این راه شکست خورد. اما ما از عملکرد خود در انتخابات شوراها به هیچ وجه پشیمان نیستیم. بیهوده بود که از ما بخواهند به لیستی رای بدهیم که مدیر مسئول بازتاب در آن عضویت دارد. ما به حمایت از رییس جمهور ادامه می دهیم حتی اگر تمام نخبگان و حتی مردم به او پشت کنند و تنهایش بگذارند.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    مبانی اصولگرایی (دوشنبه 85/9/27 ساعت 9:50 صبح)

    «و لا ترکنوا علی الذین ظلموا منکم فتمسکم النار» ..... و (در کارهایتان) به کسانی از شما که ستم کردند (کفار) تکیه نکنید که آتش (جهنم) بشما خواهد رسید.

    چند وقت پیش در یک سخنرانی دانشگاهی با موضوع جریان‏شناسی سیاسی ایران، یکی از اساتید دانشگاه وجه تسمیه جریان اصولگرا را این دانست که این جریان در دوره اصلاحات که فضای ارزشی جامعه دستخوش تغییرات شدید شده بود بر سر اصول خود ایستاد تا اینکه بار دیگر توانست اعتماد عمومی را بخود جلب کند. به نظرم این تفسیر بطور کلی غلط است و ماجرا چیز دیگری است. لازمه این تعبیر این است که جریان اصولگرای مابعد دوم خرداد را مساوی جناح راست پیش از دوم خرداد در نظر بگیریم در حالی که انزوای بیش از پیش جناح راست در دوران اصولگرایی مهر باطلی بر چنین فرضی می‏زند. در حقیقت جریان اصولگرایی را باید جنبش بازگشت به اصول اسلامی صدر اسلام و اصول انقلابی اول انقلاب اسلامی ایران در سال 57 دانست. گفتمان اصولگرایی نه تنها شامل پرهیز از غربگرایی بشیوه اصلاح‏طلبان بود بلکه به همان اندازه توبه از مشی سیاسی قدیم جناح راست را نیز شامل می‏شد. بلحاظ فلسفی جنبش اصولگرایی واکنشی در مقابل غربگرایی افراطی جریان دوم خرداد بشمار می‏آید که با نفی مرجعیت غرب رو بسوی مدینه فاضله جدیدی از نوع آنچه در مدینه النبی در صدر اسلام یا در ایران انقلابی 57 وجود داشت می‏آورد. جنبش فکری‏ای که نهایتا تبدیل به جریان سیاسی اصولگرا شد در سال‏های پایانی دهه 70 شکل گرفت، زمانی که بدلیل تسلط شدید جریان غربگرا بر عرصه فکری، چنان عرصه بر مخالفین تنگ شد که ناچار شدند با کنار گذاشتن تعارفات و تجدید نظر در مبانی خود به حمله جریانات مدرن پاسخ گویند. جنگ اول مطابق معمول در میدان اسلام‏شناسی و فقه روی داد. آیت الله مصباح یزدی که دستی در فقه و دستی در فلسفه غرب دارد یکتنه اعلام کرد که نظام بانکداری ایران ربوی است. وی در جایگاه سخنران پیش از خطبه‏های نماز جمعه برای مدتی طولانی فرصت پیدا کرد طیف وسیعی از مسایل اجتماعی را مورد بحث قرار دهد و نظریات جدیدی را مطرح کند و در این راه از همراهی شماری از روحانیون برجسته مانند آیت الله جنتی و تشویق رهبری که وی را مطهری زمان نامید نیز برخوردار شد. شاید بتوان گریه اول بعد از تولد جریان اصولگرایی را در همین زمان دانست، وقتی پس از چنین اظهاراتی موجی از بیانیه‏ها و موضع‏گیری‏های متقابل در مورد نظام بانکداری اسلامی برخواست.

    فکر اصولگرا دیوار خیالی‏ حایل میان دوران سنت و مدرنیته را شکست و این مرزبندی را ناموجه دانست. از دورانی که کریستف کلمب در سال 1492 دنیای جدید را کشف کرد، همواره حامیان مدرنیته برای منزوی کردن دین‏گرایان استدلال می‏کردند که دنیا عوض شده است و دیگر آن دنیایی که در آن ادیان الهی نازل شدند مصداق ندارد، دیگر نمی‏توان قوانین قدیمی را برای دنیای نو بکار برد. این استدلال با چاشنی پیشرفت‏های فنی و علمی و تحولات سیاسی همراه می‏شد تا بیشتر قابل پذیرش باشد. جریان فکری اصولگرا نشان داد که در واقع چنین تناقض خیالی بین دنیای فعلی و قدیم وجود ندارد. موسی غنی‏نژاد مدافع سرسخت ربا استدلال می‏کرد که سرمایه‏گذاری بانکی مدرن در فعالیت‏های تولیدی «تفاوت ماهوی» با قرض‏های ربوی در زمان صدر اسلام دارد گویی آن زمان کسی نمی‏فهمید تولید و تجارت یعنی چه. وی سپس مجبور شد به استدلال سبکتری پناه ببرد، اینکه تورم وجود ربا را الزامی می‏کند. اما بررسی مختصری در تاریخ اسلام (بصورت مقاله‏ای تاثیرگذار در خبرگزاری فارس) نشان داد که تورم در آن زمان نیز وجود داشته است. اصولگرایان از همان قوانین اقتصاد کلان که برای محاسبه تورم بکار می‏رود (افزایش نقدینگی و ...) استفاده کردند تا نشان دهند جامعه صدر اسلام را نیز می‏توان وارد تحلیل‏های اقتصادی کرد.

    در بعد سیاسی جریان اصولگرا با رد کردن منشا مردمی «مشروعیت» نظام سیاسی در مقابل «مقبولیت» که مساله‏ای مردمی است توانست تاکید مکرر جریان دوم خرداد بر دمکراسی را با چالش جدی مواجه کند و آنرا تبدیل به حوزه‏ای بحث‏برانگیز بنماید. مباحث مربوط به ربا تنها یک نمونه از مباحث بی‏پایان است که با همین گرایش فلسفی طرفین دعوا بر سر مسایل مختلف روی داد.  اصولگرایان زمانی که توانستند از خط قرمز مدرنیسم ( عبارت «زمانه فرق کرده») عبور کنند بلافاصله توانستند سیلی از نظریات جدید را در تمامی حوزه‏ها از سیاست خارجی تا سیاست مردم‏داری داخلی وارد جامعه کنند. در اینجا بود که جریان اصولگرا از وادی نظریه وارد عرصه عمل شد و احمدی‏نژاد با پشتوانه عمیقی از نظریه‏پردازی اصولگرایانه وارد عرصه سیاسی شد.


  • نویسنده: فرزان حدادی

  • نظرات دیگران ( )
  • سیاست داخلی

    <   <<   16   17   18   19   20      
    سیاست داخلی - پیاده رو خاطرات
    فرزان حدادی
    فرزان حدادی، 29 ساله، ساکن تهران. دانشجوی مهندسی برق، گرایش مخابرات، دانشگاه شریف.

  • بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 67 بازدید
    دیروز: 212 بازدید
    کل بازدیدها: 235927 بازدید

  • پیوندهای روزانه
  • » تمامش کن اوباما ! (فارس) [121]
    » نگاه میر حسین به اقتصاد (فارس) [117]
    » راز تونل‏های غزه (فیگارو) [204]
    » بمب گوگلی برای غزه [85]
    » تنها ایران می‏تواند به برتری غرب خاتمه دهد (رابرت بائر) [111]
    » جراحی قلب گرانتر از متوسط جهانی (الف) [318]
    » درباره اجتهاد، تقلید و مرجعیت (هاشمی) [112]
    » حملات بمبئی عملیات مخفی سرویس‌های اطلاعاتی (بارنز) [89]
    » مهاجرین و قدرت آینده اروپا (الف) [62]
    » تحلیلی بر شکل‏گیری حزب‏الله (فارس) [84]
    » مبانی قحط‏الرجال (واژگون) [90]
    » توسعه ویکی‌پدیای فارسی، وظیفه ملی (الف) [142]
    » نقدی بر فیلم کنعان (الف) [68]
    » تلفن همراه خطرناکتر از سیگار (الف) [93]
    » کالبدشکافی بحران موسسات مالی امریکا (الف) [179]
    [آرشیو(48)]

    " style="width:110" onfocus="this.select()" autocomplete=off contenteditable=true />

  • اخبار و تحلیل

  • کیهان
    خبرگزاری فارس
    خبرگزاری مهر
    رجا نیوز
    الف

  • لینک دوستان

  • خاطرات خصوصی من
    پاسداران
    خاکریز
    عقل سرخ
    مطالعات فرهنگی
    واژگون
    بیم موج
    خبرنگار مسلمان
    اشراق
    سیاست خارجی
    حریم یاس
    دولت اسلامی
    پیاده رو خاطرات در پرشین بلاگ
    کلمه

  • مطالب بایگانی شده